مرادیان نیری، رمضان (۱۰ فروردین ۱۳۴۴-۲۳ اسفند ۱۳۶۳)، جانشین گروه انفجارات واحد تخریب تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
رمضان در روستای نیر شهرستان تفت* در مرکز استان یزد* به دنیا آمد. پدرش، غلامرضا، کشاورز و مادرش، عصمت دهقان، خانهدار بود. رمضان سه خواهر و یک برادر داشت و خود فرزند اول بود (ادارۀ ثبتاحوال ... ؛ فرهنگ ... ، ذیل نام).
او دورۀ ابتدایی را در ۱۳۵۲ ش در دبستان ششم بهمن (امام خمینی(ره) کنونی) آغاز کرد. دورة راهنمایی را در مدرسة فیض کاشانی در ۱۳۶۰ ش به پایان برد (ادارۀ آموزشوپرورش ... ). آنگاه در دبیرستان شهید حاجی حکیمی در رشتة اقتصاد نامنویسی کرد و در ۱۳۶۱ ش، در پایۀ دوم متوسطه، بهسبب حضور در جبهه، تحصیلش را ناتمام گذاشت (دهقان نیری؛ مرادیان نیری، زهرا).
در همان سال، به عضویت بسیج درآمد و دورۀ آموزش عمومی نظامی ۴۵ روزه را در پادگان شهید بهشتی* (باغ خان* سابق) گذراند. پس از آموزش، به جبهه خوزستان رفت و به تیپ ۸ نجف اشرف پیوست. در این سال، در دو عملیات محرم (۱۰ آبان ۱۳۶۱)، در جبهۀ جنوبی، عین خوش و زبیدات با هدف تصرف سرپل در منطقۀ العمارة عراق و آزادسازی ارتفاعات مرزی و والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱)، در منطقة عملیاتی بین فکه (جنوب غربی ایلام) و تنگ چزابه (شمال غربی خوزستان) بهمنظور پیشروی بهسوی العماره شرکت کرد در این عملیاتها نیروی تکور بود و در هر دو عملیات، مجروح و در مجروحیت دوم، نخست، در بیمارستان شهید بقایی اهواز بستری و سپس، برای ادامۀ درمان به یزد فرستاده شد (دهقان نیری).
رمضان پس از بهبود به پایگاه بسیج شهید چمران تفت پیوست و فعالیت خود را در آنجا ادامه داد. در ۲۵ شهریور ۱۳۶۲، عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد* شد. آنگاه برای گذراندن دورة آموزش تخصصی تخریب به پادگان غدیر اصفهان اعزام شد. در ۱۴ آذر همان سال، به جبهه بازگشت و جانشین گروه انفجارات واحد تخریب تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* شد و با همان سمت در عملیات خیبر (۳ اسفند ۱۳۶۲) در تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان)، با هدف عبور از هور و تهدید بصره از شمال، شرکت کرد. پس از پایان عملیات، در منطقه کوشک در جنوب سوسنگرد (حدود ۲۵ کیلومتری مرز) در خط پدافندی به خدمت ادامه داد سپس در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳) در تالاب هورالهویزه با هدف قطع جادۀ بصره ـ العماره و تهدید بصره حضور یافت و سرانجام، در همین عملیات، براثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکرش بهسبب عقبنشینی در منطقه بر جای ماند و پس از یازده سال، در ۱۳۷۴ ش تفحص و در گلزار شهدای نیر به خاک سپرده شد (دهقانیان نصرآبادی، ص ۱۸۵؛ دهقان نیری؛ مرادیان نیری، زهرا).
شهید رمضان مرادیان نیری فردی خوشاخلاق و مهربان بود. به خواندن نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد، اغلب قرآن تلاوت میکرد و اهل خانه را نیز به تلاوت قرآن و حضور در مجالس قرائت قرآن و دعا فرامیخواند (همو؛ دهقان نیری).
در قسمتی از وصیتنامة شهید آمده است: «خدایا دستم بگیر و مرا گمنام بمیران و پیکرم را ناشناخته بپذیر؛ اما شما ای مردم قهرمان، بدانید اگر موفقیت و سعادتی نصیب من بشود، بهواسطة وجود شما بوده و بالاخره شهادتم نیز اگر قسمت شود، از برکات شما بود؛ اما ای خواهر و برادر، چشم بصیرت را بگشا، به دنیا و مظاهرش خیره نشو تا تو را بفریبد. هوای نفس بر تو غلبه نکند. خودت را به چیزی جز رضای پروردگارش مفروش، تو بزرگتر از این هستی که فکر میکنی» (بش).
به احترام و نکوداشت یاد شهید، نامش را بر کوچهای در زادگاهش در محلة سنگ عروس نهادهاند (مرادیان نیری، زهرا).
مآخذ: ادارة آموزشوپرورش شهرستان تفت، گواهینامة پایان تحصیلات دورة راهنمایی، سند مورخ ۱۳۵۸ ش، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان تفت، شناسنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ دهقانیان نصرآبادی، کاظم، بزرگان جاوید (زندگینامة ۲۰۰۰ شهید استان تفت)، یزد: ریحانبببالرسول، ۱۳۸۲ ش؛ دهقان نیری، حسین (فرمانده دستة گردان محمد رسولالله(ص)/ حضرت رسول(ص) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مؤلف، ۱۹ خرداد ۱۳۹۹؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ مرادیان نیری، رمضان، وصیتنامه، سند مورخ ۱۳۶۱ ش، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ مرادیان نیری، زهرا (خواهر شهید) مصاحبه با مؤلف، ۱۹ خرداد ۱۳۹۹.
/ الهه آقابابایی اردکانی/