زارع گاریزی، ضیاء (30 اسفند ۱۳۴۰-5 فروردین ۱۳۶۷)، جانشین بسیج تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی.
ضیاء زارع گاریزی در روستای بَخ در بخش گاریزات شهرستان تفت* واقع در جنوب غربی استان یزد*، در خانوادهای مذهبی زاده شد. پدرش، محمد، کشاورز و مادرش، شهربانو زارع گاریزی، خانهدار بود (اداره ... ). پدرش شناسنامة ضیاء را یک سال و نیم بزرگتر گرفته بود؛ ازاینرو، نخست، از ثبتنامش در مدرسه جلوگیری شد؛ اما مدیر مدرسه وقتی هوش و استعداد او را دید، با نامنویسیاش موافقت کرد. او در ۱۳۵۳ ش، دورۀ ابتدایی را در دبستان ده نمونۀ گاریز و در ۱۳۵۶ ش، مقطع راهنمایی را در مدرسة منوچهری (علامۀ طباطبایی کنونی) گاریز به پایان برد و بهسبب نبود دبیرستان در تفت، برای گذراندن مقطع متوسطه، به دبیرستان هفده شهریور یزد رفت (تحقیقات ... ، بش).
ضیاء در ۱۳۵۷ ش و همزمان با اوجگیری مبارزات مردمی بر ضد حکومت پهلوی دوم، با حضور در انجمن مداحی دانشآموز در استان یزد به این مبارزات پیوست. در همین دوره، روزهای آخر هفته، از یزد به زادگاهش میرفت و در مراسم و مناسبتهای مذهبی حسینیۀ آنجا، بهویژه دعای کمیل نوحهسرایی و مردم را به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی ترغیب میکرد؛ به همین سبب نیز نیروهای پاسگاه ژاندارمری وی را تحت تعقیب قرار دادند ( فرهنگ ... ، ذیل نام؛ سپاه ... ، فرم ... ؛ تحقیقات، بش).
در ۱۳۵۹ ش، پدر ضیاء برای کار به تهران رفت و ضیاء تابستانها، برای کسب مخارج زندگی در امور کشاورزی و دامپروری به مادرش کمک میکرد. او در ۱۳۶۰ ش، پس از گرفتن دیپلم در رشتة علوم انسانی، به گاریز بازگشت و با کمک برادرانش، امینالله و عزیزالله و چند تن از دوستانش، پایگاه بسیج شهید دستغیب را راهاندازی کرد (همان، بش؛ زارع).
ضیاء در ۲۲ مرداد ۱۳۶۱، به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد* درآمد و تا ۱۵ آبان ۱۳۶۱، دورة آموزش عمومی نظامی را در پادگان غدیر در اصفهان گذراند؛ سپس، برای دورۀ پانزدهروزۀ آموزش تخصصی ارزیابی به تهران رفت (سپاه، گواهی عضویت، وضعیت ... ).
ضیاء پس از پایان آموزش، با سمت مسئول توزیع در واحد تبلیغات ستاد منطقة ۶ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (شامل استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان) به کرمان فرستاده شد. این مأموریت تا ۱۶ مرداد ۱۳۶۲، ادامه یافت؛ پسازآن، به یزد بازگشت و مسئول نیروی انسانی (پرسنلی) پایگاه بسیج تفت شد. در ۱۵ خرداد ۱۳۶۳، به جبهه رفت و مسئول ارزیابی و معاون نیروی انسانی واحد بسیج تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* شد (سپاه، وضعیت).
در شهریور ۱۳۶۴، با سعیده زارع ازدواج کرد (زارع). تقریباً دو ماه پس از ازدواج در سپاه پاسداران یزد در بخش تحقیقات به خدمت مشغول شد؛ سپس، در اسفند ۱۳۶۶، به جبهه بازگشت و با سمت جانشینی معاونت بسیج تیپ ۱۸ الغدیر در عملیات پدافندی ارتفاعات شاخ شمیران در شمال شرقی عراق، شرکت کرد و در جریان همین عملیات، براثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع، در گلزار شهدای گاریز در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد ( فرهنگ، همانجا؛ سپاه، گواهی شهادت؛ تحقیقات، بش).
دربارۀ وی گفته شده است که به نمازجمعه و جماعت اهمیت میداد و در مراسم مذهبی شرکت میکرد، خوشاخلاق، مهربان، متشرع و خانوادهدوست بود، به پدر و مادرش بسیار احترام میگذاشت. در کارهای منزل به همسرش کمک میکرد و صلة رحم را به جا میآورد (همان، بش؛ زارع).
در بخشی از وصیتنامة شهید آمده است: «برای همة شهدا دعا کنید و از خدا درخواست کنید که در پیشگاهش شهید محسوب شویم و اینکه خداوند به گنهکارترین بندگان خود نیز رحم میکند. امیدوارم جبهه آمدنم به خاطر خدا بوده باشد و در جبهه کارکردنم برای خدا باشد» (بش).
از او دو فرزند باقی است؛ محمد در شرکت گاز استان یزدل به کار مشغول است و علی فرزند دوم نیز در حال حاضر (1399 ش)، در مقطع کارشناسی ارشد هنر در اتریش تحصیل میکند (زارع).
بهپاس نکوداشت شهید، خیابانی نزدیک فلکة اول آزادشهر در شهر یزد به نام اوست (همو).
مآخذ: ادارۀ ثبتاحوال شهرستان تفت، شناسنامه، سند مورخ ۱۳۴۱ ش، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ تحقیقات منتشرنشدة سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد (زندگینامة شهید ضیاء زارع گاریزی)، بیتا، موجود در همانجا؛ زارع، سعیده (همسر شهید)، مصاحبه با محمدحسین کاظمی، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹؛ زارع گاریزی، ضیاء، وصیتنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، فرم اطلاعات فردی، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، گواهی شهادت، سند مورخ ۱۳۶۷ ش، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، گواهی عضویت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، وضعیت خدمتی، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش.
/ فهیمه کاظمی/