راه امید، فیلمی داستانی دربارة زندگی پدر شهیدی در خانۀ سالمندان به نویسندگی و کارگردانی محمدرسول شجاعی تفتی.
شجاعی تفتی در ۵ مهر ۱۳۴۰، در محلۀ گرمسیر تفت* واقع در مرکز استان یزد* به دنیا آمد. فعالیت هنری او در ۱۳۵۷ ش، با بازی در نمایش سردار ایرانی آغاز شد و در ۱۳۷۲ ش، پس از پذیرش در رشتۀ تئاتر با گرایش بازیگری در دانشگاه آزاد تهران (1372-1377 ش) ادامه یافت (شجاعی تفتی). ازجملۀ آثار هنری مستند و داستانی وی میتوان به طمع، سفیدگری، دست بهجای چشم، دروغ و خواستهها و راه امید اشاره کرد.
شجاعی دربارة فکر اولیۀ ساخت این فیلم گفت که روزی، برای ملاقات با پدر شهیدی به آسایشگاه سالمندان رفتم و پس از گفتوگو با وی، متوجه شدم که او به خواست خودش، به آسایشگاه آمده است. این موضوع دغدغة ذهنی من میشود؛ درنتیجه، نمایشنامۀ تنهای تنها را نوشته و اجرا کردم. وی پس از مدتی، بنابر توصیۀ دوستانش فیلمسازش، در دو ماه پایانی سال ۱۳۹۴ ش، متن نمایش را به فیلمنامۀ راه امید تبدیل میکند و از اردیبهشت ۱۳۹۵، تصویربرداری آن آغاز کرد (همو). نام فیلم برگرفته از نام شهید داستان، امید و راه به معنی حرکت از نقطهای به نقطۀ دیگر ( لغتنامه، ذیل واژه) است و درمجموع، نشان از بذل و بخشش مال دارد.
داستان فیلم دربارة پدر شهیدی به نام سید امیر نیکخواه هفتادساله اهل تفت است که بعد از درگذشت همسرش، بر آن میشود بقیۀ عمر خود را در خانۀ سالمندان سپری کند. در ادامه، تصمیم میگیرد بخشی از دارایی خود را صرف هزینههای عمرانی و رفاهی خانۀ سالمندان کند. سید امیر در خانۀ سالمندان با جوانی ۲۵ساله به نام پوریا آشنا میشود که پرستاری از سالمندان را بر عهده دارد و از دانشجویان ترم آخر معماری دانشگاه آزاد تفت و در حال نوشتن پایاننامهاش با عنوان «طرحهای عمرانی رفاهی در خانۀ سالمندان» است. یکی از همکلاسیهای پوریا به نام پریسا منصوری نیز که به طرحهای عمرانی علاقهمند است، با اطلاعیافتن از اجرای طرح بازسازی خانۀ سالمندان، برای فعالیت در این طرح داوطلبانه، به آنجا میرود؛ بدون اینکه بداند یکی از همکلاسیهایش در حال اجرای این طرح است. در بدو ورود پریسا به آنجا، پیرزنی به نام خانمسلطان او را بهجای دخترش ستاره اشتباه میگیرد و خیال میکند دخترش برای عیادت از او آمده است. در ادامه، پریسا با خانمسلطان ارتباط عاطفی برقرار میکند و هرروز به دیدار وی میرود. پوریا نیز از دیدن پریسا در خانۀ سالمندان تعجب میکند و تصمیم میگیرد به پیشنهاد وی مبنیبر همکاری مشترکشان روی یک موضوع برای پایاننامه، پاسخ مثبت دهد.
پوریا هنگام کار در اتاق سید امیر متوجه عکسی میشود که خود او نیز نسخهای از آن را در آلبومش دارد؛ ازاینرو، دربارۀ سید امیر کنجکاو میشود و دربارۀ او به تحقیق میپردازد، به همین منظور، شبی که شیفت اوست، پشت در اتاق سید امیر میرود و متوجۀ شنیدن صدای تار او در خلوت خودش میشود. پوریا در خوابوبیداری شخص دیگری را در حال صحبتکردن با سید امیر میبیند. در این مدت، سید امیر با تابلوهای زیبای خوشنویسیاش خانۀ سالمندان را زینت بخشیده است.
پوریا و پریسا مشغول کار روی پایاننامهاند که نشانههای بیماری در پریسا نمایان میشود؛ بهطوریکه سرفههایش با خلط خون همراه است. خانمسلطان که پسرش در خارج از کشور پزشک فوقتخصص ریه است، مقدمات درمان پریسا را فراهم میکند و پس از موافقت پدر و مادر پریسا، او برای درمان به خارج از کشور میرود. سرانجام، سید امیر پاسخ پرسشهای پوریا را میدهد. شبی او را به خانۀ سنتیاش میبرد که یکی از اتاقهای آن پر از عکسهای پسر شهیدش، امید، است. سید امیر میگوید که پس از شهادت پسرش، پوریا را از سازمان بهزیستی به فرزندخواندگی میپذیرد؛ اما بهسبب بیتابی همسرش، او را نزد خودشان نمیآورد و همواره، دورادور، مواظبش بوده است؛ ازاینرو، بعد از فوت همسرش، به سراغ او میآید.
افزونبر کارگردان، مجیدرضا دهقانی، سجاد شاهدی باغ خندان، محمدحسن خانی و ثریا شهبازیاندر این فیلم بازی کردهاند. راه امید به مدت هفتاد دقیقه ساخته و از شبکۀ استانی یزد پخش شد (شجاعی تفتی).
از نقاط قوت فیلم، که داستان آن را برای مخاطب ملموس کرده است، گویش یزدی بازیگران است که به فیلم اصالتی یزدی میبخشد.
مآخذ: افزونبر فیلمنامه؛ شجاعی تفتی، محمدرسول (نویسنده و کارگردان فیلم راه امید)، مصاحبه با مؤلف، ۳ مرداد ۱۳۹۹؛ لغتنامه، به کوشش علیاکبر دهخدا و دیگران، تهران: مجلس، ۱۳۲۵-1357 ش.
/ علیمحمد پارسائیان/