به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

سفر به صبح

استان یزد

سفر به صبح

دفاع مقدسفرهنگی، اجتماعی و سیاسیفیلم
استان یزد
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۰۵ چاپ

سفر به صبح، فیلمی سینمایی دربارۀ زندگی شهید خلیل حسن‌بیکی اِله‌آباد‌*، رئیس ستاد تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران، به نویسندگی اسماعیل اعتمادیان و کارگردانی، تهیه‌کنندگی و بازنویسی رضا مشیری.

مشیری در ۱۳۴۸ ش در شهر یزد زاده شد. او دورۀ کارشناسی ریاضی را در دانشگاه یزد و دورۀ کارشناسی ارشد مشاورۀ خانواده را در دانشگاه آزاد اسلامی زادگاهش گذراند. فعالیت هنری او از ۱۳۷۰ ش با شرکت در کلاس‌های فیلم‌سازی انجمن سینمای جوانان یزد و با ساخت شش فیلم کوتاه هشت‌میلی‌متری آغاز شد و از ۱۳۷۹ ش، با همکاری با صداوسیمای مرکز یزد درزمینۀ کارگردانی و نویسندگی آثار داستانی، مستند و مستند داستانی ادامه یافت. از مهم‌ترین فیلم‌های او می‌توان به داور، هوای ابری، مظلوم الغدیر، سردار، یادگار آسمان، سفر به صبح، فرزند ایران و شهید ابویی اشاره کرد. افزون‌بر این‌ها، او تهیه‌کنندگی نمایش میدانی را نیز در کارنامۀ هنری او دیده‌شده است.

سفر به صبح در ۱۳۸۰ ش، در پی تصمیم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر انتخاب ده شهید شاخص و برجسته در هر استان و ساخت فیلم مستند دربارۀ آن‌ها تولید شد. در پی این تصمیم، باتوجه‌به فعالیت رضا مشیری درزمینۀ کارگردانی فیلم‌های مستند دربارۀ زندگی شهدای یزد (مظلوم الغدیر و سردار دربارۀ زندگی شهیدان سید محمد ابراهیمی سریزدی* و ذبیح‌الله عاصی‌زادۀ اردکانی*)، سیمای مرکز یزد ساخت فیلم زندگی شهید خلیل حسن‌بیکی را به وی واگذار کرد. کارگردان سبب نام‌گذاری این فیلم را چنین بیان می‌کند: «زندگی هرکسی یک سفر است و زندگی خلیل هم‌سفر به روشنایی بوده».

این فیلم داستان کشمکش‌ها و سختی‌های گروهی از دانشجویان تئاتر را روایت می‌کند که برای پایان‌نامۀ خود باید بخشی از زندگی‌نامۀ شهید خلیل حسن‌بیکی را به‌صورت نمایش، روی صحنه ببرند. فیلم با صحنه‌ای از اتاق فرماندهی عملیات تیپ مستقل ۱۸ الغدیر آغاز می‌شود که کارگردان به‌سبب حس نگرفتن بازیگر نقش خلیل، بازی او را قطع می‌کند. در اینجا، تازه مخاطب با داستان اصلی فیلم روبه‌رو و متوجه می‌شود که شماری دانشجو در سالن آمفی‌تئاتر در حال تمرین نمایشی‌اند که موضوع پایان‌نامۀ آن‌هاست. آرمین، بازیگر نقش خلیل، می‌گوید که نمی‌تواند با نقش ارتباط بگیرد؛ زیرا بی‌سبب دربارۀ خلیل اسطوره‌سازی می‌کنند. نویسندۀ نمایشنامه، عاطفه اعلایی، پاسخ می‌دهد که این نمایشنامه را از روی مصاحبه با خانوادۀ شهید و براساس واقعیت نوشته‌ است؛ اما آرمین سالن را ترک می‌کند و کارگردان به نویسندۀ نمایشنامه می‌گوید می‌داند که آرمین با او نامزد است و به‌سبب بحثی که بین آن‌هاست، تمرین را ترک کرده است؛ اما اعلایی، می‌گوید بین آن‌ها، هیچ اختلافی نیست و هنگام خروج از محل تمرین، با آرمین روبه‌رو می‌شود و به او می‌گوید که توقع دارد باتوجه‌به جایزه‌هایی که در بازیگری گرفته است، از عهدۀ نقش خلیل بربیاید؛ سپس، به خانه می‌رود. شخصی با او تماس می‌گیرد و می‌گوید این‌همه شهید وجود دارد و چرا او دربارۀ پدر شهید خودش نمایشنامه نمی‌نویسد و از او می‌خواهد از نوشتن دربارۀ زندگی شهید خلیل حسن‌بیکی دست بکشد. در اینجا، تماس قطع می‌‌شود. اعلایی به خیال اینکه ممکن است این تماس کار آرمین باشد تا او را از ادامۀ کار منصرف کند، بلافاصله، با او تماس می‌گیرد و می‌گوید محال است از نمایشنامه بگذرد و دوشاخۀ گوشی تلفن را از پریز می‌کشد. صبح روز بعد، آرمین از عاطفه می‌خواهد که نوشته‌ها و نوارهایی مربوط به شهید خلیل حسن‌بیکی را به او بدهد تا بتواند با نقشش ارتباط بگیرد. عاطفه می‌پذیرد و می‌فهمد تماس از طرف آرمین نبوده است.

پس‌ازآن، عاطفه به سراغ دفتر خاطرات شهید می‌رود؛ اما در مسیر، سارق کیفش را می‌زند و چندی بعد، آن را جلوِ درِ خانه‌اش می‌گذارد و با او تماس می‌گیرد و می‌گوید که فقط دفتر را برداشته؛ زیرا مال او بوده است. اعلایی ناراحت می‌شود و نمی‌داند جواب خانوادۀ شهید را چی بدهد. در این میان، آرمین در حال تماشای فیلم‌هایی است که در آن‌ها، دوستان و هم‌رزمان شهید خلیل حسن‌بیکی دربارۀ او صحبت می‌کنند. در اینجا، سکانس حضور خلیل در زندان ساواک تداعی می‌شود. یکی از دوستان شهید می‌گوید خلیل در زندان ساواک یکی از خبرچینان را شناخته بود، اما نامش را فاش نکرد و دربارۀ او فقط گفت از فقر این کار را کرده است. پس‌ازآن، داستان شهادت شهید روایت می‌شود که هنگام نماز ظهر، به هم‌رزمان خود می‌گوید بگذارند نمازش را بخواند تا اگر شهید شد، خدا نگوید چرا نمازش را نخوانده است. لحظاتی بعدازاین نیز با شلیک خمپاره شهید می‌شود.

پس از پایان اجرا، دفتر خاطرات شهید، به همراه دسته‌گل و نامه‌ای روی صحنه گذاشته می‌شود که در آن، نوشته‌شده است: «من خلیل را لو دادم، نمی‌دانم چرا. شاید برای استخدام شدن؛ اما خلیل این‌قدر مرد بود که اسمی از من در این دفتر خاطرات نیاورده است». فیلم با اهدای گل از طرف عاطفه به آرمین به پایان می‌رسد.

بازیگران این فیلم عبارت‌اند از: نازنین خشنود (عاطفه)، عباس ملازینلی (آرمین)، محمد جباری (مسئول سالن) و جعفر ‌دل‌زاده و اصغر باروتکوب‌زاده (هم‌رزمان شهید). سید علی نادری تصویر‌بردار، طاهر پیشوایی صدابردار و رضا مشیری و علی کمال‌الدینی تدوینگر این اثر بودند. ساخت موسیقی آن را نیز فرید سعادتمند بر عهده داشت.

فضای ضبط صحنه‌ای از فیلم بافت تاریخی یزد واقع در پشت مسجد جامع، از آثار تاریخی این شهر است که کوچه‌هایی با دیوارهای خشتی دارد و تداعی‌کنندۀ سال‌های زندگی شهید خلیل حسن‌بیکی است و درصحنه‌هایی، شهید در حال اذان‌گویی در مسجد جامع یزد است. از ویژگی‌های درخور توجه برای تماشاگران این فیلم لهجۀ یزدی بازیگران است.


مأخذ: مشیری، رضا (کارگردان فیلم سفر به صبح)، مصاحبه با مؤلف، ۱۷ اسفند ۱۳۹۸.

 

/ مریم معینی/

سفر به صبح

شناسه مدخل۶۳۱۳۰۴
شناسه مقاله۱۲۸۷
استانیزد
کارگروهدفاع مقدس
گروهفرهنگی، اجتماعی و سیاسی
زیرگروهفیلم
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر