به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

رحمانی، اردشیر

استان گیلان

رحمانی، اردشیر

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده گردان و همطراز (جانشین یا معاونین)
استان گیلان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

رحمانی، اردشیر (26 بهمن ۱۳۴۰-4 بهمن ۱۳۶۵)، فرمانده گردان مکانیزه زرهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. او در محله دانشسرای شهر رشت و در ماه مبارک رمضان در حالی که مادرش به رغم مشکلات جسمی ، در آخرین روزهای وضع حمل نیز روزه‎ داشت ، به دنیا آمد (سند شماره  1 و ۱۳ / 78 /1/ 259 / gi) پدرش مهدی،کارمند اداره مخابرات و مادرش زهرا نیازمهر ، خانه‎دار بود( توکلی، ص ۸۹). اردشیر پنجمین فرزند خانواده و دارای پنج خواهر و یک برادر بود. بنا به نظر بسیاری از دوستان و آشنایان او از استعداد سرشاری برخوردار بود.( همان، ص ۸۹ ). وی مهر ۱۳۴۷، برای گذراندن دوره ابتدایی به دبستان رشیدی(شهیدنجفی) رفت و در ۱۳۵۲ ش این دوره را با موفقیت سپری کرد. از ۱۳۵۳ ش وارد دوره راهنمایی در مدرسه نظام الملک(شهید عالمی) شد( سند شماره ۱۵ / 78 /1/ 259 / gi) با طی مؤفقیت‎آمیز دوره راهنمایی؛ در پاییز ۱۳۵۶، وارد دبیرستان شاهپور(شهید‎بهشتی‎فعلی) رشت شد و در خرداد ۱۳۵۹ موفق به دریافت مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی گردید (سند شماره ۱۶ / 78 /1/ 259 / gi ).

خوش زبانی و شجاعت وی به همراه ارتباط مشفقانه با دوستان، بیانگر روحیة شاد توأم با مدارای وی به شمار می‎رفت( همان، ص ۸۹ ).

اردشیر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ به راهنمایی برادر بزرگترش اکبر - که پیوسته الگو و راهنمای او بود – با آثار و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره)، آیت‎الله طالقانی، استاد مرتضی مطهری و شریعتی آشنا شد. وی با توجه به رسیدن به سن تکلیف از مدت‎ها پیش رساله توضیح المسائل امام خمینی را نیز مطالعه می‎کرد (همان، ص ۹۳ ؛ سند شماره ۱۳ / 78 /1/ 259 / gi ).

با وقوع نخستین جرقه‎های اعتراض و راهپیمایی در شهر رشت، وی همگام با دیگر جوانان انقلابی در جریان مبارزات سیاسی علیه حکومت محمدرضا پهلوی (پهلوی دوم) در تظاهرات و پخش اعلامیه‎های حضرت امام خمینی(ره) حضور فعال داشت. وی به همراه چند دبیر و دانش‎آموز در جریان یکی از بزرگترین تظاهرات دانش‎آموزی در سطح شهر، در محوطة دبیرستان شاهپور رشت به دست گروه ضربت شهربانی دستگیر شد و در مدت بیست و چهار ساعت بازداشت، مورد ضرب و شتم قرار گرفت (رنگرزیان،ص ۱۵۳ ؛ سند شماره ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ / 78 /1/ 259 / gi  ). اردشیر بعد از آزادی از بند گروه ضربت شهربانی ‌گفت: وقتی مأمور کلانتری مرا تفتیش کرد و در جیبم اسکناسی با عکس محمدرضا پهلوی پیدا کرد، سیلی‎ای محکم به من زد و گفت: پول شاهنشاه آریامهر را در جیب دارید و استفاده می‌کنید، آن وقت شعار «مرگ بر شاه» سر می‎دهید؟( همان، ص ۹۲ ؛ سند شماره ۱۴ / 78 /1/ 259/ gi ).

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو انجمن اسلامی دانش‎آموزان دبیرستان خود شد. حضور او در این نهاد انقلابی باعث شد تا برای دانش‎آموزان برنامه‏های کوهنوردی، فوتبال و سایر مسابقات ورزشی را برگزار نماید. وی در برگزاری اردوهای فرهنگی و فعالیت‌های جهادسازندگی نیز بسیار پرتلاش بود.

در آغازین ماه‎های پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت تبلیغی گروه‏های انحرافی برای جذب نیرو از بین جوانان در دبیرستان‎ها گسترش یافته بود. اردشیر به دلیل آشنایی با آثار انقلابی بزرگان انقلاب و مطالعات عمیق مبانی اسلامی، تحلیلی مناسب از مسائل سیاسی داشت. آشنایی وی با اهداف گروهک‏های وابسته به شرق و غرب باعث شده بود در بسیاری از بحث‏های سیاسی دست بالا را داشته باشد. وی با تأکید بر جنبه‎های اخلاقی و معرفتی اسلام، روحیه‏ای مسالمت‎جو، توأم با مدارا داشت و سعی می‎کرد افراد را با رفتار خوب و اخلاق خوش هدایت کند؛ از این رو در بحث و جدل‎های سیاسی چهره‎ای صبور و متواضع داشت، اما در مقابل منحرفین به موقع و محکم حساسیت و عکس‎العمل نشان می‎داد و در جای لازم با گروهک‎های ضد انقلاب با جدّیت برخورد می‎کرد (همان ،ص ۹۴ ؛ سند شماره ۱۲ / 78 /1/ 259 / gi).     

وی علیرغم فعالیت‎های فرهنگی در دبیرستان و اشتغال به تحصیل در ۱۳۵۸ ش وارد هیأت پاکسازی ادارات و دستگاه‎های دولتی شد و نزدیک به یک سال در آنجا خدمت کرد.

با گسترش فعالیت‎های ضد انقلاب در نواحی مرزی کشور او نیز مانند بسیاری از جوانان انقلابی آمادگی خود برای اعزام به این مناطق را اعلام کرد، لذا برای آمادگی لازم به عنوان نیروی داوطلب در دوره‎های آموزش نظامی و عقیدتی شرکت ‌کرد و اندکی بعد ، در اول تیر ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رشت در آمد و در  بخش سمعی و بصری واحد روابط عمومی و تبلیغات سپاه رشت مشغول شد(همان، ص ۹۲ ؛ سند شماره ۱۲ و ۱۴ / 78 /1/ 259 /gi). اردشیر در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ دوره آموزش فنی، تعمیر و کار با دستگاه‎های صوتی و تصویری را به مدت یک ماه در ستاد مرکزی سپاه پاسداران طی کرد.

وی در مهر م ۱۳۶۰ در حین انجام مأموریت شناسایی خانه‎های تیمی گروهک منافقین در رشت، به شدت تصادف کرد و از ناحیه سر و صورت مجروح شد. آن زمان یک تیم ازگروهک منافقین طرح ترور تعدادی از نیروهای سپاه و افراد حزب‏اللهی را ریخته بود که  نام اردشیر و برادرش اکبر نیز در لیست آنان بود، اما قبل از هر گونه اقدامی اعضای تیم مزبور دستگیر شدند ( سند شماره ۱۲ / 78 /1/ 259 / gi).

اردشیر اولین بار، از اول بهمن ۱۳۶۰  در پادگان آموزشی منجیل و سپس در رامسر دوره آموزشی کوتاهی را گذراند. تعدادی از نیروهای این دوره آموزشی به سنندج و سقز و تعدادی دیگر از جمله اردشیر، به منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در استان کرمانشاه اعزام شدند. وی در این مأموریت به مدت سه ماه و تا ۰۶/02/61  در  سرپل ذهاب خدمت کرد. پس از بازگشت از مأموریت کرمانشاه، او دوباره به واحد روابط عمومی و تبلیغات سپاه رشت برگشت.

دومین اعزام اردشیر به جبهه در ۲۷ بهمن ۱۳۶۲ بود. وی در این مأموریت به لشکر ویژه ۲۵ کربلا مامور شد (سند شماره ۱۲ و ۱۳/ 78 /1/ 259 / gi  ). اردشیر در عملیات والفجر ۶ که در  2  اسفند ۱۳۶۲در چیلات و چزابه با هدف انهدام نیروهای دشمن  و گمراه کردن آن‌ها از عملیات خیبر۰انجام شد، به عنوان رزمنده حضور داشت. در این عملیات یکی از دوستان نزدیکش سیدجعفر دلیل حیرتی* به شهادت رسید. وی نیز از ناحیه شکم و لگن مورد اصابت ترکش قرار گرفت و  به مدت یک ماه در خانه بستری شد. زخم مجروحیت وی هنوز التیام نیافته بود که در ۱۵ فروردین ۱۳۶۳  به جبهه محل ماموریت و لشکر ویژه ۲۵ کربلا بازگشت. وی پس از شرکت در دوره فشرده آموزش زرهی، به سمت معاون   گردان مکانیزه زرهی این لشکر منصوب شد و در سه عملیات سرنوشت‎ساز بد در  20 اسفند ۱۳۶۳در جبهه جنوبی، هورالهویزه با هدف قطع جاده بصره- العماره و تهدید بصره از شمال) و قدس ۱  در ۲۴ خرداد۱۳۶۴ در هورالهویزه/ هورالعظیم در شرق رودخانه دجله عراق با هدف انهدام نیروهای دشمن و بر هم زدن انسجام ماشین جنگی ارتش عراق و رسیدن به اهداف تأمین نشده  و همچنین در عملیات بدر، در منطقه هورالهویزه و شرق رودخانه دجله و قدس دو  در ۴ تیر ۱۳۶۴با هدف خنثی کردن ضدحمله دشمن در منطقه هورالهویزه شرکت کرد (سند شماره۱۴ و ۲۵ و ۳۰ / 78 /1/ 259 / gi  ).

اردشیر، در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، در عملیات والفجر ۸در جبهه جنوبی، با هدف تصرف فاو و تهدید بصره از جنوب)حضور داشت. در این عملیات، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن به شدت مجروح شد، ولی حاضر نشد برای استراحت به پشت جبهه منتقل شود (همان ؛ سند شماره ۲۵ و ۳۰ / 78 /1/ 259 / gi  ) پس از مجروحیت نخست در این عملیات ، در ادامه مجدداً بر اثر موج انفجار از ناحیه سر، زانو و کمر مجروح  و به بیمارستان شهید آیت‎‎الله اشرفی اصفهانی اصفهان منتقل گردید.

دوره نقاهت و استراحت او در منزل، مصادف با ماه مبارک رمضان بود، اما  با وجود ضعف جسمی و مجروحیت، تمام روزه‎های خود را گرفت؛ پس از بهبودی نسبی، مجدداَ به لشکر ویژه ۲۵ برگشت و این بار در عملیات کربلای ۱ در ۹ تیر ۱۳۶۵ در جبهه میانی، مهران با هدف آزادسازی شهر مهران و ارتفاعات منطقه عملیاتی آن بر اثر اصابت ترکش به ناحیه کتف مجروح شد ( سند شماره ۱۴ و ۲۵ و ۳۰ / 78 /1/ 259 / gi  ).

این جراحت‎ها مانعی برای دفاع از وطن و آرمان‎هایش نشد. غالباً نیز  پس از مجروحیت ، برای گذراندن دورة نقاهت در منزل حضور داشت تا استراحت و تجدید قوا کرده و بتواند دوباره به جبهه بازگردد( سند شماره ۱۴ و ۲۵ و ۳۰ / 78 /1/ 259 /  gi  ).

اردشیر پس از بهبودی از مجروحیت در عملیات کربلای یک ، برای بازگشت به جبهه آرام و قرار نداشت و مجدداً به لشکر ویژه ۲۵ کربلا برگشت و در عملیات کربلای ۴، ۳ دی ۱۳۶۵ در جبهه جنوبی،  ابوالخصیب با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصره نیروهای مستقر در شبه جزیره فاو و تهدید بصره از جنوب انجام شد، بار دیگر بر اثر اصابت تیر مستقیم به دست در ناحیه بازو، مجروح شد، اما با همان وضعیت در جبهه ماند و در عملیات کربلای ۵  19دی۱۳۶۵ در جبهه جنوبی، شلمچه با هدف تصرف شلمچه و پیشروی به سوی بصرهنیز حضور داشت.

اردشیر ساعت ۹ شب جمعه سوم بهمن با خانواده تماس گرفته و صحبت می کند و در این تماس طولانی وقتی خواهرش از او می‎پرسد، کی می‎آیی؟ پاسخ می دهد به زودی مرا می‎آورند، فقط صبور باش(رحمانی،اکرم؛ برگه سرگذشت پژوهی بنیادشهید).

اردشیر رحمانی در عملیات کربلای ۵، پس از مجروحیت نادر مقدس فرمانده گردان مکانیزه زرهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا، فرماندهی گردان را به عهده گرفت و پس از نبردی دلیرانه در پشت کانال دریاچه ماهی در منطقه شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر، به شهادت رسید(دواتگر، حسینی اجداد).

پیکر شهید اردشیر رحمانی به همراه تعدادی دیگر از شهدای عملیات کربلای ۵ در روز پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۶۵ از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رشت به سمت گلزار شهدای تازه‎آباد تشییع و به خاک سپرده شد.

وی با حضور در گردان تخصصی زرهی تلاش کرد اطلاعات و دانش نظامی خویش درباره ادوات زرهی را افزایش دهد، از این رو مطالعات فراوانی در مورد امور تکنیکی تانک و نفربر انجام داد. او برای انتقال تجربیات خود به نیروها برنامه آموزش زرهی را در دستور کار داشت. بدیع بودن ایجاد گردان مکانیزه زرهی در لشکر ویژه ۲۵ کربلا باعث شده بود اردشیر از ابتکارات قابل توجه خود با رویکرد تاکتیک‏های نظامی بهره گیرد. این خلّاقیت در جریان عملیات والفجر هشت و کربلای پنج بسیار کارآمد بود. وی با همفکری تعدادی از نیروهای مهندسی رزمی، در عملیات والفجر هشت، شیوه‎ای تازه برای عبور نفربر از عرض ۴۰۰ تا ۷۰۰ متری رودخانه اروند بنا کرد. در این روش نفربرهای زرهی را با یدک‎کش‎های کشتی و ایجاد توازن اطراف آن با قایق‎های سبک به جزیره فاو انتقال دادند.

وی با بهره‎گیری از هوش و خلاّقیت خود نهایت بهره‎وری را از ادوات نظامی بکار می بست. یک‎بار در پانصدمتری خط مقدم  یکی از تانک‎ها از نظر موتوری دچار مشکل فنی شد، در شرایط عادی نیاز بود جرثقیل پنج تنی بیاورند تا موتور تانک را از محفظه آن بیرون بکشند و تعمیر کنند، اردشیر با دو لولة غنیمتی و مستحکم آهنی آب، به کمک یک نفربر، موتور را با طناب و زنجیر از محفظه آن بیرون کشید، جوشکاری کرد و دوباره آن را در محل خود قرار داد (مقدس، حسینی اجداد).

وی در عین جدّیت در کار ها ، با نیروهایش بسیار صمیمی و مهربان بود. در عملیات کربلای پنج پس از دو ساعت درگیری در شلمچه یک دقیقه نشست و بعد دوباره به تیراندازی پرداخت. همرزمش، از او علت این کار را پرسید، اردشیر گفت: یک لحظه فکر کردم بیشتر دشمنان را من دارم می‌زنم و دچار غرور شدم ، به همین دلیل نشستم تا از این حالت دور شوم و بر نَفسم غلبه کنم(مقدس، امام دوست).

با عنایت به طولانی شدن مدت ماموریت اردشیر رحمانی  در لشکر ویژه ۲۵ کربلا ، در سپاه گیلان کسی از کارها و فعالیتهای رزمی و توانمندی و ایثارگری‎های اردشیر اطلاعی نداشت، و این در حالی بود که او به عنوان جانشین گردان مکانیزه زرهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا خدمات و رشادت‎های زیادی از خود نشان داده بود. حتی در یک مقطع، زمانی به اردشیر ابلاغ شد تا به گیلان برگردد، اما وی با توجه به تخصص خود در گردان مکانیزه و نیازی که احساس می کرد ،درخواست داشت تا تمهید مقدمات ایجاد گردان زرهی در گیلان ، در لشکر ویژه ۲۵ کربلا  بماند(دواتگر، حسینی اجداد).

از جمله ویژگی‎های اخلاقی اردشیر رحمانی، رازداری و صیانت از اسرار نظامی بود، او با تواضع مسئولیت خود در جبهه را حتی به مادر خویش بروز نداد و می گفت من غلام امام حسینم(ع) و یک سرباز ساده هستم، در حالی که درآن مقطع معاون فرمانده گردان بود(توکلی ، ص ۹۹). او پس از آغاز جنگ، اغلب در جبهه بود و کمتر به مرخصی می آمد و می گفت: مگر دشمن در مرخصی است که من در مرخصی باشم؟ (صالح فخاری،ص ۳۹).

در خیابان شهریاران شهرستان رشت، و در پارک مفاخر ، سردیس شهید در کنار تعدادی از مفاخر و شهدا نصب شده است.

از شهید اردشیر رحمانی وصیت نامه‎ای به‎جا نمانده است، اما در یکی از سفارش‎های خود به برادر وخواهرانش از او نقل شده است که : شهدا مواظب رفتار شما هستند، شما هم مواظب رفتار واعمال خودتان باشید.


مآخذ: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان گیلان، پرونده فرهنگی وسرگذشت پژوهی شهید ؛ توکلی ، یعقوب ، ۱۳۸۲ ، فرهنگنامه جاودانه های تاریخ ( زندگی نامه فرماندهان شهید استان گیلان ) ، جلد دوم ، تهران ، نشر شاهد ؛ دواتگر ، احمد(جانشین دوم گردان مکانیزه زرهی تیپ ویژه۲۵ کربلا) حسینی اجداد ، سیداسماعیل ، مصاحبه ، شهریور ۱۳۹۹ ؛ رنگرزیان ،محمد هادی ،۱۳۸۱ ، با امیران دلها ، رشت ، نشر حق شناس ؛ سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس بنیاد حفظ آثار ونشر ارزشهای دفاع مقدس ، پرونده علمی شماره ۷۸ /1/ 259 /  gi  ؛ صالح فخاری ، رضا ، ۱۳۹۳ ، ذبیحان تشنه ، رشت ، کدیور ؛ مقدس ، نادر(فرمانده گردان مکانیزه زرهی تیپ ویژه۲۵ کربلا) امام دوست ،شیدا ، مصاحبه ، تابستان ۱۳۹۵  ؛ مقدس ، نادر( جانشین دوم گردان مکانیزه زرهی تیپ ویژه۲۵ کربلا) حسینی اجداد، سیداسماعیل ، مصاحبه ، شهریور ۱۳۹۹.  

                                                                                                                                                                                                                      / اکرم رحمانی/

رحمانی، اردشیر

شناسه مدخل۶۴۰۲۲۰
شناسه مقاله۱۴۹۵
استانگیلان
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده گردان و همطراز (جانشین یا معاونین)
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر