صدوقی، محمد (1 فروردین ۱۲۸۴-11 تیر ۱۳۶۱)، از روحانیان صاحب نفوذ و برجسته، مبارز سیاسی و نخستین امام جمعۀ یزد پس از انقلاب اسلامی و چهارمین شهید محراب.
پیشینه: او در خانوادهای مذهبی در شهر یزد* به دنیا آمد. پدرش، میرزا ابوطالب، از مراجع بود. نسب پدریاش به میرزا احمدرضا کرمانشاهی، فرزند ملا محمدمهدی کرمانشاهی، میرسد که در دورۀ حکومت فتحعلی شاه قاجار (1212-1250 ق) از کرمانشاه به یزد تبعید شد (صدوقی، «زندگینامه ... »، ص ۹). براساس سنگنوشتۀ آرامگاه ملا محمدمهدی کرمانشاهی، نسب خاندان آنها به ابوجعفر محمد بن علی از نوادگان ابنبابویۀ قمی (شیخ صدوق) میرسد (یاران ... ، ج ۲، ص «الف»)؛ اما در آثار محمد صدوقی و دیگر منتسبان اشارهای به این موضوع نشده است (نک: صدوقی، همانجا).
محمد در هفتسالگی پدرش و دو سال بعد، مادرش را از دست داد و پسرعمویش، میرزا محمد کرمانشاهی، سرپرستی وی را بر عهده گرفت. محمد نخستین آموزههای دینی را نزد او فراگرفت، سپس، تحصیل علوم دینی را تا دورۀ سطح در مدرسۀ علمیۀ عبدالرحیم خان یزد نزد عالمانی چون سید محمد کازرونی، شیخ غلامرضا فقیه خراسانی و شیخ محمد زارچی گذراند (همانجا؛ یاران، همانجا؛ بهرامی، ص ۲۰۴). در بیستسالگی با دختر پسرعموی خود ازدواج کرد (یاران، همانجا) و برای ادامۀ تحصیل، به حوزۀعلمیۀ اصفهان رفت؛ اما پس از فرارسیدن زمستانی سخت در اصفهان، پیاده، بهسوی یزد روانه شد که این سفر یک ماه به طول انجامید (نک: صدوقی، همانجا).
سال بعد، محمد صدوقی برای ادامۀ تحصیل، به حوزۀ علمیۀ قم رفت و در این حوره که آیتالله عبدالکریم حائری آن را تأسیس کرده بود، به درجۀ اجتهاد نائل آمد. ۀۀۀازاینرو، طرف توجه آیتالله حائری قرار گرفت و همین سبب شد که محل رجوع طلبهها برای حل مشکلاتشان باشد؛ بنابراین در حوزۀ علمیۀ قم و محافل مذهبی جایگاهی اجتماعی درخور توجهی به دست آورد (همانجا). از استادان وی در حوزۀ قم میتوان به محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدری، سید محمد حجت کوهکمرهای، شیخ شریعت اصفهانی، سید ابوتراب خوانساری، میرزای نائینی، میرزا محمد همدانی، شهابالدین مرعشی نجفی و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد. دو یا سه سال پس از ورود وی به حوزۀ قم، با امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، آشنا و دوستیای صمیمانه بین آنها برقرار شد (یاران، ج ۲، ص «الف ـ ب»).
در آذر ۱۳۲۳، در پی درخواست علمای حوزۀ علمیه و متدینان قم و تهران، آیتالله بروجردی، از مراجع تقلید، در قم اقامت گزید (سبحانی، ص ۱۸۲؛ مبرقعی، ص ۷۱). محمد صدوقی هم از افرادی بود که مقدمات حضور وی در قم را فراهم آورد؛ پسازآن هم اقداماتی نظیر تأسیس دفتر برای ایشان بهمنظور جمعآوری وجوهات شرعی مردم انجام داد. دراینبین، از کسبوکار نیز غافل نبود و برای تأمین مخارج زندگی به کشاورزی میپرداخت (نک: صدوقی، همانجا).
پس از رحلت آیتالله حائری در ۱۳۱۵ ش، محمد صدوقی همزمان با تدریس دروس سطح، عهدهدار بخش عمدهای از امور حوزه شد (یاران، ج ۲، ص «ب ـ پ»). از شاگردان برجستۀ وی میتوان به سید موسی شبیری زنجانی، محمد فاضل لنکرانی، احمد جنتی، محمد محمدی گیلانی، سید هاشم رسولی محلاتی، محمدتقی جعفری، مرتضی مطهری، محمدمهدی شبزندهدار، سید علی مدرسی، سید محمد وامق، و یوسف صانعی اشاره کرد (صدوقی، همانجا ص ۹).
محمد صدوقی در ۱۳۳۰ ش، برای انجامدادن امور شخصی به زادگاهش بازگشت که با اصرار سید علیمحمد وزیری، از روحانیان سرشناس یزد، برای همیشه در این شهر ماندگار شد و در نخستین اقدام، حوزۀ دروس دینی را تأسیس کرد و همزمان به خدمات عمرانی و فرهنگی نیز اشتغال داشت (همانجا؛ نیز نک: یاران، ج ۲، ص «پ»).
مبارزات سیاسی: در پی درگذشت آیتالله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ و اعلام مرجعیت امام خمینی (ره)، فصلی جدید از فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی بر ضد حکومت پهلوی، بهویژه در شهر قم و میان شاگردان ایشان در حوزه آغاز شد. بدیهی بود که آیتالله صدوقی نیز به این مبارزات بپیوندد. نخستین اقدام عملی وی بر ضد پهلوی در مهر ۱۳۴۱، در همبستگی با دیگر روحانیان، واکنش به تصویب لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. او بهسبب دوستی با امام خمینی (ره)، مأموریت جمعآوری و ساماندهی تلگرافهایی را، که در این زمینه به ایشان میشد، بر عهده گرفت. چهار ماه بعد، محمدرضا پهلوی (سل: ۱۳۲۰-1357 ش) با توصیۀ امریکا اصول ششگانۀ خویش را با نام انقلاب سفید شاه و ملت به رأیگیری گذاشت که با واکنش تند مراجع روبهرو شد و صدوقی نیز با سخنرانی و صدور اعلامیه به آگاهسازی و تهییج مردم و روحانیت در یزد اقدام کرد (نک: صدوقی، همانجا).
در فروردین ۱۳۴۲، در پی شهادت جمعی از روحانیان قم به ۀدست حکومت پهلوی، محمد صدوقی با صدور بیانیهای از طرف امام خمینی (ره)، ااقدام حکومت را بهشدت محکوم کرد (یاران، ج ۲، ص «ج»). در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که به دستگیری امام خمینی (ره) انجامید، صدوقی از یزد به تهران رفت و همگام با دیگر علمای ایران به اقدام حکومت اعتراض کرد که در پی آن، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) فشاری شدید بر علمای مهاجر وارد آورد تا آنها را به بازگشت وادار کند؛ اما موفق نشد. سرانجام، رژیم بهناچار، امام خمینی (ره) را آزاد و به ف=قم منتقل کرد. صدوقی نیز به قم رفت و چند روز در خدمت ایشان بسر برد؛ سپس به یزد بازگشت و به سفر حج رفت (صدوقی، همان، ص ۹-10). در ۱۳۴۳ ش، در پی تصویب قانون کاپیتولاسیون (مصونیت قضایی و سیاسی اتباع خارجی)، او نیز همراه بسیاری از روحانیان مخالفت خویش را ابراز کرد (یاران، ج ۲، ص «خ»)؛ سپس، در اعتراض به تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه در آبان ۱۳۴۳، از اقامۀ جماعت خودداری ورزید و چند روز از منزل خارج نشد (همانجا). یک سال پسازآن، در پی انتقال امام خمینی (ره) از ترکیه به نجف از طریق نامه، تلگراف، اطلاعیه، اعلامیه، بهویژه تلفن، بهطور پیوسته، با ایشان ارتباط داشت (صدوقی، همان، ص ۱۰). پسازآن، فعالیتهای سیاسی و فکری صدوقی بر ضد حکومت، گستردهتر شد و ضمن سروساماندادن به حوزۀ علمیۀ یزد، در هر فرصتی، مخالفت خود را با حکومت پهلوی بیان میکرد؛ درنتیجه، ساواک وی را زیرنظر گرفت و هنگامیکه در ۱۳۵۰ ش، به برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سالۀۀ شاهنشاهی اعتراض کرد، به تبعید تهدید شد (یاران، ج ۲، ص «د»).
در ۱۳۵۰ ش، رژیم بعث عراق در تقابل با رژیم پهلوی، ایرانیان مقیم عراق را از آن کشور بیرون راند. محمد صدوقی در اعتراض به این اقدام اطلاعیهای صادر و آن را محکوم کرد. او در مدت اقامت امام (ره) در عراق، باوجود سختگیریهای رژیم پهلوی برای بستن همۀ راههای ارتباطی با امام خمینی (ره)، با هوشیاری کمکهای مالی و وجوه شرعیه را به دفتر ایشان در نجف اشرف میفرستاد (همان، ص «ذ ـ ر»).
با اوجگیری مبارزات مردم ایران بر ضد حکومت پهلوی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ ش، آیتالله صدوقی بهمنزلۀ رکن اصلی این مبارزات در یزد، رهبری آن را عهدهدار شد. او در مسجد روضۀ محمدیه* (مسجد حَظیره*) ۀرا کانون حرکتهای انقلابی و پایگاه اصلی مبارزات، و منزلش را محل دریافت اعلامیهها و نامههای امام خمینی (ره) و تکثیر و انتشار آنها کرد (نک: صدوقی، همانجا). در این وضعیت، ساواک بیشتر او را زیرنظر داشت و همۀ حرکاتش را به مرکز گزارش میداد؛ بهطوریکه در این مدت، حجم زیادی از این گزارشها به وی اختصاص داشت (برای اطلاع از این موضوع، نک: یاران، ج ۲، ص ۷۰ به بعد)؛ اما او همچنان، به مبارزه ادامه داد و همۀ توان و تجربهاش را در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به کار برد و با همکاری برخی علما و روحانیان شهر، مجالس متعددی برای بزرگداشت شهدا و اعتراض به رژیم برگزار کرد، در پایان هر مراسم هم مردم به خیابانها میریختند و به مراکز فساد و فحشا معترض میشدند؛ باوجوداین، مراسمی که آتش انقلاب را در یزد شعلهور کرد، مجلس بزرگداشت شهادت سید مصطفی خمینی بود که به دعوت آیتالله صدوقی در مسجد ۀروضۀ محمدیه منعقد شد و امام خمینی (ره) هم پس از آگاهی از این مراسم و اعتراض مردم به حکومت پهلوی، آن را تأیید و از آن حمایت کرد (ج ۳، ص ۲۷۲؛ فرهنگدوست، ص ۴۲-43).
از فعالیتهای سیاسی صدوقی در آن دوره میتوان به اینها اشاره کرد: اعتراض به آتشسوزی سینما رکس آبادان و کشتار مردم تهران در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷؛ تشویق مردم به اعلام انزجار از رژیم؛ اعتراض به شاپور بختیار (۴ تیر ۱۲۹۳ – ۱۵ مرداد ۱۳۷۰)، آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی، بابت ممانعت از ورود امام خمینی (ره) به ایران؛ و ایجاد اردوگاه برای زلزلهزدگان طبس به نام «اردوگاه امام خمینی» (صدوقی، همانجا).
پس از پیروزی انقلاب: در پی بازگشت امام خمینی (ره) به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، آیتالله صدوقی با ایشان در تهران دیدار کرد و روز بعد، به یزد بازگشت و به هدایت و رهبری مردم تا پیروزی انقلاب ادامه داد؛ سپس، از نخستین ساعتهای پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن همان سال، برای برقراری امنیت در جامعه و حفظ وحدت اعلامیههایی دراینباره صادر کرد. او در اعلامیههای خود، با تبریک پیروزی انقلاب، از مردم خواست تا هوشیاری خود را در مقابل دشمن حفظ کنند و به حفاظت و پاسداری از شهرها و روستاها بپردازند. مهمترین پیام این اعلامیهها عبارت بود از: پیروی از دستورات امام خمینی (ره)، بهمثابه احکام شرع، رعایت انضباط انقلابی، جلوگیری از هرجومرج و تخریب اموال عمومی و لزوم هرگونه اقدام در چهارچوب تعیینشده از طرف دفتر امام خمینی (ره) و دولت موقت (یاران، ج ۲، ص «ظ»)؛ همچنین او در همان روزهای آغاز پیروزی انقلاب، در تشکیل کمیتۀ انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یزد نقشی مهم داشت (بهرامی، ص ۲۱۳).
دو ماه پس از پیروزی انقلاب در فروردین ۱۳۵۸، مردم یزد با رهنمودهای او در همهپرسی شرکت و به جمهوری اسلامی رأی دادند (همانجا). در همین سال و پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، آیتالله صدوقی از مردم یزد خواست تا با گروهها و احزاب ضدانقلاب، که با ایجاد آشوب و جنگ مسلحانه، برخی مناطق کشور را ناامن کرده بودند، مبارزه کنند: «باید بروید و دفترودستک اینها را وسط خیابان بریزید، عذرشان را بخواهید که در آتیۀ نزدیکی، استان شما را به آشوب خواهند کشید» (همان، ص ۹)؛ پسازاین، مردم یزد با گسیل نیرو به استان سیستانوبلوچستان به مقابله با آنها پرداختند؛ نیز باید اشاره کرد که او نقشی مهم در حفظ آرامش شهر یزد، جلوگیری از نفوذ سازمان منافقین (سازمان مجاهدین خلق ایران) و ایجاد پایگاههای آنها در این شهر داشت. او همچنین، با سفر به کردستان، برای روحیهبخشی به مدافعان مبارز با آنها دیدار کرد (فقیهخراسانی).
در ۳۱ مرداد ۱۳۵۸، آیتالله صدوقی با حکم امام خمینی، به امامت جمعه یزد منصوب (ج ۹، ص ۳۱۹)، نیز در ۱۳۵۸ ش نمایندۀ منتخب مردم یزد در مجلس خبرگان قانون اساسی شد. در آبان همان سال، برای کمک به زلزلهزدگان خراسان، به پیروی از امام خمینی (ره) اختصاص وجوهات شرعی را جایز دانست و مسجد روضۀ محمدیه ۀرا محل جمعآوری کمکهای غیرنقدی قرار داد و برای کمکهای نقدی حسابی در صندوق ولیعصر (عج) افتتاح کرد (بهرامی، همانجا؛ برای پیام امام خمینی (ره) دربارۀ صرف وجوهات شرعی، نک: امام خمینی، ج ۱۱، ص ۱۴۰).
در پی تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یزد در ۳۱ خرداد ۱۳۵۸، برخی مسئولان استان برای تشکیل سپاه در استانهای سیستانوبلوچستان و هرمزگان به این استانها رفتند و آیتالله صدوقی بهمنزلۀ حامی اصلی آنها، امکانات لازم (وسیلۀ نقلیه و هزینۀ سفر) را برای این مأموریت، ۀۀفراهم کرد (نک: رنجبر، ص ۳۴-35). این نیروها از منزل وی و با بدرقۀ گرم و صمیمانۀهاش راهی شدند. آنها بهمحض آگاهی از نیازهای مردم این استانها، آیتالله صدوقی را در جریان گذاشتند که او بیدرنگ، چندین کامیون مایحتاج روزانه (آرد، برنج، روغن، قند، شکر، کفش، پوشاک و مانند اینها) را ارسال کرد (همو، ص ۳۶، ۵۰، ۵۷، ۶۷، ۱۰۲).
در اردیبهشت ۱۳۵۹، در پی شکست عملیات دلتا و زمینگیرشدن بالگردهای امریکایی در صحرای طبس، که آن زمان جزو استان یزد بود، امام خمینی (ره) آیتالله صدوقی را مأمور رسیدگی به این موضوع کرد (نک: امام خمینی، ج ۱۲، ص ۲۶۲).
دورۀ دفاع مقدس: با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، آیتالله صدوقی در نخستین واکنش دفاع از کشور را دستور الهی دانست: «اسلام به ما گفته است که اگر به شما حمله شد باید دفاع کنید و ما هم دفاع میکنیم» (فقیه خراسانی؛ بهرامی، ص ۲۴۲) و خود نیز با حضور در مناطق جنگی و جبههها، از نزدیک با رزمندگان گفتوگو و به مشکلات آنان رسیدگی میکرد (نک: انصارالمجاهدین*). در یزد نیز سخنان پرشورش سبب شد که یزد از مهمترین شهرهای پشتیبان دفاع مقدس ازنظر اعزام نیرو و کمکهای مردمی باشد (بهرامی، ص ۲۱۴؛ نیز دربارۀ این اعزامها، نک: یزد*).
آیتالله صدوقی جنگ تحمیلی را امتحان الهی میدانست؛ زیرا، به عقیدۀ وی، مردم ایران در برابر دشمنی «جلاد»، «خونخوار»، «زنجیری» قرارگرفته بودند (صدوقی، «خطبهها ... »، 12 دی ۱۳۵۹) و حضور جوانان در جبههها عامل اساسی پیروزی رزمندگان بود. او از رزمندگانی که پیشتر به جبهه رفته بودند، میخواست تا در صورت توانایی، دوباره به جبهه بازگردند (همان، ۳۰ بهمن ۱۳۵۹)؛ نیز اهتمامی ویژه به نقش روحانیت در دفاع از کشور و حضور آنها در جبهه داشت: «برای مبارزه ولو برای یک ماه باشد، برای پانزده روز باشد، باید در جبههها حضور پیدا کنند» (بهرامی، ص ۲۸۵). او جنگ را یک مبارزهای دینی میدانست: «این دشمنانی که از دو طرف و از جنوب و غرب به ما تاختهاند و خساراتی در این مدت جنگ تحمیلی، بر ما وارد کردند، که بیحساب است، تا بهحساب آنها نرسیم نباید بهجای دیگر و به محل دیگر برویم» (همان، ۱۱ تیر ۱۳۶۱).
صدوقی پس از پیروزی رزمندگان در عملیات فتحالمبین (2 فروردین ۱۳۶۱)، که به آزادسازی بخشی وسیع از مناطق اشغالی انجامید، از نیروهای مردم استان یزد، بهویژه مقنیهای یزدی تمجید کرد: «فتح دوم، عمده سببش همین مقنیهای یزدی بودند که آن تونل را کندند و وسیله برای رفتن ارتش و سپاه و بردن مهمات پشت سر دشمن را فراهم کردند» (همان، ۲۶ فروردین ۱۳۶۱؛ برای آگاهی بیشتر، نک: مقنی*). او در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، به قرارگاه مشترک کربلا (ارتش و سپاه) رفت و رمز آغاز عملیات بیتالمقدس، یا علی بن ابیطالب(ع)، را اعلام کرد (برای تصویر او در میان رزمندگان قرارگاه و اعلام رمز عملیات، نک: رشید، ص ۱۱۴) و پس از فتح خرمشهر، در پیام تبریکی به امام خمینی (ره)، ایثارگریها و جانفشانیهای رزمندگان را سبب تداوم انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان دانست (بهرامی، ص ۲۳۹-240). علاقۀ او برای حضور در جبهههای جنگ و اعلام حمایت از رزمندگان، چنان بود که باوجود کهنسالی، به مناطق جنگی سختگذر، مانند کردستان و کرمانشاه هم رفت و با رزمندگان این مناطق دیدار کرد (فقیهخراسانی).
در این دوره، آیتالله صدوقی در مسائل اجتماعی نیز عملکردی درخور توجه داشت. در ۱ مرداد ۱۳۶۰، نمایندۀ امام خمینی (ره) در ستاد نظارت بر انتخابات شورای عالی قضایی شد و نقشی مؤثر در این سمت ایفا کرد؛ نیز در مرداد ۱۳۶۰، در پی وقوع زلزله در استان کرمان، برای رسیدگی به امور زلزلهزدگان بیدرنگ، به منطقه رفت و ضمن ارسال گزارش به امام خمینی (ره)، خواستار کمک سریع به آسیبدیدگان و بازسازی مناطق شد (امام خمینی، ج ۱۵، ص ۴۸، ۵۴). در ۸ شهریور ۱۳۶۰، در پی شهادت محمدعلی رجائی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور وقت و نخستوزیر وقت، با صدور اطلاعیهای، شهادت آنها را سبب تداوم انقلاب دانست و بیان کرد: «ملت شهیدپرور ایران با صبر انقلابی تحت رهبریهای امام خمینی (ره) این ضایعۀ بزرگ را جبران خواهند کرد» (نک: بهرامی، ص ۲۸۲-283). پس از این واقعه، دور سوم انتخابات ریاست جمهوری با نامزدی آیتالله سید علی خامنهای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران، برگزار شد. آیتالله صدوقی وی را لایق این مسئولیت شناخت و بیان کرد: «متفقاً به ایشان رأی خواهیم داد» (نک: همو، ص ۲۸۴).
نقش وی در مسائل سیاسی جهان اسلام نیز درخور توجه است. نمونۀ مشخص آن پس از پیروزی رزمندگان در عملیات بیتالمقدس بود که رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل) برای انحراف افکار عمومی، به جنوب لبنان حمله کرد و او به این حمله واکنش نشان داد و ضرورت کمککردن به لبنان و جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس را یادآور شد: «حق غالب است و پیروز است و حتی اگر دنیا پر شود از سلاح و دشمن»، هرچند او معتقد بود که در چنین وضعیتی، نیروهای مسلح ایران نباید بهطور مستقیم، با این رژیم درگیر شوند: «نباید بهجای دیگر و به محل دیگر برویم و پس از پایا دادن جنگ [با حزب] بعث و فتح و پیروزی کامل را در آغوش گرفتن، از طریق عراق رهسپار قدس خواهیم شد» (نک: همو، ص ۲۸۵، ۲۸۸؛ صدوقی، ۱۱ تیر ۱۳۶۱).
شهادت و بیانیهها: صدوقی در دورۀ کوتاه آغاز جنگ تحمیلی تا شهادتش، از جنگ و نیروهای رزمنده بهشدت پشتیبانی میکرد. فعالیتهای چشمگیر و حضور همهجانبۀ او برای تحکیم نظام نوپای جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق را بر آن داشت تا وی را ترور کنند. سرانجام در ۱۱ تیر ۱۳۶۱، پس از نماز جمعه، هنگام ترک جایگاه در مسجد ملااسماعیل*، در حملۀ انتحاری یکی از افراد این سازمان به شهادت رسید. («آیتالله ... »، ص ۱۰؛ فرهنگ ... ، ذیل نام). پس از شهادت او، مردم یزد دستههای عزاداری تشکیل دادند و در خیابانها به عزاداری پرداختند. در ۱۳ تیر، با حضور چند تن از مقامات لشکری و کشوری مانند نمایندگان رئیسجمهور و نخستوزیر، نیروهای سپاه و حضور گستردۀ مردم، پیکرش تشییع و در روضۀ محمدیه به خاک سپرده شد («مردم ... »، ص ۱۰).
در پی شهادت او، شخصیتهای بزرگ کشور با صدور اعلامیههایی دربارۀ این عمل تروریستی و شخص ایشان موضعگیری کردند. در اعلامیۀ امام خمینی (ره) آمده بود: «در جبههها، او و دوستان او و امثال او بودند که هر چندی یک دفعه، سرکشی کرده، و آرامش خلقالله بودند. شهید صدوقی باوجود کهولت سن، بارها در سنگرها حاضر میشدند» (ج ۱۶، ص ۳۶۷). به گفتۀ آیتالله سید علی خامنهای، رئیسجمهور وقت: «مردم خاطرۀ حضور این مرد در میدانهای مبارزه بر ضد رژیم جبار گذشته و نیز حضور این مرد در میدانهای جنگ با رژیم حاکم بغداد را از یاد نخواهند برد. این مرد کسی بود که سالیان دراز مبارزه کرده بود و همچنان مبارزه میکرد تا شهید شد» (ص ۹).
پس از شهادت آیتالله صدوقی، شماری از یگانهای سپاه مانند لشکر ۸ نجف اشرف و تیپ ۱۸ الغدیر، نیز سپاه استان یزد بهمنظور گرامیداشت یاد و خاطرۀ او، برخی از یگانهای عملیاتی خود را به نام شهید صدوقی نامگذاری کردند. ازجمله گردان ۲ شهید صدوقی* یا گردان ۳ شهید صدوقی (نک: فرهنگدوست، ص ۱۶۴). برای گرامیداشت یاد او، نامش را بر مکانها و مراکز مختلفی در استان یزد و دیگر نقاط کشور نهادند ازجمله مرکز آموزشی شهید صدوقی، تغییر نام بیمارستان سوختگی به شهید صدوقی (همو، ص ۱۴۱، حاشیه ۲، ۱۵۹) و فرودگاه بینالمللی یزد.
مآخذ: «آیتالله صدوقی به شهادت رسید»، روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۲ تیر ۱۳۶۱، شم ۸۹۴؛ امام خمینی (ره)، صحیفۀه، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378 ش؛ بهرامی، مهدی، شهدای محراب و دفاع مقدس (طرح پژوهشی پیرامون حضور و نقش شهدای محراب در جریان دفاع مقدس)، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۷ ش؛ خامنهای، سید علی، «اگر جسم صدوقی با این ترورها از میان مردم مفقود میشود اما خاطرهها و مفاهیم آنها و حرکت آنان همچنان، در میان مردم برای مدتها طولانی باقی خواهد ماند»، روزنامه ... (نک: همین مآخذ، «آیتالله ... »)؛ رشید، محسن، اطلس حماسه خرمشهر، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۷ ش؛ رنجبر، عباس، روایت شرق (نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد در ایجاد امنیت و محرومیتزدایی در سیستانو بلوچستان بهویژه در سالهای ۱۳۵۸- 1359)، یزد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مؤسسۀ حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۹۴ ش؛ سبحانی، جعفر، «مصاحبه با آیتالله جعفر سبحانی»، حوزه، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰ ش، شم ۱-2؛ صدوقی، محمد، خطبههای نماز جمعه، سند مورخ ۱۲ دی ۱۳۵۹، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ همان، سند مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۹، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۱، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۱ خرداد ۱۳۶۱، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۱۱ تیر ۱۳۶۱، سند بش، موجود در همانجا؛ همو، «زندگینامۀه»، روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۲ تیر ۱۳۶۱، شم ۸۹۴؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ ۀفرهنگدوست، محمدمهدی، خطشکن کویر (خاطرات)، به کوشش محمدعلی همتی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۵ ش؛ فقیهخراسانی، محمدمهدی (فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)، مصاحبه با مؤلف، ۱۷ فروردین ۱۳۹۹؛ مبرقعی، مرتضی، «مصاحبه»، حوزه (نک: همین مآخذ، سبحانی)؛ «مردم یزد با فریادهای مرگ بر امریکا پیکر آیتالله صدوقی را تشییع کردند»، روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۳ تیر ۱۳۶۱، شم ۸۹۵؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی)، به کوشش مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷ ش.