فیض اردکانی، سید حسین (1 مهر ۱۳۳۴–6 خرداد ۱۳۹۷)، قائممقام تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر و مشاور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران.
او در شهر اردکان* استان یزد* و در خانوادهای مذهبی زاده شد. پدرش، سید نورالله از روحانیون و مادرش فاطمه، خانهدار بود. آنان بهغیراز حسین، دارای سه پسر و سه دختر بودند. حسین تحصیلات ابتداییاش را در دبستان فردوسی گذراند و در همین دوره چشم راستش دچار صدمه شد که این آسیبدیدگی تا پایان عمرش با وی بود. پس از پایان دورۀ ششسالۀ ابتدایی، برای ادامۀ تحصیل وارد دبیرستان شرف که پس از پایان این دورهۀ، در مهر ۱۳۵۴ وارد دانشسرای مقدماتی یزد شد. هنوز یکترم از تحصیلش نگذشته بود که در رشتۀ تاریخ دانشگاه اصفهان قبول شد؛ ازآنجاکه از دانشسرا انصراف نداده بود، نتوانست برای ادامۀ تحصیل در این رشته، ثبتنام کند؛ اما پس از انصراف، دوباره در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشتۀ ادبیات عرب همان دانشگاه، پذیرفته شد و ادامة تحصیل داد (سپهری اردکانی).
حسین در دوران دانشگاه در فعالیت انقلابی بر ضد حکومت پهلوی شرکت داشت که درنتیجه آن زیرنظر ساواک قرار گرفت. او مبارزات سیاسیاش را در زادگاهش، زیرنظر آیتالله سید روحالله خاتمی، از روحانیان پرنفوذ اردکان، گستردهتر کرد و در این میان در اغلب تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. او برای خرید کتابهای مذهبی و سیاسی و آوردن اعلامیههای امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به اردکان، بارها به قم و تهران رفتوآمد داشت و به همین سبب در خرداد ۱۳۵۷، دستگیر و یک روز در شهربانی اردکان بازداشت شد؛ اما این دستگیری مانع فعالیتهای سیاسیاش نشد (سپهری اردکانی).
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸، سید حسین پس از مدت کوتاهی به سپاه استان یزد*، که تازه تأسیس شده بود، پیوست و باتوجهبه دوراندیشیاش، بهسرعت توانست نقشی کلیدی و تأثیرگذار در سپاه این استان، ایفا کند. ازجمله اقدامات مهم وی در این دوره، مشارکت در توسعة سازمان سپاه استان یزد بود (کمالی اردکانی). یک سال پسازاین، در اوایل تیر ۱۳۵۹، برای مبارزه با گروههای تجزیهطلب، که در استانهای غربی کشور (کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی)، به آشوب و مبارزۀ مسلحانه دست زدند، به استان کرمانشاه رفت و در سمت مسئول اردوگاه فرهنگی سپاه و جهاد سازندگی پاوه (شهری در شمال غربی کرمانشاه) به خدمتش ادامه داد (کمالی اردکانی).
او در ابتدای سال ۱۳۶۰ ش و پس از بازگشت از این شهر، فرمانده سپاه ناحیۀ میبد شد. در همان سال ازدواج کرد؛ اما پس از گذشت حدود یک سال، به طلاق انجامید. سید حسین که حضور در دفاع از میهن اسلامی را اولویت اول خود میدانست، بار دیگر در اواخر همان سال به استان کردستان رفت و در ستاد سپاه پاسداران کردستان مشغول به خدمت شد. پس از مدتی به فرماندهی سپاه بوکان در آذربایجان غربی منصوب شد؛ اما در نیمة دوم سال ۱۳۶۱ ش، دوباره به سپاه کردستان بازگشت و ریاست ستاد این سپاه را بر عهده گرفت که تا پایان سال ۱۳۶۵ ش در این مسئولیت در کردستان حضور داشت. در این بازة زمانی وی در جذب نیرو و امکانات برای سپاه کردستان، فعالیت چشمگیری داشت؛ ازجمله این فعالیتها دعوت آیتالله خاتمی و آیتالله طاهری، به ترتیب امامان جمعة وقت یزد و اصفهان؛ نیز شماری از ائمة جمعه به همایشهای سالانۀ فرماندهان سپاه، که در سنندج برگزار شد، است که نتیجۀ آن افزایش پشتیبانی مردم از پاسداران این منطقه بود (رستگارپناه).
فیض اردکانی در سالهای حضورش در جبهة شمالغرب (استانهای کردستان و آذربایجان غربی)، افزونبر شرکت در عملیاتهای والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، در استان اربیل (شمال شرقی عراق)، با هدف تصرف حاج عمران (شهر و پادگانی در شمال شرقی همین استان)، تهدید چومان مصطفی و کنترل معابر تردد گروههای ضد انقلاب و والفجر ۴ (27 مهر ۱۳۶۲)، در منطقه سلیمانیه ـ پنجوین (شرق عراق)، با هدف تصرف درۀ شیلر و پنجوین؛ نیز انسداد معابر تردد ضد انقلاب، در عملیاتهای مهمی که در جبهة جنوبی انجام اجرا شد؛ نیز شرکت داشت که عبارتاند از: ۱. فتحالمبین (2 فروردین ۱۳۶۱)، در جبهة جنوبی، شوش و دزفول با هدف آزادسازی منطقه غرب رودخانه کرخه و جاده اندیمشک ـ دهلران و تأمین شهرهای اندیمشک، شوش، دزفول و جاده اندیمشک- اهواز؛ ۀ۲. والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱)، در جبهة جنوبی، شمال چزابه، بهمنظور پیشروی بهسوی العمارۀ عراق و تهدید آن از شرق؛ ۳. خیبر (3 اسفند ۱۳۶۲)، در جبهة جنوبی، هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان) با هدف عبور از هور و تهدید شهر بصره از شمال (نیکروش)؛ همچنینۀ در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳)، در جبهة جنوبی، هورالهویزه با هدف قطع جادۀ بصره ـ العماره و تهدید بصره از شمال که وی بدین منظور در اواخر سال ۱۳۶۳ ش، برای کمک به فرماندهان تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* به این تیپ پیوست و با مسئولیت رئیس ستاد تیپ در این نبرد شرکت کرد (کمالی اردکانی).ۀۀ
حسین در ابتدای سال ۱۳۶۶ ش بنا به درخواست اکبر آقابابایی (شهادت: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۰) فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر، به این تیپ پیوست و قائممقام تیپ شد و در سه عملیات در جبهة شمالی حضور داشت: ۱. نصر ۷ (14 مرداد ۱۳۶۶)، در منطقۀ قلعه دیزه (شمال شرقی استان سلیمانیۀ عراق)، با هدف تصرف ارتفاعات دوپازا، انسداد معابر ضد انقلاب؛ ۲. بیتالمقدس ۲ (25 دی ۱۳۶۶)، سلیمانیه ـ ماؤوت بهمنظور تصرف ارتفاعات غرب شهر ماؤوت؛ و بیتالمقدس ۴ (5 فروردین ۳۶۷)، سلیمانیه ـ حلبچه، شاخ شمیران، با هدف تصرف ارتفاع شاخ شمیران و تأمین جناح چپ منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ (نیکروش).
ۀۀ در ادامه و در پی تصرف شهر بندری فاو توسط ارتش عراق در ۲۸ فروردین ۱۳۶۷، تیپ ۱۸ الغدیر برای مقابله با حملة احتمالی عراق به دیگر مناطق مهم استان خوزستان، ۀۀدر ۱ اردیبهشت همان سال، در خط پدافندی منطقۀ شلمچه از پاسگاه بوبیان تا نزدیک کلهگاوی در جنوب غربی خوزستان مستقر شد. این مأموریت که آخرین مأموریت او در جنگ بود؛ همزمان با یورش ارتش بعث عراق به منطقۀ پدافندی تیپ و دیگر خطوط دفاعی رزمندگان ایران در شلمچه بود. دراینبین فیض اردکانی با رشادت و تدبیر در هدایت نیروها، در جلوگیری از پیشروی دشمن به این منطقه نقشی اساسی داشت (نک: بنیفاطمه، ص ۲۳۶).
سید حسین به سبب حضورش در حساسترین و خطرناکترین نقاط منطقة نبرد، بارها مجروح شد. ازجمله در عملیات فتحالمبین براثر ترکش انفجار مین از ناحیۀ سر و پا، در عملیات خیبر براثر اصابت ترکش خمپاره به دست راست، در عملیات بدر دچار موج گرفتگی شدید و در جریان تک عراق در منطقۀ شلمچه در خرداد ۱۳۶۷ براثر اصابت ترکش به ناحیۀ شکم (پیری؛ نیکروش). باوجوداین هرگز صحنة نبرد را ترک نکرد. بنابه روایت پزشک معالجش، او جانباز هفتاددرصدی بود و این موضوع در روایت همرزمانش نیز تأکید شدهاست (هماندو؛ نیز: رستگارپناه).
پس از پایان جنگ در مرداد ۱۳۶۷، سید حسین جانشین و مدتی بعد فرمانده سپاه استان یزد تا ۱۳۷۰ ش بود. در همین ایام به درجة سرتیپ دومی نائل آمد و آنگاه مشاور فرمانده نیروی مقاومت بسیج در امور اهل تسنن کشور تا ۱۳۷۷ ش شد. او در ۱۳۷۴ ش با فهیمه صنعتجو ازدواج کرد و سرپرستی دو فرزند دختر او را بر عهده گرفت؛ سپس از سال ۱۳۷۹ ش تا ۱۳۸۱ ش سرپرستی پروژة پژوهشی شهید بروجردی مرکز مطالعات امنیت پایدار را بر عهده گرفت (رستگارپناه)؛ پسازاین ۱۳۸۳ ش، مشاور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شد و منشأ خدمات درخور توجهی در حوزة ایثارگران بود. ازجمله اقدامات مهم او در این سمت، فعال کردن سازمانهای مردمنهاد، شناسایی جانبازان نخبه و رسیدگی به وضعیت خانوادة ایثارگران بود (نیکروش).
او بعدها به بیماری سرطان مبتلا شد و بهرغم اقدامات درمانی در ایران و خارج از کشور، سرانجام در بیمارستان ساسان تهران به شهادت رسید. پیکرش در ۸ خرداد ۱۳۹۷ پس از تشییع در زادگاهش، در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد (نیکروش)
آنچه خانواده و همرزمانش از خصوصیات اخلاقی وی گفتهاند، از ولایتمداری، روابط عمومی قوی، دستگیری نیازمندان و کمک به دیگران، سادگی و تواضع، انس با قرآن، حُسن خُلق و شوخطبعی، صبر و مقاومت، شجاعت و فداکاری و مسئولیتپذیری حکایت دارد. او از شهرت گریزان بود و تا حد امکان از مصاحبه دوری میکرد. بهطوریکه او را «سردار اخلاص» نامیدند. در کنار مأموریتهای نظامی به امور مردم محل مأموریتش، توجه داشت و در رفع نیاز آنها کوشش میکرد. تأسیس دبیرستان سپاه در سنندج ازجمله این موارد است. («شهید ... »؛ کمالی اردکانی؛ رستگارپناه؛ نیکروش)
مآخذ: پیری، محمود (پزشک شهید)، مصاحبه با علی اسماعیلی، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ سپهری اردکانی، علی (همرزم شهید)، مصاحبه با همو، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ رستگارپناه، حسن (فرمانده وقت عملیات سپاه پاسداران کردستان و فرمانده تیپ ۲۲ بیتالمقدس)، مصاحبه با علی میرهاشمی، ۲۰ تیر ۱۴۰۲؛ «شهید فیض اردکانی سردار بینامونشان کردستان بود»، (بارگذاری: ۶ خرداد ۱۳۹۹)، پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ ایثار و شهادت، <www. navideshahed.com>، (دسترسی: ۲۶ تیر ۱۴۰۲)؛ کمالی اردکانی، جواد (دوست شهید و مسئول اطلاعاتوعملیات تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با همو، ۲۰ تیر ۱۴۰۲؛ نیکروش، مرتضی (همرزم شهید)، مصاحبه با علی اسماعیلی، ۲۸ فروردین ۱۴۰۲.