اقاربپرست، حسن(21 اردیبهشت ۱۳۲۵- 25 مهر۱۳۶۳)، رئیس دفتر ادارۀ دوم ستاد مشترک ارتش و معاون عملیات لشکر۹۲زرهی خوزستان
در شهر اصفهان متولد شد، پدرش محمدرحیم از بازاریان معتمد و سرشناس اصفهان و نام مادرش بتول بود و چهار برادر و یک خواهر داشت. این خانواده از بانیان مؤسسۀ خیریه و فرهنگی-آموزشی ابا بصیر (ویژۀ نابینایان) و انجمن مددکاری امامزمان(عج) (ویژۀ خانوادههای ایتام) و کانون علمیوتربیتی جهان اسلام در اصفهان بودهاند (اقاربپرست، محمد،ص۴۶)
خانوادهاشدر محلۀ پاقلعۀ اصفهان( قلعهتبرک)زندگی میکردند که با وجود روحانی بزرگی چون سیدالعراقین همرزم سیدحسن مدرس( ۱۲۴۹ – ۱۰ آذر ۱۳۱۶ ، نمایندۀ مردم تهران در دورههای دوم تا ششم مجلس شورای ملی، فقیه و مجتهد شیعه که در زمان پهلوی اول به شهادت رسید) و آمیرزا عباس محلهای کاملا مذهبی بود. حسن از کودکی همواره همراه پدر در مجالس مذهبی شرکت میکرد و ازاینرو با مفاهیم دینی الفت داشت.با ورود به دبستا ن درکلاسهای قرآن و عربی و نهجالبلاغه حضور مییافت و در دبیرستان سیدالعراقین زبان عربی را بهطورکامل فراگرفت و درکلاسهای قرآن و نهجالبلاغه و درهیئتها، به تدریس و آموزش عقیدتی نوجوانان همسن خود میپرداخت .( کامران، ص۴۳)
دورۀ ابتدایی را در جامعۀ تعلیمات اسلامی گذراند. در همین زمان، برادرش در زرینشهر ساکن شد و حسن هم با او به این شهر رفت و سال اول دورۀ راهنمایی را در این شهر و دو سال باقی را در دانشسرای مقدماتی اصفهان به اتمام رساند.در سال ۱۳۴۳ دورۀ متوسطه را در دبیرستان هراتی و در رشتۀ ریاضی با موفقیت سپری کرد.(تابشیان) و در داروخانۀ بوذرجمهری مشغول به کار شد. به دلیل علاقۀ پدرش به استخدام حسن در ارتش در سال۱۳۴۴درکنکور سراسری دانشکدۀ افسری ارتش شرکت کرد و پذیرفته شد. در دانشکده با موسی نامجو( ۲۶ آذر ۱۳۱۷- ۷ مهر ۱۳۶۰ وزیر اسبق دفاع در دولت محمدجواد باهنر و فرمانده دانشکدۀ افسری نیروی زمینی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰) و یوسف کلاهدوز( ۱ دی ۱۳۲۵ –۷ مهر ۱۳۶۰ از بنیان-گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال نخست جنگ ایران و عراق، قائممقامی وقت فرمانده کل سپاه پاسداران) آشنا شد و به پیشنهاد نامجو به عضویت یک سازمان مخفی سیاسی- نظامی - مذهبی درآمد. آشنایی وی با این افراد موجب شد که تجربیات ارزندهای از فعالیتهای مبارزاتی کسب کند. او در این دوران توانست تعدادی از افسران و درجهداران متدین را به گروه جذب کند. مدتی بعد به دورۀ چتربازی و جنگهای تنبهتن اعزام شد. (کتیبه، ص ۱۳؛ فرازیان،ص ۶۳-59)
در ۱۳۴۷ از دانشکدۀ افسری فارغالتحصیل شد و به همراه کلاهدوز با درجۀ ستوان دومی برای دورۀ زرهی به شیراز رفت در حالیکه همچنان با سازمان مخفی خود در ارتباط بود. در این مدت به تبیین مفاهیم و مسائل دینی و اعتقادی برای دانشجویان میکوشید و آنان را به اقامۀ واجبات دینی و قرائت قرآن تشویق میکرد. به ورزش علاقۀ زیادی داشت و عضو تیم اسبدوانی و چوگان و شمشیربازی ارتش بود و مسا بقات اسبدوانی و چوگان و شمشیربازی را در دانشکدۀ افسری راهاندازی کرد( محمدی، ص۳۳)
در سال ۱۳۴۸ بعد از پایان دورۀ تخصصی تعدادی از افسران و از جمله حسن که بالاترین معدل را کسب کردهبودند در سمت مربی در مرکز زرهی شیراز مشغول به خدمت شدند. (شکراللهی ص۹۴). او در ۱۳۵۱ با حوری کلاهدوز خواهر یوسف کلاهدوز ازدواج کرد، حاصل این ازدواج چهار فرزند پسر است.(کلاهدوز، ص۵۲)
در سال ۱۳۵۱ از سوی مرکز زرهی شیراز برای گذراندن دورۀ تانک چیفتن به انگلستان اعزام شد و یک سال بعد دورۀ جنگهای میکروبی و شیمیایی را در همان جا گذراند (از تولد...، ص۵) به دلیل اعتقادات راسخ مذهبی در زمان حضور در انگلیس، ساواک ( سازمان وقت اطلاعاتوامنیت کشور) او را تحتنظر گرفتهبود. پس از اتمام دوره به حج عمره رفت و سپس به کشور بازگشت و در مرکز زرهی شیراز مشغول خدمت شد وکلاس-های پدافند ضدمیکروبی را در شیراز تاسیس کرد و به آموزش نظامیان پرداخت (پوربزرگ ،ص ۱۹؛ شکراللهی ص۹۴)
در اواخر سال ۱۳۵۳برای طی دورۀ عالی زرهی به کشور امریکا اعزام شد و علاوه بر آن، دورۀ TIC(دورۀ تخصصی زبان هواپیما و هلیکوپتر) را در پایگاه هوایی «کیستر» فراگرفت. بعد از اتمام دوره و در بازگشت برای زیارت عتبات عالیات به عراق و در شهر نجف به دیدار امامخمینی(ره) رفت.(شکراللهی، ص۹۴)
در شهریور ۱۳۵۴ برای گذراندن دورۀ عالی نظامی بار دیگر به آمریکا رفت و بعد از بازگشت به ایران با سمت استادی در مرکز زرهی شیراز مشغول به کار شد( اقاربپرست، محمد، ص ۴۹) درسال ۱۳۵۶با بسیاری ازافراد انقلابی و روحانیون ارتباط داشت و در جلسات سخنرانی حضور پیدا میکرد.( رحیمی،ص۹)
همزمان با تشدید اعتراضات مردمی علیه حکومت پهلوی پرسنل را در مسجد شمشیری شیراز گرد میآورد؛ ابتدا آیتلله محیالدین حائریشیرازی (۱۲ بهمن ۱۳۱۵ –۲۹ آذر ۱۳۹۶عضو سابق مجلس خبرگان رهبری و امام جمعۀ سابق شیراز) دربارۀ مردمی بودن ارتش و اتحاد بین نظامیان و مردم سخنرانی میکرد و سپس اقاربپرست درخصوص آیندۀ ارتش و کشور و اوضاع سیاسی پیش رو سخن میگفت. .(تنها، ص۶۴) در ۱۳۵۷ ش برای گذزاندن دورۀ فرماندهی و ستاد به تهران رفت. (رحیمی، ص ۸) در آنجا همراه با یوسف کلاهدوز به جلسات نیروهای انقلابی در حسینیۀ ارشاد( مرکزی فرهنگی- مذهبی در جادۀ قدیم شمیران، بعدها شریعتی و مرکز فعالیتهای سیاسی-مذهبی و سخنرانی شخصیتهای بنام سیاسی در دهۀ چهل و پنجاه شمسی) میرفت و از طریق حسن آیت در جلسات سیدعلی خامنهای( ۲۹ فروردین ۱۳۱۸- سومین رییس جمهور و فرماندۀ کل قوا و دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران ) حضور مییافت. (شکراللهی،ص۵۰)
در تهران نوارهای سخنرانی امامخمینی(ره) و سایر شخصیتهای انقلابی را بین نظامیان توزیع میکرد و به تبلیغ انقلاب اسلامی میپرداخت. در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی به همراه تعدادی از همکاران انقلابی-اش به شناسایی نیروهای مذهبی و انقلابی در ارتش کمک کرد. پس از ورود امامخمینی(ره) به کشور و استقرار در مدرسۀ رفاه( از مؤسسات فرهنگی در مرکز تهران و خیابان ایران، نخستین اقامتگاه امامخمینی(ره) پس از بازگشت به ایران) حسن از طریق یکی از دوستان خود به دیدار امام رفت(نپوربزرگ،ص۱۱۱) از ۱۲ بهمن تا پیروزی انقلاب اسلامی به همراه کلاهدوز به سازماندهی حفاظت از محل اقامت امامخمینی(ره) و تهیه و توزیع اسلحه برای محافظان پرداخت. (نجفی، ص۵۴۹) از دیگر اقدات او در این مدت برنامهریزی برای دیدار افسران نیروی هوایی با امام بودهاست (پوربزرگ،ص ۱۱۲).
در تابستان ۱۳۵۸ آیتالله خامنهاى به نمایندگى امام در ارتش منصوب شد و دفتر مشاورت امام با تعدادى از اعضاى کمیتۀ ارتش، فعالیت خود را آغاز کرد. اقاربپرست پس از بازگشایی ستاد مشترک ارتش به این ستاد رفت و با توجه به شناختی که از نیروهای ارتش داشت، شناسایی و انتصاب فرماندهان جدید ارتش و تائید صلاحیت آنان را را برعهده گرفت (شریفالنسب ،ص۲۵-23).
در خرداد ۱۳۵۹ با درخواست محمدمهدی کتیبه ( ۱۳۱۸ –۶ مهر ۱۳۹۹ سرهنگ توپخانۀ نیروی زمینی ارتش و رئیس وقت ادارۀ دوم ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران ) اقاربپرست را در مقام مسئول دفتر و مشاور خود در این اداره منصوب کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به صورت مامور به استان خوزستان اعزام شد و در سمت معاونت عملیاتی لشکر۹۲زرهی به ساماندهی نیروهای ارتش در جبهۀ خرمشهر و نیز آموزش نیروهای مردمی و تأمین اسلحه و مهمات برای آنها پرداخت. (کتیبه، ص۱۵؛قربانی، ص۳۲)
بعد از سقوط خرمشهر به آبادان رفت و در ستاد عملیات اروند آموزش و سازماندهی مدافعان و نیروهای مردمی را برعهده گرفت و در زمان محاصرۀ آبادان با نیروهای خود با تقویت جبهۀ بهمنشیر و کوی ذوالفقاری از ورود نیروهای عراقی به شهر جلوگیری کردند (پوربزرگ،ص۱۵۳-151و ۱۷۱؛).
با توجه به تجاربی که از رستۀ زرهی داشت در مدت حضور در آبادان با استفاده از تانکهای غنیمتی از ارتش عراق و تعمیر تانکهای خراب و تهیۀ قطعات برای آنها توانست با همراهی تعدادی از افسران یک گروه زرهی به نام گروه المهدی(عج) تشکیل دهد. این گروه در عملیات ثامنالائمه(ع) )( 5 مهر ۱۳۶۰) در جبهۀ جنوبی در شمال آبادان با هدف شکست حصر آبادان و آزادسازی جادههای آبادان- اهواز و آبادان- ماهشهر حضور داشت. (نجفی، ص۵۷)
حسن در ۱۳۶۰ ش به سفر حج رفت و پس از بازگشت در ادارۀ دوم ستاد مشترک ارتش مستقر شد و تا سال ۱۳۶۲ در این سمت باقی ماند. در ۲۵ شهریور ۱۳۶۰به همراه هیئتی با مسئولیت اکبر هاشمی رفسنجانی( ۳ شهریور ۱۳۱۳ – ۱۹ دی ۱۳۹۵ نخستین رئیس مجلس شورای اسلامی و چهارمین ریاست جمهوری ایران و نمایندۀ امامخمینی(ره) در شورای عالی دفاع و فرماندهی نیروهای مسلح و ریاست وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام) برای خرید تجهیزات نظامی به کرۀ شمالی رفت.(از تولد...، ص۸)
اقاربپرست ضمن اینکه در ادارۀ دوم ستاد کل ارتش بود اما با هماهنگی فرماندهان خود، با هر عملیات به جبهه میرفت. قبل از عملیات فتحالمبین (2 فروردین۱۳۶۱ ) در جبهۀ جنوبی، شوش و دزفول، با هدف آزادسازی غرب رودخانۀ کرخه و جادۀ دزفول- دهلران و تامین اندیمشک، شوش، دزفول و جادۀ اندیمشک- اهواز، ارتش بعث عراق از سمت چزابه دست به حمله زد. او که به همراه یگانهایی از لشکر ۹۲ زرهی برای شرکت در عملیات فتحالمبین در بستان مستقر بودند به همراه گردان ۱۵۱ دژ به چزابه رفتند و توانستند نیروهای دشمن را به عقب برانند. (قمری، ص۹۰)
در عملیات بیتالمقدس(10 اردیبهشت تا ۳ خرداد ۱۳۶۱) در جبهۀ جنوبی در غرب رودخانۀ کارون با هدف آزادسازی شهرهای هویزه و خرمشهر و خارج کردن شهرهای اهواز، حمیدیه، سوسنگرد و آبادان از برد توپخانۀ دشمن، همراه با گردانهای لشکر ۹۲ زرهی در محور ایستگاه حسینیه و در عملیات رمضان( 22 تیر ۱۳۶۱) در جبهۀ جنوبی در شرق بصره با هدف تهدید بصره از شرق، همراه با تیپ ۳ لشکر ۹۲ زرهی در منطقۀ عملیاتی حضور پیدا کرد(همو،ص۹۱)
در عملیات خیبر( 3 اسفند ۱۳۶۲) در دومحور مستقل هورالهویزه و زید با هدف تصرف و تامین جادۀ بصره – عماره به منظور قطع ارتباط سپاه سوم و چهارم ارتش عراق و تصرف دو جزیرۀ نفتی مجنون شمالی و مجنون جنوبی و تسلط کامل بر آب گرفتگی وسیع هورالهویزه، با گردانهای لشکر ۹۲ زرهی در جزیرۀ مجنون حضور داشت و پس از اتمام عملیات، همراه با گردانهای مهندسی لشکر و نیروهای جهاد سازندگی در ایجاد استحکامات و معابر وصولی از جمله احداث پل خیبری و جادۀ سیدالشهداء(ع) نقش موثری داشت. (همو،ص۹۱؛ دربندی، ص۷۲)
اقاربپرست علیرغم اینکه به صورت مداوم در مناطق عملیاتی بود اما اصرار داشت که به یکی از یگانهای عملیاتی درگیر در جنگ منتقل شود. پس از کسب موافقت علی صیاد شیرازی (۲۳ خرداد ۱۳۲۳ – ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ سرلشکر نیروی زمینی ارتش و سومین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عضو اسبق شورای عالی دفاع ملی) در فروردین ۱۳۶۲ به لشکر ۹۲ زرهی اهواز منتقل شد و مسئولیت معاونت عملیات لشکر را بر عهده گرفت. (صیادشیرازی، ص۱۱)
در ۲۴ مهر ۱۳۶۳، حسن بهمنظور بررسی وضعیت یگانهای مستقر در جزیرۀ مجنون به همراه تعدادی از فرماندهان لشکر ۹۲ زرهی به آنجا رفت و شب را در جزیره سپری کرد. فردای آن روز دشمن منطقه را به زیر آتش توپخانۀ خود گرفت و او در حین مأموریت به شهادت رسید.(رامین، ص۷۷) پیکر او به تهران منتقل و پس از تشییع در قطعۀ ۲۴ بهشتزهرا به خاک سپرده شد.
ویژگیهای اخلاقی:
دکتر کامران میگوید:« اقاربپرست در همان دوران دبیرستان و دانشجویی کمحرف بود اما در سخنرانی بسیار پخته و آرام سخن میگفت . به جرات میتوان گفت که او در تقوا و دانش و پشتکار، حُسن خلق و سادگی کمنظیربود.» (تنها، ص۶۴)
«حسن بسیار رازدار بود. [پیش از انقلاب] مدتها او را در محلۀ پاقلعه زیر نظرداشتم و وقتی اطمینان پیدا کردم، تعدادی از اعلامیهها و نوارهای امامخمینی(ره) و دکتر علی شریعتی (۲ آذر ۱۳۱۲ – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ پژوهشگر دینی و از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریهپردازان انقلاب اسلامی) را به او دادم که در مسجد بین دوستان معتمدش پخش کند.» (کامران،ص ۴۴) او کاملا پرهیزگار و خداترس بود و حضور در ارتش شاهنشاهی بر اعتقادات دینی او تأثیر منفی نداشت.(کتیبه، ص ۱۶)
با مردم الفت عجیبى داشت و هر کس او را از دور میدید، شتابان میآمد تا عرض احترام کند .نماد دوستى، صفا و جوانمردى بود. اگر کسی نزد او از دیگری بدگویی میکرد حرفاش را قطع میکرد. بسیارکمحرف بود و بیشتر گوش میداد و از قضاوت پرهیز داشت (شریفالنسب،ص۲۷).
آیتالله خامنهای، رهبر و فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران میگوید: « من مایل هستم که در اینجا یادی کنم از محمد جهانآرا [۹ شهریور ۱۳۳۳ – ۷ مهر ۱۳۶۰ فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر در شروع جنگ تحمیلی] ، شهید عزیز خرمشهر و شهیدانی که در خرمشهر مظلوم آنطور مقاومت کردند. آن روزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلحی نداشت. چند تانک تعمیری ازکارافتاده را شهید اقاربپرست که افسر ارتشی بسیار متعهدی بود، از خسروآباد به خرمشهر آورد و تعمیر کرد.»(خامنهای، بش)
در اسفند ۱۳۹۹ برای قدردانی از نقش و جانفشانیهای او در جنگ تحمیلی ، فرمانده وقت ارتش ، به خانواده-اش نشان فداکاری اعطا کرد. (نشان...، بش) همچنین یکی از بزرگراههای مهم شهراصفهان و مدرسهای در استان کرمان حد فاصل شهرستان زرند و شهرستان بافق به نام حسن اقاربپرست نامگذاری شدهاست.
بخشی از وصیتنامۀ شهید:
پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهرم، امید است خداوند هدیۀ خانوادۀ شما را بپذیرد که خون من عزیزتر از خون علىاکبر، ابوالفضل(ع) و امامحسین (ع) عزیز نیست. از خدا بخواهید توفیق خدمتگزارى بیشتر شامل حال شما بشود. زمانى بهتر از این براى خدمتگزارى به دین اسلام و اهل بیت(ع)نخواهد بود و چه فرصتى از این زیباتر که خون همۀ شهداى اسلام از صدر تا کنون ضمانت اجرایى خدمت همۀ مسلمانان است. آنچه مهم است عمل ما در این دنیاست که با این همه حجتى که خداوند بر ما تمام کرده چهگونه عمل مىکنیم و تا چه حد حاضریم از منافع خود در راه اسلام عزیز ایثار کنیم. خدمت به مسلمین و علماى اعلام بالاخص رهبر عزیز و نوکرى آستان اهل بیت(ع) فراموش نشود (اقاربپرست، حسن، ص۹۶)
مآخذ: «از تولد در محلۀ پاقلعۀ اصفهان تا مقاومت در ذوالفقاری آبادان، شاهد یاران، تهران،۱۳۹۲ش، شمارۀ ۹۳-92 ؛ اقاربپرست، حسن، «سفارشام چنگ زدن به دامان اهلبیت(ع) است»(وصیتنامه)، همان؛اقاربپرست، محمد، «حسن ستارهای بود که در خانوادۀ اقاربپرست درخشید»، همان؛پوربزرگ(وافی)، علیرضا، زندگینامه و خاطراتی از شهید اقاربپرست(مصاحبه با مرتضی نیلی ، عبدالرضا نظریزادهکرمانی و محمدمهدیکتیبه)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ش؛تابشیان، احمد، سرداران شهید(حسن اقاربپرست)،فیلم مستند،شبکۀ اصفهان، آبان ۱۳۸۸؛تنها، عماد، «اقاربپرست در تقوا اعجوبهای بود»، شاهد یاران، تهران،۱۳۹۲ش، شماره۹۳-92؛دربندی، غلامحسین، «اقاربپرست پیش از آنکه نظامی باشد معلم اخلاق بود»، همان؛رامین، غفار، «فرماندهی که به زور مرخصی میرفت»، همان؛رحیمی، محمدرضا، «تحقیق در مورد افراد بر عهدۀ اقاربپرست بود»، همان؛شریف-النسب، سیدمحمدعلی، «حسن آقا را که دیدم آرام گرفتم»، همان؛شکراللهی، مجتبی، «حسن در خلوت خودش روضۀ امامحسین(ع) میخواند»، همان؛صیادشیرازی، علی،«شهید اقاربپرست روح عصیانگر مرا دریافته بود»، همان؛فرازیان، یدالله، «با اقاربپرست به جلسات حسینیۀ ارشاد میرفتیم»، همان؛قربانی، مرتضی، «آشناییم با اقاربپرست بهواسطۀ نماز بود»، همان؛قمری، «ملاقات با شهید اقاربپرست چند لحظه قبل از شهادتاش»، همان؛کامران، حسن،«از همان دیدار اول مهرش به دلم نشست»، همان؛کتیبه،محمدمهدی، « شهید اقاربپرست جذب یک گروه مخفی شده بود»، شاهد یاران، تهران،۱۳۹۲ش، شماره۹۳-92؛کلاهدوز، حوری،«کاش ناراحتمان میکرد تا در فراقاش نسوزیم»، همان
محمدی، علی، «حسن در پادگان مرجع تقلیدی برای همکاراناش بود»، همان؛نجفی، عبدالله، «تشکیل گروه رزمی المهدی(عج) بزرگترین کار در آبادان بود»، همان؛نظریزادهکرمانی، عبدالرضا، زندگینامه و خاطراتی از شهید اقارب-پرست، به کوشش پوربزرگ(وافی)، علیرضا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ش؛«نشان فداکاری به شهید حسن اقارب پرست تعلق گرفت»، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران،(بارگذاری: ۱۱ اسفند ۱۳۹۹)« www.irna.ir»، (دسترسی: ۲۵ آذر ۱۴۰۳)؛خامنهای، سیدعلی، بیانات در خطبههای نماز جمعه مورخ ۲۲ فروردین ۱۳۸۲، دفتر حفظونشر آثار آیتالله خامنهای <farsi.khamenei.ir> (بارگذاری: ۲۲ فروردین ۱۳۸۲).( دسترسی: ۱ آذر ۱۴۰۳)
/فاضل بنیاسد ؛شاپور شیردل /