رحمانی علیآبادی، حسین (23 خرداد ۱۳۴۱-22 اسفند ۱۳۶۳)، جانشین گردان امام علی(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
او در محلة مریمآباد شهر یزد*، در خانوادهای مذهبی زاده شد. پدرش، فرجالله، کارگر و مادرش، زهرا سید تقیزاده بهادری، خانهدار بود. آنان چهار پسر و پنج دختر داشتند (ادارة ثبتاحوال ... ). حسین دورة ابتدایی را در دبستان ادب گذراند. سالهای تحصیل وی در مدرسة راهنمایی احمد فتاحی، با سالهای مبارزة ملت ایران بر ضد حکومت پهلوی دوم (1320-1357 ش)، همزمان بود و او با تأثیرپذیری از آیتالله محمد صدوقی*، از روحانیان مبارز و برجستة یزد، فعالیتهای انقلابی خود را از مسجد روضة محمدیه* (حَظیره)، با شرکت در راهپیماییها و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، آغاز کرد. مقطع دبیرستان را تا پایۀ سوم در هنرستان فنی آلادپوش (شهید رجایی کنونی) در رشتة برق گذراند؛ اما در سال تحصیلی ۱۳۵۸-1359 ش، بهسبب عضویت در بسیج ناحیۀ یزد، تحصیل را نیمهتمام گذاشت. گفتنی است حسین در هنگام تحصیل، برای کمک به معیشت خانواده به کارگری ساختمان میپرداخت (ادارة آموزشوپرورش ... ؛ سپاه ... ، فرم ... ؛ همسفران ... ، ص ۱۰۷؛ رحمانی علیآبادی، محمدحسین).
حسین پس از عضویت در بسیج در ۱ مرداد ۱۳۵۸، پس از گذراندن دورة آموزش عمومی نظامی را در پایگاه مسجد محمدیه گذراند و جزو نخستین مربیهای آموزش نظامی بسیج استان یزد، به شهرستانهای اردکان* و میبد* اعزام شد. در تیر ۱۳۵۹، در پی تحرکات مرزی عراق در استان کرمانشاه، با سمت تکتیرانداز به قصر شیرین رفت و تا ۲۳ شهریور، در آنجا حضور داشت. در ۱ خرداد ۱۳۶۰، به استخدام رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد* درآمد و تا اوایل سال ۱۳۶۱، در سپاه ناحیة یزد با سمت مربی آموزش رزمی و بعدازآن، در واحد تدارک خدمت کرد (سپاه، فرم، گواهی ... ).
او در زمستان همان سال به جبهه رفت و به فرماندهی یکی از گروهانهای گردان امام علی(ع)* تیپ ۸ نجف اشرف منصوب شد و یا این سمت در عملیات والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱)، در منطقة فکه ـ چزابه، بهمنظور پیشروی به سوی العمارة عراق و تهدید آن، شرکت کرد. پس از پایان عملیات، به یزد بازگشت و از ۲۰ فرودین ۱۳۶۲، مسئول انتظامات در نیروی مقاومت بسیج ناحیة یزد شد(سپاه، همان).
حسین بار دیگر در تیر ماه به لشکر ۸ نجف اشرف رفت و جانشین گردان امام حسین(ع) شد. او در عملیات والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، که در منطقة حاجعمران اربیل در شمال شرقی عراق با هدف تصرف حاجعمران و کنترل معابر تردد نیروهای دشمن اجرا شد، با حفظ سمت، فرمانده یکی ازگروهانهای گردان امام حسین(ع)* تیپ بود. او در همین سال، با صدیقه محمدی عزیزآبادی ازدواج کرد (محمدی؛ فرهنگدوست؛ سپاه، فرم).
او مدتی بعد، در عملیات والفجر ۴ (27 مهر ۱۳۶۲)، که در منطقة شمالی استان سلیمانیه در شمال شرقی عراق، با هدف تصرف درة شیلر و پنجوین، انسداد معابر تردد ضد انقلاب، اجرا شد با سمت فرماندهی یکی از گروهانهای گردان امام علی(ع) شرکت کرد و در روز دوم عملیات، به موجگرفتگی شدید دچار شد و مدتی را از جبهه دور ماند. پس از بهبود، از ۲۷ آبان، به مدت دو ماه در نیروی مقاومت بسیج ناحیة یزد در واحد عملیات خدمت کرد (همان؛ رحمانی علیآبادی، عباس).
حسین در دی همان سال به جبهه بازگشت و معاون اول گردان فاطمبببالزهرا(س)* از تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* شد و با همین مسئولیت در عملیات خیبر (3 اسفند ۱۳۶۲)، در تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان) با هدف عبور از هور و تهدید بصره از شمال، شرکت کرد. او بعد از این عملیات، به خط پدافندی منطقة طلائیه واقع در غرب استان خوزستان رفت و هنگامی که نیروهای عراقی در آن منطقه آب انداختند، تلاش شبانهروزی وی و دیگر نیروها، مانع نفوذ آب به مواضع تیپ ۱۸ الغدیر و به زیرآبرفتن خط شد (سپاه، همان).
حسین در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۳، برای مدتی کوتاه به پشت جبهه منتقل شد و در نیروی مقاومت بسیج ناحیة یزد با سمت مسئول ناحیة شهری خدمت کرد تا اینکه در زمستان همان سال، به تیپ ۱۸ الغدیر بازگشت و به جانشینی گردان امام علی(ع)* منصوب شد؛ سپس، در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳)، در تالاب هورالهویزه با هدف قطع جادة بصره ـ العماره و تهدید بصره، حضور یافت و در نخستین شب عملیات، در الصخره (اولین روستای داخل خاک عراق)، براثر اصابت ترکش به پایش مجروح شد و در پی شدت جراحت واردشده به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای آرامستان خُلدِ بَرین* یزد به خاک سپرده شد (محمدیپناه، ص ۱۱۵؛ سپاه، همان).
شهید حسین رحمانی، خود را ملزم به خدمت به نظام اسلامی میدانست. او رزمندهای شجاع، بسیار متواضع، مهربان و پایبند به ادای واجبات دین بود (محمدی؛ رحمانی علیآبادی، عباس).
در قسمتی از وصیتنامة شهید آمده است: «من از تمام دوستان و رفقای خود میخواهم که سلاح بر زمین افتادهها را بردارند و لالهای به جای آن بکارند. ای امت قهرمان، با شهدای خود پیمان فداکاری ببندید. امیدوارم که دیگر این امت شهیدی را بر روی دست خود تشییع نکند، زیرا که بوی پیروزی را احساس میکنم» (بش).
بهپاس نکوداشت شهید، یکی از کوچههای محله مریمآباد به نام اوست. تنها فرزند پسر او به نام محمدحسین، هشت ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و هماکنون (1398 ش)، با مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی، در بهزیستی استان یزد به کار مشغول است (رحمانی علیآبادی، عباس).
مآخذ: ادارة آموزشوپرورش شهرستان یزد، گواهینامة تحصیلی پایة سوم متوسطه، سند مورخ خرداد ۱۳۵۸، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ ادارة ثبتاحوال شهرستان یزد، شناسنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ رحمانی علیآبادی، حسین، وصیتنامه، سند مورخ ۱۳۶۱ ش، سند بش، موجود در همانجا؛ رحمانی علیآبادی، عباس (همرزم و عموی شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۰ اسفند ۱۳۹۸؛ رحمانی علیآبادی، محمدحسین (فرزند شهید)، مصاحبه با همو، ۹ بهمن ۱۳۹۸؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، فرم تطبیق ایثارگران، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، گواهی مسئولیت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ فرهنگدوست، محمدمهدی (فرمانده وقت یکی از گردانهای تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مؤلف، ۲۰ اسفند ۱۳۹۸؛ محمدی، صدیقه (همسر شهید)، مصاحبه با همو، ۷ بهمن ۱۳۹۸؛ محمدیپناه، محمد، چهل شهید چهل گناه (دفتر اول)، قم: شاهند، بقیهبببالعتره، ۱۳۸۷ ش؛ همسفران خورشید (زندگینامة سرداران شهید استان یزد)، به کوشش حسن واحدیان اردکانی و مهدی واحدیان اردکانی، تهران: کنگرة سرداران و چهارهزار شهید استان یزد، ۱۳۸۱ ش.
/ الهه سادات چراغچشم/