به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

علم الهدی، سید حسین

استان خوزستان

علم الهدی، سید حسین

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده رده‌های س‍‍پاه و پشتیبانی استان و شهرستان
استان خوزستان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۴/۰۶/۳۱ چاپ

 علم‌الهدی،  سید حسین (20 شهریور ۱۳۳۷-16 دی ۱۳۵۹)، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هویزه در جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران.

او در خانواده‌ای مذهبی و اهل‌علم، در اهواز متولد شد. پدرش، آیت‌اللّه سید ‌مرتضی علم‌الهدی، از علمای مشهور و معتبر استان خوزستان بود که در زمان حکومت پهلوی به دلیل ارتباط با امام‌خمینی‌(ره) زیر نظر ساواک(سازمان وقت اطلاعات و امنیت کشور) قرار‌داشت و از جمله علمایی بود که پس از دستگیری امام‌خمینی(ره) توسط حکومت پهلوی، برای اعتراض به این موضوع به تهران رفت و مدتی در این شهر ماند. در دهۀ۱۳۴۰ ش منزل آن‌ها محل برگزاری مراسم مذهبی بود و افرادی همانند حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح ( 28 خرداد ۱۳۰۷-27 آذر۱۳۵۸)، شیخ محمد یزدی (1310ش-19 آذر ۱۳۹۹) برای سخن‌رانی در آن‌جا حضور پیدا می‌کردند. (علم‌الهدی، سید‌حمید، ص‌21؛ محمودزاده، سفرسرخ، ص‌21) حسین چهارمین فرزند خانواده بود (سعیدی‌فرد.بش) از کودکی با آموزه‌های دینی مأنوس شد تا جایی که در ده سالگی، دو بار قرآن را ختم کرد و در نوجوانی به برگزاری کلاس‌های آموزش قرآن و معارف اسلامی می‌پرداخت. تحصیلات ابتدایی‌ را از ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۹در مدرسۀ جعفری و تحصیلات متوسطه را از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ ش در دبیرستان‌ بزرگمهر و شاهپور اهواز گذرانید و  همیشه شاگردی مستعد و نمونه بود. (زرگر‌نژاد، بش) در اوایل دهۀ ۱۳۴۰ ش،« انجمن اسلامی دانشوران» را تشکیل داد که در آن شخصیت‌های مذهبی برای سخن‌رانی از قم به اهواز می‌آمدند. (محمودزاده، سفرسرخ، ص۳۰) در دورۀ دبیرستان با همکاری تعدادی از طلبه‌های حوزۀ علمیۀ آیت‌الله بروجردی در اهواز، اطلاعیه و بیانیه‌های امام‌خمینی(ره) را در اهواز و در بین دانش‌آموزان در مدارس توزیع می‌کرد (موسوی، ص ۲۸).

در اواخر سال ۱۳۵۲ ش به همراه چند‌تن از دوستان‌اش در اهواز، برای اعتراض به حضور نابهنجار زنان در سیرک مصری در ماه محرم ، بخشی از محوطۀ آن را به آتش کشیدند و  به آتش‌نشانی خبر دادند. ساواک با دستگیری و شکنجۀ برخی از افراد مظنون توانست به عوامل این اقدام دست پیدا کند. نخستین دستگیری و حبس علم‌الهدی در بند۴ زندان اهواز (بند نوجوانان) در همین زمان رقم خورد. او در بند هم به برگزاری کلاس‌های قرآن و نهج‌البلاغه و نماز جماعت پرداخت. عوامل ساواک او را به درخت بستند و به شدّت شکنجه و به  بند ۲( زندانیان عادی) منتقل کردند. از آن‌جا که حسین فرزند یکی از علمای شهر بود ، ساواک طولانی شدن حبس او را به صلاح ندانست و پس از دو ماه آزادش کرد. (جزایری، ص ۱۶؛ سعیدی‌فرد،بش). در محرم ۱۳۵۳ ش به همراه دوستان‌اش، حدود دویست‌تن از دانش‌آموزان را با پیراهنی که بر آن عبارت «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَجِهادٌ» نقش بسته‌بود، روبه‌روی دبستان جعفری جمع کردند و حسین در جمع عزاداران امام‌حسین(ع) آیات جهاد را با بلندگو در مقابل ادارۀ آگاهی اهواز قرائت می‌کرد. گروهی از جوانان انقلابی، مسیر دستۀ عزاداری و راهپیمایی را نزدیک به میدان مجسّمه (شهدا فعلی‌) تغییر دادند و هنگامی که مأموران ساواک در پی دستگیری آنان برآمدند، دانش‌آموزان متفرّق شدند. (زرگر‌نژاد، بش) وی همچنین کتب و نظریه‌های فقهی و اعتقادی را مطالعه و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات انجمن حجتیه (سازمانی مذهبی که در سال ۱۳۳۲ ش توسط شیخ محمود حلبی با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد و در ابتدا برخی از مراجع تقلید از آن حمایت کردند، اما به دلیل رویکرد غیرسیاسی و عدم همراهی با مبارزات انقلابی، مورد انتقاد آنان قرار گرفت و در سال ۱۳۶۲ش تعطیل شد)‌در اهواز شرکت می‌کرد و ضمن بحث و مناظره با آنان، علیه این رویکرد به روشنگری می‌پرداخت.(کیاوش، ص‌36)

     در پاییز‌ 1356 ش در رشتۀ تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته‌شد و برای ادامۀ تحصیل به آن‌جا رفت. (محمودزاده، سفر سرخ، ص‌77) در دانشگاه، ضمن تدریس نهج‌البلاغه، عقاید و تاریخ اسلام در جلسات سخن‌رانی سید‌علی‌خامنه‌ای و هاشمی‌نژاد شرکت می‌کرد.‌(سعیدی‌فرد، بش؛محمود‌زاده، «دنیای...»، ص۵۱). او فعّالانه در مدیریت تظاهرات و اعتصابات دانشگاه فردوسی مشهد نقش داشت و در کنار دانشجویان با گارد دانشگاه درگیر شد و همراه مردم اعلامیه‌های امام‌خمینی(ره) را تکثیر و پخش می‌کرد. با وقوع زلزلۀ طبس در ۲۵ شهریور ۱۳۵۷‌، به کمک آسیب‌دیدگان و بسیج نیروهای مردمی شتافت و با سفر محمّدرضاشاه و همسرش به طبس‌، تظاهرات گسترده‌ای علیه آن‌ها به راه انداخت. (محمودزاده، سفرسرخ،‌ ص ۹۸)

در سال ۱۳۵۴ ش ‌با آیت‌اللّه موسوی جزایری( نمایندۀ استان تهران در دورۀ ششم مجلس خبرگان رهبری و نمایندۀ وقت ولی‌فقیه در استان خوزستان و امام‌جمعۀ وقت اهواز) به‌منظور تدوین برنامه‌ای عملی برای استمرار مبارزه علیه حکومت پهلوی دیدار کرد و گروه موحّدین شاخۀ اهواز بدین ترتیب با تکیه بر ایدئولوژی اسلامی با تلاش سیدحسین و یاران‌اش از دل انجمن اسلامی دانشوران شکل گرفت. طرح ترور سپهبد جعفریان( فرماندار نظامی خوزستان)‌، حمله به قرارگاه شمارۀ دو فرماندار نظامی اهواز (موسوم به عملیّات صالح) در سال ۱۳۵۷ و ترور پل‌گریم مستشار امریکایی (موسوم به عملیات شهید‌مصطفی‌خمینی و در پاسخ به سرکوب کارکنان اعتصابی شرکت نفت) از جمله اقدامات انقلابی این گروه بود.‌(سعیدی‌فرد،بش) در همین سال، حسین با نارنجک به شمس تبریزی(‌فرماندار وقت اهواز)حمله کرد و دستگیرشد(زرگرنژاد،بش) و گروه او، هم‌زمان با تبعید امام‌خمینی‌(ره) به پاریس، ‌ساختمان کنسولگری عراق را در خرّمشهر آتش زدند. حکومت پهلوی در ۲۴ مهر ۱۳۵۷، مسجد کرمان را به آتش کشید و حسین و یاران‌اش‌، در اعتراض به این اقدام، شهربانی کرمان را به عنوان عامل آن توطئه آتش زدند. از دیگر اقدامات گروه موحدین در ۱۳۵۷ ش می‌توان به ترور غلام‌حسین دانشی، نمایندۀ روحانی‌ آبادان در مجلس شورای ملی اشاره کرد که موضع‌گیری‌های او در دشمنی با مبارزات مردمی و انقلاب اسلامی بود. (سعیدی‌فرد،بش) به دنبال این اتّفاقات،ساواک در ۱۳۵۷‌ش علم‌الهدی را برای چندمین‌بار شناسایی، دستگیر و شکنجه کرد. او که در جریان آتش زدن شهربانی کرمان به اعدام محکوم شده‌بود، با اوج‌گیری مبارزات مردمی، در دوم بهمن ۱۳۵۷، ده روز پیش از ورود امام‌خمینی‌(ره) به ایران، آزاد شد و  و به تهران رفت و در کمیتۀ استقبال، یکی از محافظان مخصوص امام شد.‌(علم‌الهدی، سید‌حمید، ص‌22؛ زرگر نژاد، بش) حسین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شکنجه‌گر ساواکی خود را بخشید.‌(سعیدی‌فرد،بش)

   پس از پیروزی انقلاب اسلامی علم‌الهدی به همراه دو‌تن از دوستان‌اش‌، مهرداد مجدزاده و علی جمال‌پور، در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه جندی‌شاپور اهواز(بعدها شهید چمران) نهج‌البلاغه، قرآن، اصول عقاید و اخلاق تدریس می‌کرد. در ۱۳۵۸ ش به معاونت آموزش و عضو شورای فرمان‌دهی سپاه پاسدارن استان خوزستان منصوب شد و عمده تلاش او معطوف به تقویت بنیۀ فرهنگی سپاه بود.‌(محمودزاده، سفرسرخ، ص‌256)

      هنگامی که پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۱۳۵۸ ش منتشر شد، علم‌الهدی نسبت به این‌که اصل ولایت‌فقیه(نظارت نافذ فقیه عادل و دین‌شناس در رأس امور مملکتی) در آن گنجانده نشده‌بود، اعتراض داشت. او که شیوۀ اجرایی کتاب ولایت‌فقیه امام‌خمینی(ره) را در ساختار قوای سه‌گانۀ حکومتی تدوین کرده‌بود، در تهران به دیدار آیت‌اللّه موسوی جزایری رفت و نظر خود را مبنی بر درج جایگاه ولایت‌فقیه در قانون اساسی مطرح کرد. (موسوی‌جزایری، ص۳؛ سعیدی‌فرد،بش؛محمودزاده، سفرسرخ، ص‌263).

      از جمله کارهای مهم حسین پس از آغاز جنگ تحمیلی در اهواز، سازمان‌دهی هسته‌های مقاومت بسیج بود و در تابستان ۱۳۵۹ ش قرار بر این بود که با تعداد زیادی از طرف‌داران انقلاب اسلامی در کشورهای دیگر راهپیمایی بزرگی در مراسم حج برگزار کنند. در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگنده‌های عراقی فرودگاه اهواز و چند شهر دیگر را بمباران کردند. حسین گفت: « این هم از سفر حجّ ما !» و همان شب به طراحی تقسیم اهواز به ۲۲ منطقۀ مقاومت پرداخت که در هر منطقه، یک مسجد،مرکز مقاومت و باقی مساجد  در نقش پشتیبان بودند و زیر نظر شورای مقاومت منطقه فعالیت می‌کردند. (سعیدی‌فرد،بش)

       در عملیات شکست حصر سوسنگرد، پس از شهادت اصغر گندمکار، فرمانده سپاه هویزه در۲۴ آبان ۱۳۵۹‌ش ، علم‌الهدی،  فرمان‌دهی سپاه هویزه را عهده‌دار شد. (بایرامی، ص‌43) با توجه به تبلیغات صدام‌حسین مبنی بر حمایت عشایر عرب خوزستان از او، حسین در ۳۰ آبان ۱۳۵۹، ۱۵۰۰ تن از شیوخ و عشایر عرب منطقۀ دشت آزادگان را به تهران و به دیدار امام‌خمینی(ره) برد. (محمود‌زاده، ۲۵۸-255؛ سعیدی‌فرد،بش) او برای مردم شهرهایی‌ که در محاصرۀ دشمن بودند، با هماهنگی استاندار وقت خوزستان، ستاد ارزاق و نیز ستاد انتقال به پشت جبهه تشکیل داد. (زرگرنژاد،بش)

   در عملیات نصر (15 دی ۱۳۵۹ در جبهۀ جنوبی در جنوب کرخه‌کور با هدف آزادسازی منطقۀ غرب کارون تا مرز)علم‌الهدی‌، فرمان‌دهی نیروهای پیادۀ سپاه را در جبهۀ غربی بر عهده داشت. نیروها ضمن طی مسیری ۲۴ کیلومتری و با رسیدن به جبهۀ اصلی، با نیروهای عراقی درگیر شدند و آنان را به سمت جفیر فراری دادند و ضمن دست‌یابی به غنائم فراوان، حدود دوهزار تن را اسیر کردند. (زرگرنژاد،بش؛ سعیدی‌فرد،بش)  مرحلۀ دوم عملیات با هدف آزادسازی پادگان حمید آغاز شد و بنا بود که نیروهای خودی پس از آن، به سمت خرّمشهر حرکت کنند که ارتش عراق با اعزام چند لشکر و هجوم گسترده، حسین و هم‌رزمان‌اش را به محاصره درآورد. حسین آرپی‌جی‌زن‌ها را در دو سمت جاده مستقر کرد و آنان دو تانک دشمن را منهدم کردند اما نیروهای عراقی با تکیه بر برتری زرهی‌ پیش آمدند. (زرگرنژاد،بش)در همین حین حسین بر اثر شلیک گلولۀ تانک دشمن‌ به شهادت رسید. نیروهای عقب‌تر خواستند به کمک او بشتابند، اما عملا چنین امکانی وجود نداشت. (محمود‌زاده،ص ۳۰۵؛ زرگرنژاد،بش) پس از شهادت سید‌حسین و هم‌رزمان‌اش در ۱۶ دی ۱۳۵۹ ش ، ارتش عراق، منطقۀ عملیاتی و شهر هویزه را تصرف  و با تانک بر اجساد شهدا، از جمله پیکر سیدحسین عبور کرد. تا شانزده ماه، این منطقه در دست دشمن بود و کسی از سرنوشت علم‌الهدی و یاران‌اش خبری نداشت. در جریان عملیات بیت‌المقدّس (10 اردیبهشت تا ۳ خرداد ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در غرب رودخانۀ کارون با هدف انهدام نیروهای دشمن و  آزادسازی شهرهای هویزه و خرمشهر و تأمین مرز بین‌المللی) در منطقۀ هویزه پیکر شهید علم‌الهدی از قرآن و آرپی‌جی‌اش‌ شناسایی شد و با تلاش جهاد سازندگی، در همان‌جا، بنای یادبودی برای او و هم‌رزمان شهیدش ساخته‌شد. (محمودزاده، سفرسرخ،‌ ص‌393)

پل چهارم و یک مجتمع آموزشی و نیز خیابانی در اهواز به پاسداشت یاد این شهید نام‌گذاری شده‌است.

برخی از آثار منتشر‌شده دربارۀ حسین علم‌الهدی عبارتند از: سفر سرخ از نصرت‌الله محمود‌زاده، علم‌الهدی از علی اکبری، لحظه‌های آشنا از هادی سعادتی و  علی‌اکبر ترابی، سه‌روایت از یک مرد از محمد‌رضا بایرامی، فریاد و سکوت از سید‌حمید علم‌الهدی، سیب سرخی که به من دادی از مجید ملامحمدی‌، نگین هویزه از علی پاکو سردار سرلشکر شهید‌سید‌حسین علم‌الهدی از عیسی خلیلی.

بخشی از وصیّت‌نامۀ شهید:

من در سنگر هستم. دراین خانۀ محقّر. در این خانۀ فریاد و سکوت در این خانۀ ساکن و پرجوش‌و‌خروش. چه شب با شکوهی است! من به یاد انس علی‌ابن‌ابیطالب(ع) با تاریکی شب و تنهایی او می‌افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می‌گفت. سر در چاه نخلستان می‌کرد و می‌گریست.

خدایا این خانۀ کوچک را برای من مبارک گردان.در این چند روز با خاک انس گرفته‌ام، بوی خاک گرفته‌ام. حال می‌فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه می‌فرماید: سجده‌های نماز و حرکت اوّل خم شدن بر مُهر، یعنی که خاک بوده‌ایم، حرکت دوّم یعنی که از خاک برخاستبرخاسته و متولّد شده‌ایم. حرکت سوّم و رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمی‌گردیمو حرکت چهارم یعنی که دوباره زنده می‌شویم، حیات قیامت. امّا زندگی در این خانۀ کوچک که یک قلب پرتپش است نمی‌تواند تکرار‌پذیر باشد، زیرا لحظاتی با خدا سخن می‌گویم و ساعاتی با شهدا و زمانی به خود می‌اندیشم و زمانی به خمینی روح خدا . روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسه‌های آن‌ها می‌افتم: جنگ بدر، غزوۀ احد، غزوۀ خندق، خیبر،تبوک و..و این‌که آن‌ها چه‌گونه جهاد کردند و ما چه‌گونه می‌توانیم به آن‌ها نزدیک شویم. که قرآن دربارۀ یاران پیامبر(ص) می‌گوید:مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلیَ الْکُفّارِ.(علم‌الهدی، محمد‌حسین، بش)

مآخذ:  بایرامی، محمدرضا، سه روایت از یک مرد، تهران: بنیاد شهید انقلاب اسلامی ،۱۳۷۹ ش؛ جزایری، سیده‌بتول(مادر شهید)، «حسین من برای شهادت بزرگ شده بود»، »، شاهد‌یاران، شمارۀ ۹۹، دی ۱۳۹۹؛‌ زرگرنژاد، حمید، فرزند خاک(مستند تصویری)، گروه تلویزیونی شاهد(بنیاد شهید و امور ایثارگران)،1390؛ سعیدی‌فرد، محمد، من در سنگر هستم(مستند تصویری)،کنگرۀ ملی شهدای دانشجو با همکاری سازمان هنری رسانه‌ای اوج، ۱۳۹۵؛ علم‌الهدی، سید‌حمید(برادر شهید)، «همه جا برایش میدان مبارزه بود» ، شاهد‌یاران، شمارۀ ۹۹، دی ۱۳۹۹؛ علم‌الهدی، محمد‌حسین، «آسمان‌پرستاره‌» ‌(بارگذاری: بی‌تا)، پرتال جامع شهدای دانشجو،< shohadayedaneshjoo.ir>،‌(دسترسی:۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)؛ کیاوش، سید‌ محمد، «بسیارباتقوا بود»، شاهد‌یاران، شمارۀ ۹۹، دی ۱۳۹۹؛ محمود‌زاده،، نصرت‌الله، «دنیای بسیار وسیع شهید علم الهدی»، همان؛ همو،‌ سفر سرخ، تهران: جنّات‌فکّه، ۱۳۸۷ ش؛ موسوی، سید‌عبدالرضا،« شهید علم‌الهدی اهواز را نجات داد» ، شاهد‌یاران، شمارۀ ۹۹، دی ۱۳۹۹ ؛ موسوی‌جزایری، سید ‌محمد‌علی(نماینده وقت مردم استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری و امام‌جمعۀ وقت اهواز)، «روزی که شهید علم علم‌الهدی گریست»، همان.

/ حامد صافی/

علم الهدی، سید حسین

شناسه مدخل۶۳۶۷۱۴
شناسه مقاله۲۰۴۲
استانخوزستان
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده رده‌های س‍‍پاه و پشتیبانی استان و شهرستان
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشدوشنبه، ۱۴۰۴/۰۶/۳۱

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر