به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

سجادیان، حسین

استان یزد

سجادیان، حسین

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده رده‌های جهاد سازندگی استان و شهرستان
استان یزد
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۰۵ چاپ

سجادیان، حسین (۱۷ خرداد ۱۳۳۵-۱ شهریور ۱۳۶۲)، مسئول تدارکات یکی از واحدهای جهاد سازندگی استان یزد.

حسین، فرزند علی و فاطمه دایی در محلۀ باغستان شهر اشکذر* واقع در مرکز استان یزد* در خانواده‌ای مذهبی زاده شد. پدرش کارمند آموزش‌وپرورش، و مادرش خانه‌دار بود. او یک خواهر و یک برادر هم داشت (اداره ... ؛ فرهنگ ... ، ذیل نام؛ نخچین). حسین پیش از رسیدن به سن دبستان به مکتب‌خانه رفت و قرائت قرآن کریم را فرا گرفت. دورۀ ابتدایی تحصیلی را در مدرسۀ خانقایی خواند. دورۀ راهنمایی را در مدرسۀ نوبنیاد اشکذر و متوسطه را در هنرستان شهید رجایی در شهر یزد گذراند و در ۱۳۵۶ ش، در رشتۀ فلزکاری دیپلم گرفت. او در دورۀ تحصیل به مطالعه علاقۀ فراوان داشت و گاهی شعر می‌خواند یا قصه می‌گفت. اهل هنر، ازجمله نمایشنامه و تئاتر هم بود و در نمایشنامۀ ابوذر که در ۱۳۴۷ ش، اجرا شد، ایفای نقش کرد و کمک کارگردان و گریمور بود. او در نوشتن روزنامۀ دیواری مدرسه با عنوان تربیت، مشارکت داشت (تحقیقات ... ، بش؛ سجادیان؛ دیباوند؛ دهقان).

در ۱۳۵۶ ش و بلافاصله پس از پایان تحصیلات به سربازی رفت و دورۀ آموزشی را در زابل و ادامۀ خدمتش را در ژاندارمری سمیرم در جنوب استان اصفهان سپری کرد. در همین زمان که با اوج‌گیری مبارزات ملت ایران بر ضد حکومت پهلوی دوم نیز همراه بود، به‌صف مبارزان پیوست و بارها در جریان خدمت سربازی اعلامیه‌های امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و نوار سخنرانی روحانیان مبارز را در بین سربازان توزیع می‌کرد و به‌همین‌سبب، توسط ضد اطلاعات ژاندارمری دستگیر و به مدت یک هفته زندانی شد. در جریان همین فعالیت‌ها، زمانی که مردم سمیرم به ژاندارمری حمله کرده بودند، او انگشت دستش را با سرنیزه زخمی کرد تا با این بهانه به سمت مردم شلیک نکند و هنگامی‌که برای درمان و مداوا به بیمارستان منتقل شد، فرار کرد (سجادیان؛ تحقیقات، بش).

فعالیت‌های انقلابی حسین تا روزهای آخر پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ادامه یافت و با عزیمت به تهران به همراه برادرش محمدرضا و شرکت در راه‌پیمایی‌ها و شکستن مقررات حکومت‌نظامی (ساعت ۴ بعدازظهر ۲۰ بهمن) و مقابله با نیروهای رژیم ابعاد تازه‌ای یافت (سجادیان).

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شهر یزد بازگشت و باقی‌ماندۀ خدمت سربازی‌اش را گذراند و پس از پایان خدمت در یک تعمیرگاه لوازم‌خانگی مشغول به کار شد (کلانتری سرچشمه، ص ۱۱۸؛ تحقیقات، بش؛ نخچین؛ سجادیان).

حسین در شهریور ۱۳۵۹، با طاهره نخچین، دختر دایی‌اش ازدواج کرد. این ازدواج، هم‌زمان با ازدواج برادرش با خواهرِ طاهره نخچین بوده است (همو؛ تحقیقات، بش).

او در ۱۳۶۱ ش، به جهاد سازندگی یزد پیوست و عضو کمیتۀ فرهنگی جهاد شد و در همان سال به جبهه رفت. او در نخستین اعزام، در اکیپی از نیروهای جهاد سازندگی به منطقۀ فکه در جنوب ایلام رفت و به رانندگی لودر و بلدوزر و ساخت سنگر و خاک‌ریز پرداخت. دربارۀ این دوره از خدمتش در جبهه، مادرش به نقل از یکی از هم‌رزمان او گفته است که حسین گاهی در جبهه ساعت‌ها با لودر و بلدوزر برای رزمندگان سنگر می‌ساخت و پاهایش ورم می‌کرد و زخم می‌شد (کلانتری سرچشمه، ص ۱۱۹).

او در عملیات‌ والفجر مقدماتی که در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، بین منطقۀ فکه (جنوب ایلام) و تنگ چزابه (شمال غربی خوزستان) و به‌منظور پیشروی به‌سوی العمارۀ عراق و تهدید آن اجرا شد، در همان گروه اعزامی حضور داشت. سپس مسئول تدارکات گروه مهندسی جهاد سازندگی استان یزد که در منطقه مستقر بود، شد و در عملیات والفجر ۳ که در ۷ مرداد ۱۳۶۲، در مهران واقع در غرب ایلام با اهداف تصرف و تأمین ارتفاعات زالو آب، نمه کلان بو و شکستن محاصرۀ مهران صورت گرفت، شرکت کرد. یکی از آرزوهای وی در این عملیات، شهادت بود و برادرش دراین‌باره نقل کرده که در عملیات والفجر ۳ که با هم در مهران بودیم، حسین بسیار خوشحال بود که در مهران و نزدیک‌ترین مرز خاکی ایران و کربلاست، و پیوسته می‌گفت کاش در این عملیات شهید شوم. در جریان این عملیات، در حین کمک‌رسانی به رزمندگان در خط مقدم، با برخورد گلولۀ خمپاره به خودروی حامل وی از جاده منحرف شد و در اثر برخورد به کوه آسیب دید. او پس از مداوا، به‌عنوان تشویقی به زیارت امام رضا (ع) فرستاده شد، ولی در جریان این سفر بر اثر آسیبی که دیده بود، خون‌ریزی داخلی داشت و پس از رسیدن به مشهد در بیمارستان امام رضا(ع) این شهر بستری شد؛ اما به‌رغم تلاش پزشکان برای مداوای وی به سبب تشدید خونریزی به شهادت رسید. پیکرش از مشهد به یزد منتقل و طی مراسم باشکوهی تشییع و در گلزار شهدای آرامستان خلد برین* این شهر به خاک سپرده شد (سپاه ... ؛ کلانتری سرچشمه، ص ۱۲۰؛ شهرداری ... ؛ سجادیان).

حسین در دورۀ تحصیل سنگ صبور هم‌کلاسی‌هایش بود و با صلح و مهربانی مشکلات آنان را مرتفع می‌کرد و در بزرگ‌سالی، انسانی مؤمن، خوش‌اخلاق، خیر و مردم‌دار بود. او همیشه در کمک به مردم پیش‌قدم بود (همو).

از شهید یک فرزند به نام محمدعلی باقی است که هم‌اکنون کارشناسی ارشد معماری دارد و در اداره‌کل مسکن و شهرسازی استان یزد مشغول به کار است (نخچین). پس از پایان جنگ تحمیلی و در ۱۵ شهریور ۱۳۸۸، براساس هم‌طرازی یگان‌های عملیاتی مهندسی رزمی جنگ جهاد سازندگی، ردۀ فرماندهی گروهان برای او تعیین شد.


مآخذ: ادارۀ ثبت‌احوال شهرستان اشکذر، شناسنامه، سند مورخ ۱۳۳۵ ش، سند بش، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ تحقیقات منتشر نشدۀ بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد (دفتر اطلاعات فردی شهید حسین سجادیان)، بی‌تا، موجود در همان‌جا؛ دهقان، علی‌محمد (هم‌کلاسی دورۀ دبستان شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۶ اسفند ۱۳۹۸؛ دیباوند، محمدکاظم (هم‌کلاسی شهید و نویسندۀ نمایشنامۀ ابوذر)، مصاحبه با همو، ۶ اسفند ۱۳۹۸؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، گواهی شهادت، سند بی‌تا، سند بش، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ سجادیان، محمدرضا (برادر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۵ اسفند ۱۳۹۸؛ شهرداری مشهد، سازمان بهشت رضا، جواز دفن، سند بی‌تا، سند بش، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ کلانتری سرچشمه، محمدرضا، سنگرسازان شاهد (زندگی‌نامۀ شهدای جهاد کشاورزی استان یزد)، تهران: اداره‌کل امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی، ۱۳۹۶ ش؛ نخچین، طاهره (همسر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۳۰ بهمن ۱۳۹۸.

/ فاطمه دهقان/

سجادیان، حسین

شناسه مدخل۶۳۱۳۰۰
شناسه مقاله۱۲۷۹
استانیزد
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده رده‌های جهاد سازندگی استان و شهرستان
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر