به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

اسکندری، موسی

استان خوزستان

اسکندری، موسی

دفاع مقدسشهدا و اشخاصمسئولین/ فرمانده رده‌ها و واحدهای لشکر (مسئول اطلاعات و عملیات، مسئول تخریب، مسئول مهندسی رزمی و ... )
استان خوزستان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۱۳

اسکندری، موسی (آقا موسی) (7 خرداد ۱۳۳۷ - 4 دی ۱۳۶۵) رئیس ستاد لشکر ۷ ولی‌عصر(عج)نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

در روستای شکاره کوت عبدالله از توابع اهواز به دنیا آمد. پدر وی قربانعلی فروشندۀ تره بار و مادرش حبیبه نام داشت. آقا موسی بعد از تولد سه خواهر و دو برادر به نام‌های عبدالله و عیسی (که این دو در همان دوران طفولیت از دنیا رفتند) ششمین فرزند خانواده بود. (ذرتی پور، ص۷۰). کلاس اول و دوم دبستان را در همان روستای شکاره و در مرکز سپاه دانش گذراند و پس از نقل مکان خانواده به شهر اهواز، تحصیلاتش را در مدرسۀ رازی و سپس در دبیرستان سعدی سپری کرد و همگام با تحصیل، از ۱۶ سالگی به عنوان مربی و معلم قرآن فعالیت داشت. (گرجی، ص ۱۳). مسجد حجازی اهواز از دوران کودکی، به نوعی خانۀ دوم او بود و در آن جا مکبّری می کرد و از سال ۱۳۵۴ و در ۷ سالگی به موازات مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی ،وی با تنی چند از دوستان، این مسجد را پایگاه فعالیت های سیاسی و اجتماعی کرده و با برنامه‌های فرهنگی مانند نمایش، جلسات مختلف مذهبی، ایجاد و توسعۀ کتابخانه و ... به ارشاد و راهنمایی جوانان می پرداخت و با تفویض اختیارات و سرپرستی امور مختلف، می کوشید در آنان حس مسئولیت پذیری را ایجاد و تقویت کند. (خلیلی، ص ۱۱۵؛ شاهدان …، ص ۱۵) آقا موسی مصادف با انقلاب اسلامی ،ضمن شرکت در تظاهرات و راه پیمایی‌ها به همراه دوستان خود در این مسجد، امور انقلابی را سازماندهی می‌کرد، از جمله پخش اعلامیه‌ها و عکس‌های امام خمینی(ره) در سطح شهر و روستا. (موسوی، ص ۱۹).

پس از گرفتن دیپلم، در سال ۱۳۵۶ ش. به  خدمت سربازی رفت و به خرم آباد اعزام شد  و در آن جا به مبارزات اش علیه حکومت ادامه داد  و با پخش اعلامیه و نوارهای انقلابی به روشنگری ارتشیان می پرداخت تا این که ضمن دستگیری، زندانی و شکنجه شد اما به دلیل کمبود مدارک، او را آزاد کردند.  مدتی بعد برای ادامۀ خدمت سربازی به آبادان رفت در حالی که مبارزات مردم در حال گسترش بود. (ذرتی پور،ص۷۳؛ خلیلی، ص ۱۱۵).

در آخرین روزهای  حکومت پهلوی  و مقارن پیام  امام خمینی(ره)  به نظامیان و سربازان مبنی بر ترک پادگان ها ، آقا موسی به همراه یکی از دوستان خود به نام شهید علی رضا بهلول و تعداد زیادی از سربازان از پادگان فرارکرده و  به تظاهرکنندگان پیوستند. ساواک با گماشتن مأموران در جلو منزل پدر او قصد دستگیری اش را داشت  اما آقا موسی موفق شد با کارت دانشجویی فرد دیگری به اصفهان بگریزد و مدتی در آن جا مخفی شود و پس از آن به قم برود. وی مرتب با چهره و لباس مبدل عکس و اعلامیه های امام خمینی(ره) را از قم به اهواز می برد. ( گرجی،صص۳۹-38).

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت‌های وی بیشتر زمینۀ فرهنگی داشت، مانند تأسیس شورای هماهنگی مساجد در سال ۱۳۵۸ش. با مشورت و تأیید آیت الله سید محمد علی موسوی جزایری(امام جماعت وقت مسجد جزایری اهواز) به منظور تمرکز فعالیت جوانان مساجد برای مقابلۀ فکری با گروهک هایی نظیر سازمان منافقین و حزب توده و دیگر گروهک های الحادی، از این رو نام وی در فهرست ترور منافقین قرار گرفت. تأسیس این شورا بمثابۀ اولین کانون تشکیلاتی نیروهای انقلابی همسو در اهواز و سپس دیگر شهرهای استان خوزستان، موجب انسجام  آنان و فعالیت های متنوع مساجد شد و سپس با شروع جنگ تحمیلی، همین نیروها به عنوان رزمنده درجبهه های نبرد حضور یافتند.(ذرتی پور، ص۳۳؛  گرجی،ص۱۱۵). او در سال ۱۳۵۸ ش.  در رشتۀ الهیات دانشگاه جندی شاپور اهواز مشغول به تحصیل شد و در آن جا هم به فعالیت و برگزاری کلاس های فرهنگی  پرداخت. (شاهدان...، ص ۱۵).

با شروع جنگ تحمیلی، موسی از دانشگاه مرخصی‌ گرفته و وارد سپاه پاسداران شد و با کمک کسانی چون سید حسین علم‌الهدی*  بسیج مساجد را راه اندازی کرد. در مهر۱۳۵۹ش با حملۀ دشمن به خرمشهر، عازم آن‌ شهر شد و به همراه سایر رزمندگان به  دفاع پرداخت اما پیش از سقوط شهر، از ناحیۀ پا و کمر مجروح و از طریق جادۀ ماهشهر به اهواز منتقل شد. در این مدت  او منزل مسکونی خود را محل فرماندهی و اعزام نیرو و سامان دهی نیازهای رزمندگان در خرمشهر و آبادان کرده بود. پیش از سقوط خرمشهر،وی مجروح و برای مداوا به اهواز انتقال یافت. در سال ۱۳۵۹ش. به سمت مسئول آموزش بسیج اهواز  و سپس مسئول آموزش سپاه منطقۀ ۸ خوزستان و لرستان منصوب شد.(ذرتی پور، صص۷۵-74 و ۷۸)

در۴ تیر سال ۱۳۶۰ش. با مهری رستگار، خواهر یکی از دوستان اش به نام شهید احمد رستگار* که تصویربردار جبهه‌ها بود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های مهدیه و مهدی است که وی پس از شهادت برادرش، آقا مهدی اسکندری در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در مرحلۀ اول عملیات بیت المقدس* ( 10 اردیبهشت۱۳۶۱) در جبهه جنوبی در غرب رودخانه کارون با هدف آزادسازی شهرهای هویزه و خرمشهر و تامین مرز بین المللی ،نام آنان را از از نام برادر برگزید. (همان،ص ۵۰).

آقا موسی  پس از مدتی در آذر۱۳۶۰ ش. در عملیات طریق القدس* (با هدف آزادسازی شهر بستان و رسیدن به مرز بین المللی)  مجدداً مجروح و عصب دو انگشت دست چپ اش قطع شد و به ناچار به پشت جبهه بازگشت. در اوایل سال ۱۳۶۰ ش وی به منظور تأمین نیروی انسانی کارآمد با همکاری دوست اش سید جبار موسوی به تشکیل لشکر قدس* با محوریت نوجوانان پرداخت و خود فرماندهی  آن را به عهده گرفت. این لشکر بعدها به بسیج نوجوانان تغییر نام یافت (شاهدان ...، صص ۱۵-16).

او در سال ۱۳۶۱ ش . به  سمت مسئول واحد فرهنگی بنیاد شهید  و در همان سال   به عنوان  مسئول واحد آموزش نظامی  تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع)   منصوب شد و همراه با این یگان در عملیات محرم (10 آبان ۱۳۶۱ ش) درجبهۀ جنوبی در منطقۀ عمومی شرهانی و عین خوش با هدف آزادسازی ارتفاعات مرزی منطقه و تصرف سرپل در منطقۀ العماره عراق و والفجر مقدماتی  (17 بهمن ۱۳۶۱ ش) در جبهۀ جنوبی در شمال چزابه با هدف پیشروی به سوی العماره و تهدید آن، حضور پیدا کرد در حالی که در این سال ها  یکی از مبتکران آموزش‌های آبی_خاکی شناخته می شد. (اخلاصی نیا ص۲۹ و۳۹ ؛دلیران...، بش ).

در سال ۱۳۶۳ ش و قبل از عملیات بدر ، ریاست ستاد لشکر حضرت ولی‌عصر(عج)* را عهده دار شد ( کوچک، ص۱۹۰)  حضور مستمر آقا موسی در جبهه در دوران تحصیل باعث شد که مرخصی‌ تحصیلی وی تا عملیات کربلای  4  (3 دی ۱۳۶۵) در جبهۀ جنوبی در ابوالخصیب با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصرۀ نیروهای مستقر  در شبه جزیرۀ فاو و تهدید بصره ، که منجر به شهادتش شد ادامه‌یابد. در این عملیات جناحین چپ و راست لشکر نتوانستد خط را بشکنند و نیروها به محاصرۀ دشمن در آمدند.  با توقف عملیات، دستور عقب‌نشینی صادر شد .آقا موسی دیگران را بازگرداند اما خودش حاضر به بازگشت نشد، تعدادی از مجروحان  را سوار قایق کرد و  با وجود جراحت در کنار  مجروحانی که امکان بازگشت نداشتند در جزیرۀ سهیل ماند و در ۴ دی ۱۳۶۵ ش.به شهادت رسید .به مدت ۱۰ سال گمان می رفت که او مفقود و یا اسیر شده و برای حفظ جان اش ، مراسمی  برگزارنشد (خلیلی ، ص ۱۱۶؛ شاهدان ... ص۱۷ )تا این که  در سال ۱۳۷۵ پیکر وی شناسایی ( اسکندری، ص ۱۱) و ابتدا در تهران و سپس در اهواز تشییع و در ۱۶ بهمن ۱۳۷۵ ش. در کنار برادر شهیدش مهدی اسکندری در بهشت شهدای اهواز به خاک سپرده شد.  (خلیلی، ص۱۱۶؛ کوچک،ص۱۹۹ ). پس از پیدا شدن پیکر وی ، پدر و مادرش  منزل خود را در شهر اهواز تبدیل به حسینیه کردند .این حسینیه با نام شهدای اسکندری(موسی و مهدی) ، به محل فعالیت های دینی و تربیتی و فرهنگی تبدیل شده است.

ویژگی‌های اخلاقی: آقا موسی با قرآن مانوس  و عاشق اهل بیت و معصومین(ع) بود. یکی از همرزمان اش به نام محمود فیضی مهمترین ویژگی‌ او را اعتماد به نفس و شجاعت خارق العاده ذکر می‌کند و  می گوید که  او با وجود ضعف جسمانی، قدرت روحی و ایمان  بسیار داشت و در عملیات‌ها و در سخت ترین شرایط، آرامش خودش را حفظ می‌کرد. (ذرتی پور،صص ۸۵-67-58). وی حضور فرماندهان را در کنار رزمندگان لازم می‌دانست و خود همواره مانند یک بسیجی ساده در کنار رزمندگان می جنگید (خلیلی، ص ۱۱۶ ). در عین فرماندهی، از شهرت فراری  و در عین قاطعیت، مهربان  و اهل تواضع بود. او در نامه ای می گوید: «من خانواده‌ام را دوست دارم،  اما تا کجا؟ تا وقتی که محبت بالاتری مطرح نباشد.» ( گرجی، ص ۱۷۰). برادرش (حجت‌الاسلام محسن اسکندری)  معتقد است که از حیث عبادت، معاشرت با خانواده، قاطعیت در فرماندهی و مهربانی با زیردستان الگو بود. وی کلید رستگاری آقا موسی را در اطاعت از علما و ولایت فقیه، اخلاص، ‌عبادت، علم‌جویی و خدمت برمی شمارد و دربارۀ  نبوغ اش می گوید که در زمان شهادت ۲۸ ساله بود و  با این وجود در ۲۰ سالگی از تاریخ صدر اسلام، تحلیلی نظامی انجام داده و در نامه هایش نوشته بود (ده سال ...، بش).

او در نامه ای به دخترش می نویسد: «دخترم، اگر من شهید شدم وظیفه و مسئولیت تو خیلی سنگین‌تر می‌شود. تو باید مثل حضرت زینب(س) چنان آماده باشی که با وجود فشارها و سختی‌ها فریاد بزنی و برای زنده نگه داشتن یاد شهدا و اسلام و قرآن و ارزش های اسلامی در جامعه تا می توانی بکوشی».(اسکندری، ص۱۷۲-168).

فرازی از وصیت نامۀ موسی اسکندری:

شما را سفارش می‌کنم به حفظ مساجد، برپایی جلسات قرآن و انسجامی که دیگر دشمن غدار خیال تجاوز به انقلاب اسلامی را در سر نپروراند. چنان باشید که وقتی اعمال تان را بر امام زمان(عج) عرضه می‌کنند، او نزد ملائکه سرافکنده نباشد بلکه به وجود شما افتخار کند. سفارش ام به همه این است که از مسیر اسلام و قرآن و از مسیر انقلاب و قانون اساسی و خط امام جدا نشوید که موجب هلاکت دنیا و اخرت است، مسجد را خانۀ خود و بچه‌های خود قرار دهید و نماز جمعه را سنگر بدانید.(همو،ص ۱۸۴و۱۸۳).

مآخذ: اخلاصی نیا، قدرت الله، شناسنامه تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) در دفاع مقدس، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۴۰۱ش. ؛ اسکندری،محسن،حدیث درد(آثار سردار مظلوم شهید موسی اسکندری)، اهواز:اسکندری،۱۳۹۲ ش ؛  « ده سال گمنامی شهید اسکندری در کوی اهل بیت(ع) »، (بارگذاری: ۱۴بهمن ۱۳۹۳)، ایکنا(خبرگزاری بین المللی قرآن)، <khouzestan.iqna.ir> ،(دسترسی: ۱۵ آبان ۱۳۹۸)؛ خلیلی،عیسی، آوای وصل(گزیده ای از وصایا و زندگی نامۀ شهدای استان خوزستان)،قم: بقیة العتره، ۱۳۸۳ش ؛ دلیران نخلستان(مستندی دربارۀ شهید موسی اسکندری)،سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خوزستان، ۱۳۹۰ ش؛ ذرتی پور،مصطفی، موسی در طور(بر اساس زندگی نامۀ سردار شهید موسی اسکندری)، اهواز: کنگرۀ سرداران و ۱۶ هزار شهید کربلای خوزستان،۱۳۷۹ ش؛  شاهدان ملکوت(یادنامۀ شهدای دانشجوی دانشگاه شهید چمران اهواز)، اهواز:دانشگاه شهید چمران، ۱۳۸۸ش؛ کوچک، عبدالمحمد، شناسنامۀ لشکر ۷ ولی عصر(عج) در دفاع مقدس،تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس،۱۴۰۱ش؛ گرجی،مهرنوش،رازهای نهفته(روایت سردار شهید موسی اسکندری)، اهواز:معتبر، ۱۳۹۱ش ؛ موسوی،سعید، فرهنگنامۀ جاودانه های تاریخ، تهران: شاهد، ۱۳۸۷ش .

/ عبدالرضا ایزدی/

اسکندری، موسی

شناسه مدخل۶۳۶۱۱۴
شناسه مقاله۱۶۰۵
استانخوزستان
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهمسئولین/ فرمانده رده‌ها و واحدهای لشکر (مسئول اطلاعات و عملیات، مسئول تخریب، مسئول مهندسی رزمی و ... )
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشپنج‌‌شنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۱۳

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر