اوهانیزنوز، رحمتالله (۲۰خرداد ۱۳۳۷ - ۴ دی ۱۳۶۵)، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا نیروی زمینی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی.
رحمتالله اوهانی زنوز در محله خوان خواجه زنوز* از توابع شهرستان مرند* واقع در شمالغرب استان آذربایجان شرقی* متولد شد. پدرش، احمد کشاورز و مادرش، طاهره قهطرانی، خانهدار بود. او دارای ۴ برادر و ۱ خواهر بود و فرزند اول خانواده بود (ادارۀ ثبت-احوال ...؛ فرهنگ...، ذیل نام).
اوهانی زنوز دوره ابتدایی را در دبستان بابک (شهید منتظر قائم فعلی) و دوره راهنمایی را در مدرسۀ سعدی در شهر مرند گذراند و در ۱۳۵۳ش، مدرک سیکل را دریافت کرد.(ادارۀ آموزشوپرورش ... ).
وی به علت فقر مالی خانواده قادر به ادامه تحصیل نشد و مدتی در مزرعه، همراه پدرش کشاورزی کرد. چون تأمین معاش زندگی بر پدرش سخت میگذشت در ۱ مهر ۱۳۵۴ به نیروی هوایی ارتش پیوست ولی به علت مذهبی نبودن فضای حاکم بر محل کارش، در ۱ مهر ۱۳۵۵ از آنجا انصراف داد و به زادگاهش برگشت. او سپس به شهر تبریز رفت و در کارگاه تهیه دفتر کلاسور به مدت ۶ ماه مشغول به کار شد ولی به علت روزه-خوری علنی همکارانش آنجا را ترک و به روستای زنوز برگشت (توکلی، ص ۵۸).
رحمتالله در ۱۸ اذر ۱۳۵۶، به خدمت سربازی رفت و بعد از آموزش مقدماتی در مرکز آموزش ۰۳ عجبشیر (شهید سرلشکر شعبان برخورداری* فعلی)، به بیرجند و از آنجا به لشکر گارد در تهران اعزام شد. زمانی که در تهران بود انقلاب اسلامی مردم ایران آغاز شد. وی به دستور آیتالله امام خمینی (ره)، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مبنی بر ترک پادگانها پاسخ مثبت داد و با لباس شخصی به خیل مردم انقلابی تهران پیوست. چون در زمان خدمت راننده بود، شروع به تبلیغات با ماشینهای بلندگودار و پخش نوارهای مذهبی و نوارهای امام خمینی (ره) کرد (زندگینامۀ ..). او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پادگان محل خدمت مراجعت و خدمت سربازی را به پایان رساند (ارتش ...، کارت پایان خدمت).
اوهانی زنوز در فروردین ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شهرستان مرند در آمد و با حکم سپاه، مسئولیت کتابخانۀ منطقه ۵ را به عهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با کاروان متشکل از سپاهیان مرند به مناطق جنگی اعزام و پس از مراجعت، مسئولیت هلال احمر شهرستان مرند به وی واگذار شد.(سپاه ...، گواهی عضویت، گواهی مسئولیت، گواهی اعزام؛ توکلی، ص۵۹).
او مجدداً در ۲۰ تیر ۱۳۶۰ با کاروان سپاه تبریز به جبهه اعزام و در این عملیاتها حضور یافت: عملیات ثامن الائمه (ع)، ۵ مهر۱۳۶۰، با رمز «نصرمن ا....و فتح قریب»، منطقۀ جنوبی، شمال آبادان با هدف شکستن حصر آبادان، آزادسازی جاده آبادان-اهواز و آبادان – ماهشهر و منطقۀ اشغالی در شرق کارون با سمت فرمانده گروهان؛ عملیات فتحالمبین، جبهۀ جنوبی، شوش و دزفول، ۲ فروردین ۱۳۶۱، با رمز یا «زهرا(س)»، با هدف آزادسازی منطقۀ غرب رودخانۀ کرخه و جاده دزفول – دهلران و تأمین اندیمشک، شوش، دزفول و جاده اندیمشک-اهواز با سمت فرمانده گروهان، گردان شهد مدنی* (سپاه ...، گواهی اعزام،گواهی مسئولیت).
اوهانی زنوز پس از عملیات فتحالمبین به تیپ ۳۱ عاشورا پیوست و در این عملیاتها حضور یافت: عملیات بیتالمقدس، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، با رمز یا «علیابن ابیطالب (ع)» جبهۀ جنوبی، غرب رودخانۀ کارون، با هدف آزادسازی شهرهای خرمشهر، هویزه و جاده هواز- خرمشهر، خارج کردن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیزجادۀ اهواز- آبادان، از بین بردن توپخانۀ دشمن و تأمین مرز بینالمللی، با سمت مسئول خط؛ عملیات رمضان، ۲۲ تیر ۱۳۶۱، با رمز یا «مهدی ادرکنی (عج)» جبهۀ جنوبی، شرق بصره، با هدف تهدید بصره از شرق و حضور در حاشیهی شطالعرب، با سمت گروهان امام حسین(ع)؛ عملیات مسلم بن عقیل، ۹ مهر ۱۳۶۱، با رمز «یا ابولفضلالعباس (ع)»، جبهۀ میانی، سومار با هدف آزادسازی سومار و تأمین ارتفاعات مرزی و تهدید شهر مندلی عراق، با سمت جانشین گردان امام حسین (ع). وی پس از عملیات مسلمابنعقیل (ع)، به لشکر ۳۱ عاشورا پیوست و در این عملیاتها شرکت کرد: عملیات والفجر مقدماتی، ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، با رمز «یا الله»، جبهۀ جنوبی، شمال چزابه، با هدف پیشروی به سوی العماره و تهدید آن در شرق با سمت فرماندهی محور عملیاتی لشکر ۳۱عاشورا؛ عملیات والفجر۴، ۲۷ مهر ۱۳۶۲ با رمز «یا الله»، جبهۀ شمالی، در منطقه عملیاتی سلیمانیه و پنجوین با هدف تصرف دره شیلر و پنچوین- انسداد معابر تردد ضدانقلاب، با همان سمت (همان، گواهی عضویت، گواهی اعزام، گواهی مسئولیت).
رحمتالله، در ۲۷ اذر ۱۳۶۲ به سمت فرمانده گردان آموزش حضرت علیابن ابیطالب(ع)* مرند منصوب شد (همان، گواهی مسئولیت)، اما پس از اطلاع از شروع عملیات پیش رو، پادگان را رها و به جبهه بازگشت و در عملیات خیبر، ۳ اسفند ۱۳۶۲، با رمز «یا رسوالله (ص)»، در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه (هورالعظیم یا غرب دشت آزادگان)، با هدف عبور از هور و تهدید بصره، با سمت فرماندهی محور عملیات لشکر ۳۱ عاشورا، شرکت نمود (توکلی، ص۶۱؛ سپاه ...، گواهی اعزام به جبهه، گواهی مسئولیت).
اوهانیزنوز پس از خاتمۀ عملیات خیبر، مجدداً به پادگان مرند به عنوان فرماندهی گردان آموزشی اعزام و این مأموریت تا ۶ بهمن ۱۳۶۳ ادامه داشت، در همین زمان بود که تصمیم به ازدواج گرفت و با دختر خاله خود خانم عطیه عمرانی زنوز ازدواج کرد (زندگینامۀ ...).
رحمتالله پس از ازدواج دوباره به جبهه بزگشت و در این عملیاتها حضور پیدا کرد: عملیات بدر، ۲۰ اسفند ۱۳۶۳با رمز «یا زهرا (س)»، در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه، هورالعظیم، غرب دشت آزادگان با هدف قطع جاده بصره - العماره عراق، با همان مسئولت؛ عملیات والفجر ۸، در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، با رمز «یا زهرا(س)» جبهۀ جنوبی، با هدف فتح فاو(شبه جزیرهای در جنوبشرقی عراق) با همان مسئولیت؛ که در حین این عملیات مجروح و چند روزی بستری و پس از بهبودی نسبی به جبهه برگشت (سپاه ...، گواهی اعزام، گواهی مسئولیت، گواهی مجروحیت).
او در عملیات کربلای ۴، در ۳ دی ۱۳۶۵ با رمز «محمد رسول الله(ص)»، در جبهۀ جنوبی، با هدف تصرف شهر مرزی ابوالخصیب در شرق استان بصره، در جنوب عراق، با همان سمت، شرکت کرد که در حین عملیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره یه سرو پا وسینه به شهادت رسید. پیکرش پس از تشییع باشکوه مردم آرامستان خوان خواجه روستای زنوز به خاک سپرده شده.(همان، گواهی مسئولیت؛ معراج شهدا ..، گواهی شهادت؛ توکلی، ص۶۱).
شهید رحمتالله اوهانیزنوز، انسانی قانع، صبور، بیباک، مخلص، با تقوا و خداشناس، متواضع، خانواده دوست و بسیار فعال بود و به هیئتهای حسینی عشق میورزید. اوهانی در دسته زنجیرزنان شرکت میکرد و دسته در ایام محرم به همت او به راه میافتاد. در فعالیتهای مذهبی بسیار کوشا بود و نماز اول وقت و دعاهای مربوط به آن و خواندن قرآن را هیچ وقت ترک نکرد. در مسجد روستا هسته مقاومت تشکیل داد و در باره مسائل مهم تصمیم-گیری میکرد. رحمتالله به صله رحم بسیاراهمیت می-داد و اعتقاد داشت که «اگر دیگران به شما بدی کردند شما در برابر آنان خوبی کنید» (زندگینامۀ ...؛ توکلی،ص ۵۹).
در فرازی از وصیتنامه شهید آمده است: « ... فخر میکنم که در راه خدا قدم برداشتهام و از مکتبی پاسداری می-کنم که به حقانیت آن اگاهم. امروز میخواهم به ندای هل من ناصر حسن زمانم، امام خمینی (ره) لبیک گویم وعازم عملیات گردم ودست امپریالیزم غرب و کمونیزم شرق را که امروز از آستین صدام بوسیله مزدورانش در کربلای ایران بیرون آمده قطع نمایم. ما همه باید این راه شهیدان را ادامه دهیم. ما همه در عصری زندگی میکنیم که ظلم جهان را فرا گرفته هست و تا ظلم در این جهان است مبارزه نیزهست، شکست و پیروزی هست و پیروزی نهایی به وعده خداوند متعال در قران کریم از آن مردم مستضعف است» (بش).
به پاس نکوداشت یاد و خاطرۀ شهید رحمتالله اوهانی-زنوز، یکی از بزرگراههای شهرستان مرند نام وی است و نیز بلواری در شهر زنوز به نام شهیدان اوهانی مزین شده است. برادرش نعمتالله در عملیات مسلمابنعقیل با سمت فرماندهی گروهان گردان امام حسن(ع) به شهادت رسید(همو؛ فرهنگ ...، ذیل نام).
همه ساله برای شهید رحمتالله اوهانی و برادرش نعمتالله در سالگرد شهادتشان یادواره شهدا در زنوز و مرند برگزار میشود. نیز در کنگرۀ ملی ده هزار شهید استان آذربایجان شرقی در آذر ۱۴۰۲، در شهر تبریز یاد و خاطرۀ شهیدان اوهانی زنوز به همراه دیگر شهدا گرامی داشته شد (تحقیقات ... ).
از شهید رحمتالله اوهانیزنوز، یک دختر به نام وحیده متولد ۱ شهریور۱۳۶۴ به یادگار مانده که در حال حاضر دارای مدرک دکتری برنامهریزی و مشغول خدمت می-باشد (همو).
مآخذ: ادارۀ آموزشوپرورش شهرستان مرند، گواهی امتحانات، سند بیتا،سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آذربایجانشرقی؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان مرند، شناسنامه، سند بش، موجود در همانجا؛ارتش جمهوری اسلامی ایران، کارت پایان خدمت،سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ اوهانیزنوز، رحمتالله، وصیتنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در همو؛ تحقیقات منتشر نشدۀ کنگرۀ ده هزار شهید استان آذربایجان شرقی (زندگینامۀ شهید رحمت الله اوهانی زنوز)، بیتا، موجود در همانجا؛ توکلی، یعقوب، فرهنگ جاودانههای تاریخ (زندگینامۀ سرداران شهید آذربایجان)، تهران، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، نشر شاهد، ۱۳۸۱ش؛ زندگینامۀ شهید رحمتا.. اوهانیزنوز، سند بی-تا، سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزش-های دفاع مقدس استان آذربایجانشرقی؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان آذربایجانشرقی، گواهی عضویت، گواهی اعزام به دوره، گواهی اعزام به مأموریت، گواهی مسئولیت، گواهی مجروحیت، گواهی شهادت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ فرهنگ اعلام شهدا، بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجانشرقی، جلد یک مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، نشر شاهد، ۱۳۹۵ش. /یعقوب شیرزادی بناب/
شاهنشاهی، گواهی پایان خدمت وظیفه، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۱، سند بیتا، سند بش، موجود در در همانجا؛ تیز چنگ حق، حسن، وصیتنامه، سند مورخ، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰ و ۳ بهمن ۱۳۶۵، سند بش موجود در همانجا؛ تیزچنگ، احمد (برادر شهید)، مصاحبه با مؤلف ۲۰ بهمن ۱۴۰۲؛ تحقیقات منتشر نشدۀ کنگرۀ ده هزار شهید استان آذربایجانشرقی (زندگینامۀ شهید حسن تیزچنگحق)، بیتا، بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آذربایجان شرقی؛ دولت شاهنشاهی، وزارت فرهنگ، ادارۀ فرهنگ تبریز، دبستان قدس، گواهی پایان تحصیلات ابتدایی، به شمارۀ ۱۶۵۵، خرداد ۱۳۴۳، سند بش، بیتا، موجود در همانجا؛ سپاه پاسدان انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی، گواهی عضویت، گواهی اعزام به دورۀ آموزش، گواهی جبهه و ایثارگری، سند مورخ ۱۶ فروردین ۱۳۶۰ و سند سند مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۶۱ سند بش، گواهی مسئولیت، گواهی شهادت، موجود در همانجا؛ سرایداری، زکیه (همسر شهید)، بیان خاطرات، ۳ مهر ۱۳۸۸، سند بش، سند بیتا، موجود در همانجا؛ شرکت سهامی تراکتورسازی ایران، کارت شناسایی موقت به شماره ۵۵۸، ۲۶ تیر ۱۳۵۱، سند بش، سند بیتا، موجود در همان-جا؛ فرهنگ اعلام شهدا، استان آذربایجانشرقی، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ش.
/سید غفار هاشمی؛ منوچهر صادقی/