مقنی، کاریزگر یا حفرکنندۀ قنات و چاه و بهطور ویژه، نقش مقنیهای استان یزد (مقنیباشی) در دورۀ دفاع مقدس.
واژۀ «مقنیباشی» به کسی که کار ساخت و نگهداری قنات (آبراه/ کانال زیرزمینی) را سرپرستی میکند، گفته میشود؛ همچنین،واژۀ قنات، که برابر فارسی آن «کاریز» و «کهریز» است، به مجرای آب زیرزمینی و استخراج آبهای پنهانی برای تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی اطلاق میشود و امروزه، بیشتر در قسمتهای شرقی ایران و افغانستان به کار میرود (براون، ص ۱-2)؛ پولاک معتقد است که در هنر بهرهبرداری از قنات، هیچ قومی همپای ایرانیان نیستند (ص ۱۶؛ قس: اشتراتیل زاور، ص ۲۴۷).
دراینبین، یزد گستردهترین شبکۀ قنات را داشته است؛ بهطوریکه طول بعضی قناتهای آن به ۱۵۰ کیلومتر و عمق مادرچاه آن به ۱۲۰ متر میرسید. هماکنون، قدیمترین قنات یزد به نام قنات یعقوبی به طول چهل کیلومتر و با عمر نهصد سال دایر است (افشار، ص ۸۱۲).
نقش مقنیهای استان یزد در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در نخستین گام برای محرومیتزدایی از استانهای محروم کشور، نیروهایی از سپاه پاسداران یزد در فروردین ۱۳۵۸، به استان سیستانوبلوچستان رفتند. این نیروها توانستند با کمک شماری از مقنیهای یزدی، بیشتر قناتها و باغهای خشکشدۀ این استان را احیا کنند (رنجبر، ص ۲۹).
با آغاز جنگ عراق بر ضد ایران نیز مقنیهای یزدی برای اجرای طرحهای نظامی به کار گرفته شدند؛ ازجمله پس از عملیات نصر (15 آذر ۱۳۵۹، غرب استان خوزستان)، آنها در اجرای طرح «دفاع آبی»، که به پیشنهاد مصطفی چمران (شهادت:۱۳۶۰ ش) رئیس ستاد جنگهای نامنظم، برای جلوگیری از پیشروی نیروهای عراق در غرب اهواز ارائه شده بود، مشارکت کردند. در این طرح، باید آب حاشیۀ شمالی رودخانة کرخه، به منطقۀ تجمع نیروهای عراقی هدایت میشد که برای اجرای آن، بیست مقنی از یزد در فاصله کمتر از ۲ روز به ۲۵کیلومتری شمال غربی سوسنگرد گسیل شدند. آنها با حفر آبراه، مسیر آب رودخانه را تغییر دادند (کلانتری سرچشمه، ص ۳۱۲-3۱۳)؛ بدینترتیب، با رهاشدن آب و گسترش آن در برخی مناطق، نیروهای عراقی در ۱۲ فروردین ۱۳۶۰، بهناچار، مواضع خود را ترک کردند (درّی، ص ۷۶).
در ادامه، پسازآنکه در جریان عملیات طریقالقدس (آذر ۱۳۶۱)، بخشهایی از مناطق غربی خوزستان، ازجمله شهر بستان (غرب خوزستان) آزاد شد، آزادسازی بخشهای شمال غربی این استان، مانند آبراه کانال هندلی در پنجکیلومتری جنوب پل نادری (بیستکیلومتری غرب اندیمشک، روی رودخانۀ کرخه) نیز در دستور کار فرماندهان نیروهای مسلح ایران قرار گرفت. این منطقه را ارتش عراق در پنجمین روز جنگ، اشغال و با ادوات زرهی و میدانهای گستردۀ مین، خط دفاعی مستحکمی در آنجا ایجاد کرده بود (پورجباری، ص ۲۲۰؛ دزفول ... ، ص ۲۱؛ «نگاهی ... »، بش). دراینبین، تیپ ۱ لشکر ۲۱ پیادۀ نیروی زمینی ارتش، که مأموریت آزادسازی این کانال را بر عهده داشت (جوادیپور و دیگران، ص ۲۱۴)، باتوجهبه موانع یادشده، بهترین مانور را برای رسیدن به مواضع نیروهای عراقی حفر دهلیز (تونل) تشخیص داد و بدین منظور، سروان کاظم میرحسینی، از نیروهای توپخانۀ این لشکر، بهکارگیری مقنیهای یزدی را پیشنهاد کرد. به دنبال آن، فرماندهان تیپ ازطریق آیتالله محمد صدوقی*، امامجمعه و نمایندۀ ولیفقیه در یزد، سی تن از مقنیان شهرستان میبد را به سرپرستی غلامحسین رعیت (شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۲) به منطقه فرستادند (کلانتری سرچشمه، ص ۲۸۶؛ «نگاهی»، بش).
آنها با بررسی همۀ جوانب، در طرحی که پس از چندی «طرح یزد» نامیده شد، باوجود رطوبت زمین، گرمی هوا، مشکل تنفسی و تاریکی مطلق، توانستند در چند روز، در عمق سهمتری زیرزمین بیست متر حفاری کنند (همانجاها). در ادامه، برای افزایش سرعت، پنج سرباز به گروه آنها اضافه شد. آنها هر ده متر، اتاقی کوچک برای انبار مهمات احداث کردند و برای آنکه مسافت باقیمانده تا خاکریز هندلی با دقت ادامه یابد، در هر پنجاه متر، سقف دهلیز را به شکل دایره و به شعاع چند سانتیمتر سوراخ و با دوربین موشک مالیوتکا از درون دهلیز، وضعیت و موقعیت نیروهای عراقی را بررسی و سپس سوراخ را مسدود میکردند. سرانجام، پس از دو ماه، آنها تا دومتری خاکریز نیروهای عراقی پیش رفتند (کلانتری سرچشمه، ص ۲۸۷). در این مدت، با آمدن مقنیهایی تازهنفس، حدود ۴۶۰ متر دهلیز حفر و در طول آن، شماری سنگر برای فوریتهای پزشکی (اورژانس)، تجمع نیرو و فرماندهی، همچنین، چندین پیچ برای محافظت از نیروها در زمان بروز درگیری، ایجاد شد («نگاهی»، بش؛ جوادیپور و دیگران، همانجا).
سرانجام، با آغاز عملیات فتحالمبین با رمز «یا زهرا(س)»، در ۲ فروردین ۱۳۶۱، گردانی از نیروهای تکاور (کماندو) ویژۀ ارتش جمهوری اسلامی ایران، با گذر از این دهلیز، بهسرعت به نیروهای عراق حمله و مواضع آنها را منهدم و شماری را هم اسیر کردند. نکتۀ درخور توجه آنکه این محور بهسبب ساخت این دهلیز، کمترین تلفات را داشت (همانجا؛ نیز «نگاهی»، بش).
منطقۀ دیگر فعالیت مقنیهای یزدی غرب خوزستان بود. در ۴ تیر ۱۳۶۳، تیپ الغدیر مأموریت یافت از خط اول زید ـ کوشک در این منطقه پدافند کند (بنیفاطمه، ص ۴۸). پس از گذشت حدود یک ماه از استقرار تیپ در آنجا، قرارگاه کربلا به تیپ ابلاغ کرد که برای بهدستآوردن اطلاعاتی از وضعیت گسترش نیرو و تجهیزاتِ ارتش عراق، عملیاتی محدود از نوع شناسایی با رزم انجام دهد؛ بنابراین، فرماندهان تیپ در جلسهای تصمیم گرفتند بین خاکریز پدافندی تیپ ۱۸ تا دژ مرزی عراق، دهلیزی حفر کنند تا افزونبر تردد آسان دیدهبانها به سنگرهای دیدهبانی، نیروهای رزمی هم در هنگام حمله بتوانند با گذر از کمین نیروهای عراقی، با اجرای عملیات احاطهای از پشتسر به نیروهای عراقی یورش ببرند و ضربة سختی به آنها وارد کنند (زمانیفر، ص ۸۵-89)؛ بنابراین، تیپ الغدیر برای اجرای مأموریت، با اطلاع به قرارگاه کربلا، حفر دهلیز را به مقنیهای یزدی سپرد. محل دهلیز انتهای پیچ مرگ تا، محل تلاقی خاکریز و دژ مرزی عراق بود که مسئولیت حفر آن نخست، به گردان مهندسی ـ رزمی و در ادامه، به واحد اطلاعاتوعملیات تیپ سپرده شد. این واحد نیز حسین میرجهانی (عمو حسین) را مسئول حفر دهلیز کرد. او که سابقۀ زیادی در حفر دهلیز و آبراه در عملیاتهای گذشته داشت، نخست، چهل مقنی را برگزید که این شمار پس از توجیه دربارۀ سختیهایی مانند کار زیر آتش دشمن، محرمانهبودن مهم و حساس بودن طرح، به پانزده تن کاهش یافت. برای حفر دهلیز، این افراد در سه گروه پنجنفره سازماندهی شدند. باتوجهبه اهمیت این کار، در مرحلۀ نخست، برای مخفیماندن و لونرفتن دهلیز، در ابتدای آن، سنگری اجتماعی ایجاد و ورودی دهلیز و همۀ دیوارهای سنگر، با آویزانکردن، پوشانده شد. عرض دهانۀ ورودی این دهلیز ۱۲۰ و ارتفاع آن ۱۶۰ سانتیمتر بود؛ بهطوریکه دو تن بهراحتی، در کنار هم تردد میکردند. این اندازهها با مشکلاتی مانند بالازدن آب از کف دهلیز و سوراخشدن سقف در صورت انحراف از مسیر مستقیم همراه بود (نک: باقری، ص ۴۱۳-415، 437؛ کمالی اردکانی، ص ۲۰۰-201).
در همان روزهای نخست حفر دهلیز، بهسبب نزدیکبودن محل آن به خط مقدم، تبادل آتش و زخمی و شهیدشدن نیروها، بیشتر مقنیها از ادامۀ کار انصراف دهند و تنها سه تن باقی ماندند. برای افزایش سرعت حفر دهلیز، نیروهای اطلاعاتوعملیات و واحد تخریب، شبانهروز، در سه نوبت هشتساعته کار کردند. در ادامه، حفر دهلیز به مشکلاتی نظیر تاریکی و کمبود اکسیژن برخورد؛ اما با تهیۀ موتوربرق، کابل، لامپ، دستگاه تهویۀ برقی و لولۀ خرطومی، این مشکلات تا حدی برطرف شد. موضوع دیگر انباشت خاک ناشی از حفاری در خط مقدم و درنتیجه، هوشیاری دشمن بود که برای حل آن، بلندگوهایی در خط مقدم نصب شد تا با پخش صداهای ضبطشده دشمن را منحرف و گردان مهندسی بتواند با بولدوزر خاک انباشتهشده را صاف کند. در ادامه، با تدبیر فرمانده تیپ، در طول دهلیز، حفرههایی بهصورت فرعی (شبیه اتاقک) در دیواره حفر شد تا در صورت کشیدهشدن درگیری به درون دهلیز، نیروها بتوانند در آنها پناه بگیرند. بهتدریج، سلاحهای آمادۀ شلیک به همراه جعبههای پر از مهمات و تجهیزات نظامی مثل نارنجک هم در این حفرهها گذاشته شد. با رسیدن دهلیز به سنگر کمین نیروهای خودی، سه سوراخ از داخل آن به بیرون ایجاد شد؛ یکی در وسط سنگر کمین برای قرارگرفتن تیربارچی و دو سوراخ در سمت چپ و راست این سنگر برای استقرار تکتیراندازها. در هریک از این سوراخها نیز یک تن برای اجرای وظیفۀ کمین، مستقر شد؛ بدینترتیب، نیروهای رزمی در امنیت از دهلیز به سنگر کمین و نیروهای اطلاعاتوعملیات به سنگر دیدهبانی رفتوآمد میکردند (همو، مصاحبه ... ؛ زمانیفر، ص ۱۰۴- 108).
حفر دهلیز تا میدان مین دشمن ادامه یافت؛ بهطوریکه صدای تردد و گفتوگوی نیروهای عراق بهوضوح شنیده میشد و این خطر وجود داشت که آنها هم صدای کلنگزدن مقنیها را بشنوند؛ بنابراین، بلندگوهایی در جلوِ خط مقدم گذاشته شد تا هنگام کار مقنیها، صوت دعا و گاه، سرودهای عربی پخش کند؛ حتی یکی از معاندین عراقی به زبان عربی، عراقیها را نصیحت میکرد و گاه، پیام یا اشعار عربی برای آنها میخواند. با این تدبیر، حفر دهلیز از زیر میدان مین دشمن گذشت و به نزدیک سنگر کمین عراقیها رسید. در این مرحله، با بررسی اوضاع و تدبیر فرماندهی، حفر دهلیز، موسوم به «خانۀ همو حسین» متوقف شد تا زمان اجرای عملیات از آن استفاده شود (همو، ص ۱۱۲-114).
نیروهای عراقی پیش از اجرای عملیات رزمندگان، در ۲۵ مهر ۱۳۶۳، با پیشدستی، به منطقۀ پدافندی تیپ ۱۸ الغدیر تک کردند و توانستند با گذر از سنگر کمین نیروهای خودی، تا ابتدای خط مقدم (پیچ مرگ) پیشروی کنند؛ اما بهسرعت، شماری از نیروهای تیپ با رفتن به داخل دهلیز و تیراندازی به دشمن، توانستند فرمانده و چند تن از آنها را از پا درآورند و در ادامه، با خارجشدن از موضع دفاعی، به دشمن حمله و آنها را به عقبنشینی مجبور کنند. این عملیات بعدها، به پاتک «زید» معروف شد (کلانتری سرچشمه، ص ۲۵۵-256).
پسازاین، مقنیهای یزدی در دژ مرزی شلمچه (در جنوب غربی خوزستان) به حفر دهلیز اقدام کردند که بهسبب بالابودن سطح آب، موفقیتی در پی نداشت («نگاهی»، بش).
پس از پایان جنگ، بهپاس نکوداشت خدمات مقنیها در جنگ، چندین برنامۀ تلویزیونی از صداوسیمای مرکز یزد پخش و نمایشی به نام لباس سفیدت را به من بده* نوشته و اجرا شده است.
مآخذ: افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۸ ش؛ باقری، علیاصغر، راهی برای خروج، به کوشش ابوالقاسم شایق، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۸ ش؛ بنیفاطمه، سید هدایت، شناسنامۀ تیپ الغدیر در دوران دفاع مقدس، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۹ ش؛ پورجباری، پژمان، اطلس جغرافیایی حماسی ۱: خوزستان در جنگ، تهران: صریر، ۱۳۸۹ ش؛ جوادیپور، محمد و دیگران، ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس: نبردهای غرب دزفول، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بیتا؛ درّی، حسن، دشت آزادگان در جنگ، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ ش؛ دزفول، شوش، اندیمشک در جنگ، به کوشش ابوالقاسم حبیبی، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ ش؛ رنجبر، عباس، روایت شرق: نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد در ایجاد امنیت و محرومیتزدایی در سیستان و بلوچستان بهویژه در سالهای ۱۳۵۸-1359 ش، یزد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد و سپاه الغدیر، ۱۳۹۴ ش؛ زمانیفر، مصطفی، خانة عمو حسین: روایتهایی از پاتک زید، تهران: سورۀ مهر، ۱۴۰۰ ش؛ کلانتری سرچشمه، محمدرضا، شیران الغدیر و یادمانهای جنوب، یزد: سید علیزاده، ۱۳۹۳ ش؛ کمالی اردکانی، جواد، چشمهای آسمانی، به کوشش محمد معینی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۴ ش؛ همو، مصاحبه با مولف، خرداد ۱۴۰۱؛ «نگاهی به زندگانی شهید غلامحسین رعیت، مقنی فداکار جبههها» (بارگذاری: ۹ مرداد ۱۳۹۶)، خبرگزاری دفاع مقدس،<www.defapress.ir> (دسترسی: ۲۶ آبان ۱۳۹۹)؛ نیز:
Braun, C., Teheran,Marrakesch und Madrid; Ihre Wasserversorgung mit Hilf von Qanaten, Bonner geographischen Abhandlungen,52,1974; Polak, j. E.,"Agrarsiche Verhaltnisse in Persien”, Mitteilungen der geographischen Gesllschaft, Wien, 1862; Stratil – Sauer, G., ”Kanate,Persische Kunstliche Bewasserungs –anlagen”, Die Umschaue,41,1937.