به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

تاجُوک، حسن

استان همدان

تاجُوک، حسن

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده تیپ و همطراز (جانشین یا معاونین)
استان همدان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۰۵ چاپ

تاجوک، حسن  (6 فروردین ۱۳۴۰ ـ ۱ تیر ۱۳۶۷)، فرماندة تیپ ۲ کربلا از لشکر ۳۲ پیادة انصارالحسین(ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

تاجوک در محلة‌ زورآباد (خیابان عاشورای کنونی) شهر ملایر در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد. پدرش، اکبر، کارمند ادارة پست ملایر و مادرش، اقدس تاجوک، خانهدار بود. آنها یک پسر و چهار دختر داشتند؛ بعد از فوت پسرشان نذر کردند، اگر فرزند بعدی پسر باشد تا هفت سال سقایی عزاداران امام حسین(ع) را در تکیة حضرت ابوالفضل(ع) انجام دهد (نظرلو، ص ۱۷ ـ ۲۵).

 تاجوک از کودکی برای ادای نذر والدینش، در مجالس مذهبی حضور یافت و از این طریق با موضوعات دینی آشنا شد. او همراه بچه‌های محله در ایام محرم تکیه برپا می‌کردند و دستۀ عزاداری راه می‌انداختند (همو، ص ۲۶).

 او تحصیلات ابتدایی و راهنمایی(1346 ـ ۱۳۵۳ ش) را در مدرسة پهلوی (شریعتی کنونی) گذراند؛ سپس در ۱۳۵۴ ش به دبیرستان امیرکبیر رفت و موفق به دریافت دیپلم رشتة علوم انسانی شد. در همین دوران بود که با مسائل اجتماعی و سیاسیِ جامعه آشنا شد (سند شم ۸۴/9 ـ ۲/6/208). با اوج‌گیری فعالیت‌های انقلابی ضد حکومت پهلوی (1320 ـ ۱۳۵۷ ش)، آیت‌الله اسدالله مدنی* در ۱۳۵۷ ش برای هدایت اعتراضات مردمی به همدان و شهرستان‌های این استان رفت‌وآمد می‌کرد (البته ایشان قبل از این تاریخ نیز به همدان رفتوآمد داشت). آیت‌الله مدنی در تابستان ۱۳۵۷ ش برای سخنرانی به شهر ملایر دعوت شد. در مراسم استقبال از او، تاجوک همراه چند تن از دوستان خود در مقابل عدهای که توسط شهربانی اجیر شده بودند و قصد اغتشاش و آشوب داشتند، ایستادگی کرده و از آیت‌الله مدنی محافظت کردند (نظرلو، ص ۳۳ ـ ۴۱).

 با حضور آیت‌الله مدنی در این شهر، حرکت انقلابی مردم افزایش یافت؛ طوری که بسیاری از نیروهای انقلابی در هیئت شیفتگان حسینی در محلة زورآباد حضور یافتند. تاجوک نیز در این هیئت شرکت می‌کرد. طرح مباحث سیاسی و انقلابی ضد حکومت پهلوی در این جلسات باعث شد، افزون بر تعطیلی هیأت، تاجوک همراه یکی از دوستان خود توسط شهربانی بازداشت و چند ساعت بعد با تعهد آزاد شود. او بعدها زیر نظر سید محمد میرشاهولد (1309 ـ ۱۳۸۴ ش)، پیش‌نماز و روحانی مسجد حسیب‌خانی (انقلاب کنونی) و مسجد امام حسین(ع) و از رهبران انقلابی و اولین امام جمعۀ ملایر، به فعالیت پرداخت.

تاجوک در مهر ۱۳۵۷ با یکی از معلمان خود، به دلیل توهین به امام خمینی درگیر شد (همو، ص ۴۱ ـ

 

42). از فعالیت‌های دیگر او می‌توان به تکثیر و پخش اعلامیه، شعارنویسی، دعوت از علما برای سخنرانی، تهیۀ کتاب و نوارهای سخنرانی امام خمینی، شرکت فعال در راهپیمایی­ها و تظاهرات، (نظرلو، ص ۳۳ ـ ۴۰) و همچنین حضور در بیمارستان فخریه به منظور پایین کشیدن مجسمه شاه اشاره کرد. او در اسفند ۱۳۵۷، برای دیدار با امام خمینی به قم رفت (همو، ص ۴۷ ـ ۴۸) و در بهار ۱۳۵۸ ش، همراه نیروهای انقلابی مساجد حسیب‌خانی و امام حسین(ع)، به منظور کمک به روستاهای شهر ملایر، جهاد سازندگی این شهر را تشکیل داد (همو، ص ۵۲؛ تاجوک، محمدصادق). در همین ایام با همکاری رسول حیدری*، مصطفی طالبی* و چند تن دیگر، با ایجاد یک مرکز آموزشی در پارک حاج سیف‌الدولۀ شهر، محلی برای آموزش امور نظامی به مردم و جوانان ایجاد کرد. بعدها همین افراد بانیان تشکیل سپاه ملایر* شدند (بابایی و بهزاد، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۷).

 تاجوک در اوایل تابستان ۱۳۵۸ ش برای مقابله با ضد انقلاب (ائتلافی از حزب دموکرات، گروهک کومله و ...) به پاوه رفت (همو، ص ۲۱۸). بعد از شکست حصر پاوه، امنیت آن‌جا به ‌طور کامل برقرار نشده بود؛ به همین دلیل تاجوک همراه دوستان‌ِ خود، مسئولیت حفظ امنیت مراسم چهلم شهدای پاوه را بر عهده گرفتند. این مراسم برای تسکین آلام خانوادة شهدا برگزار شد.

او بعد از بازگشت به همدان، در آبان ۱۳۵۸ در دورۀ آموزشی در کارخانه لُرد همدان (کارخانۀ شیشه واقع در کیلومتر شش جادۀ همدان ـ تهران) شرکت کرد. پس از گذراندن این دوره، همراه چند تن دیگر از دوستانش از جمله کیومرث جعفرمنش، در خانۀ پیشاهنگی ملایر(خیابان دکتر اقبال)، سپاه این شهر را راه‌اندزی کردند (نظرلو، ص ۵۴ ـ ۵۵). در تقسیمبندی مسئولیت‌ها، جعفرمنش، فرماندة سپاه ملایر و تاجوک نیز جزو نیروهای واحد عملیات شد. تاجوک در اردیبهشت ۱۳۵۹ همراه چند تن از دوستانش، با گذراندن دورة تکمیلی آموزش در پادگان سعدآباد تهران، برای مقابله با نیروهای ضد انقلاب (حزب دموکرات) به کرمانشاه رفت؛ سپس احمد متوسلیان، فرماندة عملیات سپاه پاوه، نیروها را تحویل گرفت و همراه آنها به سمت پاوه حرکت کرد. در آن‌جا نیروها زیر نظر غلامعلی پیچک (1338 ـ ۱۳۶۰ ش)، فرمانده واحد عملیات غرب کشور، آموزش رزم در کوهستان دیدند و به دستور احمد متوسلیان در روستای مزیدی (در فاصلة ده‌کیلومتری جنوب شهرستان پاوه) مستقر شدند. نیروها بعد از پنجاه روز، با تحویل منطقه به یگان جدید به ملایر برگشتند (همو، ص ۶۷ ـ ۶۴).

تاجوک در اواسط تیر ۱۳۵۹ با تصمیم شورای فرماندهی سپاه ملایر، به سبب جانبداری از حزب جمهوری اسلامی، سپاه را ترک کرد و برخلاف میل باطنی خود، در کمیتة انقلاب اسلامی ملایر به فعالیت پرداخت (همو، ص ۶۷).

 او دو ماه قبل از آغاز رسمی جنگ عراق علیه ایران (31 شهریور ۱۳۵۹ ـ ۲۷ تیر ۱۳۶۷)، در پدافندی پاسگاه‌های مرزی تیله‌کوه و دارخور حضور داشت و چند روز قبل از آغاز جنگ به ملایر بازگشت (مظاهری، حدیث...، ص ۴۴).

با آغاز جنگ، نیروهای کمیتة انقلاب اسلامی ملایر برای حفاظت از دکل‌های مخابراتی به اهواز رفتند. تاجوک دو ماه بعد و در آبان ۱۳۵۹ به آنها پیوست. پس از پایان مأموریت، از آنها جدا شد و همراه چند تن از پاسداران، خود را به آبادان رساند؛ سپس با معرفی خود به عبدالحسن بنادری، مسئول عملیات سپاه آبادان، همراه نیروهای عملیات سپاه این شهر، به کو‌ی ذوالفقاری رفت. او بعد از چند روز درگیری با نیروهای عراقی در کنار رودخانة بهمنشیر، به آبادان بازگشت و برای انجام مأموریت، به بخش جنوبی خرمشهر رفت. در آن‌جا خدمة مسلسل کالیبر ۵۰ شد و چهار ماه بعد به ملایر بازگشت (نظرلو، ص ۶۸ ـ ۷۵).

تاجوک در فروردین ۱۳۶۰، زندگی مشترک خود را با فاطمه مهدی آغاز کرد. ثمرة این ازدواج، یک پسر به نام محمدصادق و دو دختر به نام‌های سمانه و رضوان است (تاجوک). تاجوک و دوستانش در مرداد ۱۳۶۰، در قالب نیروی داوطلب، از طرف سپاه همدان، برای پدافند در پاسگاه‌های مرزی تیلهکوه و بَرارعزیز، همراه شصت نفر از نیروهای سپاه همدان در شمالغربی قصر شیرین، به غرب کشور اعزام شدند (بابایی، ص ۴۹۶).

او در ۱۱ شهریور ۱۳۶۰ در عملیات شهیدان رجایی و باهنر در سرپل ذهاب (با هدف آزادسازی ارتفاعات کوره‌موش، قراویز و بازی‌دراز) با سمت آرپیجی‌زن، همراه نیروهای سپاه ملایر، در محور جادة قصر شیرین ـ سرپل ذهاب شرکت کرد. در این عملیات افزون بر منهدم‌کردن چند تانک، شماری از نیروهای دشمن از پا درآمدند و گروهی اسیر شدند (میرزائی، ص ۷۵۶؛ همدانی، ص ۲۰۴).

 تاجوک در آذر همان سال، همراه چهارده تن از نیروهای داوطلب سپاه ملایر، به اسلام‌آباد غرب رفت و در پادگان الله‌اکبر، محل تجمع و پخش نیروها مستقر شد. او در ۲۰ آذر و قبل از عملیات مطلع‌الفجر (20 آذر ۱۳۶۰ با رمز «یا مهدی ادرکنی» و با هدف آزادسازی ارتفاعات غرب گیلانغرب، در گیلانغرب - شیاکوه) در عملیاتی ایذایی برای خارج ‌کردن نیروهای رزمنده از محاصرة دشمن در منطقة تنگ کورک (منطقة‌ عمومی گیلانغرب ـ سرپل ذهاب با هدف آزادسازی چرمیان، پشت تنگ کورک، شیاکوه و مناطقی دیگر و تأمین دشت گیلانغرب و...) با سمت آرپی‌جیزن شرکت کرد و با اصابت ترکش به پشت از ناحیة ریه مجروح شد (نظرلو، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۳).

در زمان حضور او در این عملیات، گزارش اختلافات و هرج‌ومرج در سپاه ملایر، به مرکز سپاه منطقة ۷ رسیده بود؛ بنابراین محمد بروجردی، فرمانده این مرکز، برای سروسامان دادن اوضاع، به آن‌جا رفت و بعد از برگزاری جلسه، مسئولیت کنترل و ادارة سپاه ملایر را به سپاه همدان سپرد و قدیرنظامی را به فرماندهی آن‌جا آن برگزید. تاجوک هم بعد از بازگشت به ملایر (همو، ص ۱۰۹) ابتدا جانشین واحد عملیات سپاه (اداره کل...، گواهی مسئولیت، سند شم ۱/15/42/5) و پس از مدتی فرمانده واحد عملیات شد (نظرلو، همان‌جا). او با همراهی نیروهای عملیات سپاه ملایر، پا‌کسازی و دستگیری منافقین مسلح و قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر را بر عهده گرفتند (همو، ص ۱۱۶).

تاجوک، در عملیات ثارالله (15 مرداد ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی ارتفاعات مهم مشرف بر منطقه و تأمین کامل جاده قصر شیرین – سرپل ذهاب...، در ارتفاعات شمال قصر شیرین) نیروی گشت و شناسایی بود (همو، ص ۱۱۷) و پس از تشکیل تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع)، در بهمن ۱۳۶۱ معاون گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل شد (مظاهری، حدیث...، ص ۲۴۲).

او با تشکیل گردان مسلم بن عقیل، در نخستین مرحلة جذب نیروهای این گردان در پادگان اللهاکبر، در اسفند ۱۳۶۱ مسئولیت آموزش نیروهای این گردان را بر عهده داشت (نظرلو، ص ۱۱۹).

در خرداد ۱۳۶۲ تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع) برای عملیات شناسایی، به سرپل ذهاب مأموریت یافت (مظاهری، ص ۲۸۱). تَنگ بشگان، باغکوه، تنگ رستم، تیله‌کوه و تنگ هووان تا تنگ تُرشاب و چالاب زنگنه، محدودۀ شناسایی گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل تعیین شد و تاجوک همراه با علی چیتسازیان و سید حسین سماوات چندین مرحله برای شناسایی مناطق تعیین ‌شده رفتند (صیفی‌کار، ملازم...، ص ۲۰۱؛ نظرلو، ۱۲۳). با وجود شناسایی‌های انجام شده، این منطقه برای اجرای عملیات مناسب نبود و نیروها به عقب برگشتند. پس از آن، تاجوک در قالب گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل، در عملیات والفجر ۲ ( 29 تیر ۱۳۶۲ با رمز «یا الله» و با هدف تصرف حاج عمران، تهدید چومان مصطفی و...، در غرب پیرانشهر و در امتداد محور پیرانشهر به حاج عمران عراق) حضور یافت (همو، ص ۱۲۴). گردان زیر امر او بعد از گردان ۱۵۴ وارد عمل شد و در تعقیب و پاکسازی محور جاده تا انتهای تنگۀ دربند موفق عمل کرد (مظاهری، حدیث...، 299).

او شش ماه بعد، در بهمن ۱۳۶۲ و در عملیات والفجر ۵ (27 بهمن ۱۳۶۲ با رمز «یا زهرا(س)» و با هدف آزادسازی بلندی‌های چنگوله، در چنگوله) که به تثبیت منطقه و ارتفاعات انجامید، مسئول محور تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع) بود و از ناحیة گوش مجروح شد (همو، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹).

تاجوک بعد از این عملیات در اولین دورة عالی مالک اشتر (ویژه فرماندهان گردان‌های سپاه) در تهران شرکت کرد (کائید) و بعد از پایان دوره در اوایل اردیبهشت ۱۳۶۳، از طرف حسین همدانی*، فرماندهی گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل را بر عهده گرفت. در همان ماه و پس از استقرار در اردوگاه شهید محرمی (واقع در جادة اهواز ـ خرمشهر)، برای نیروها جلسۀ آموزش نظامی و اعتقادی برگزار کرد. خود نیز در جلسات قرآن اردوگاه شرکت می‌کرد (نظرلو، ص ۱۳۵).

او یک ماه بعد، با ابلاغ مأموریت به تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع) برای استقرار و پدافند از جزایر مجنون، با سمت فرمانده گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل، مسئولیت پدافند جزیرۀ جنوبی مجنون را بر عهده گرفت (مظاهری، حدیث...، ص ۳۴۵؛ همو، ص ۳۷۹ ـ ۳۸۰).

تاجوک در ادامۀ حضورش در جبهه در عملیات سومار (با هدف تأمین جاده و آزادسازی ارتفاعات این منطقه) در زمستان همان سال در منطقۀ سومار و با همان مسئولیت حضور داشت. پیش از آغاز عملیات، در ۱ اسفند، با چند تن از نیروهای اطلاعات، از جمله مصیب مجیدی* در حال شناسایی ارتفاع ۲۰۹ بود که در کمین دشمن گرفتار شد. او از تیر خلاص دشمن جان سالم به در برد؛ اما از ناحیة دستها و کمر به شدت مجروح شد (حسام، ص ۳۰۰؛ گواهی مجروحیت، سند شم ۳۴/17 ـ ۲/59/65).

تاجوک درباره این حادثه می‌گوید: «وقتی به روی زمین افتادم، از خدا خواستم کمکم کند تا بتوانم مقاومت کنم و حرکتی انجام ندهم. از سروصدای آنها متوجه شدم که به سوی ما می‌آیند. اول به سراغ جعفری رفتند و به او تیر خلاص زدند. احساس کردم دارند به من نزدیک می‌شوند. تمام توانم را جمع کردم تا هیچ حرکتی نکنم اما آنها به من هم تیر خلاص زدند. خداوند کمک کرد و من کوچک­ترین واکنشی نشان ندادم. آنها که فکر می‌کردند کار من تمام است، مرا رها کردند و رفتند» (مظاهری، ص ۴۴۶).

او و گردانش در بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴ با رمز «یا فاطمةالزهرا(س)» و با هدف تصرف فاو و تهدید بصره از جنوب، در فاو) بر روی جادة فاو ـ ام‌القصر، مأموریت تصرف و پاکسازی پاسگاه‌های عراقی را بر عهده‌ گرفت (نظرلو، ص ۱۶۳ ـ ۱۶۷)؛ سپس در فروردین ۱۳۶۵، در پدافندی کارخانة نمک (منطقة فاو) حضور یافت و در تابستان همین سال، پدافندی جزیرۀ جنوبی مجنون به گردان او محول شد (همو، ص ۱۷۷ و ۱۸۳).

در ۳ دی ۱۳۶۵، عملیات کربلای ۴ (در منطقة عمومی خرمشهر و ابوالخصیب با رمز «یا محمد(ص)» و با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصرة نیروهای مستقر در شبهجزیرة فاو و تهدید بصره از شرق و جنوب) انجام شد. تاجوک در مأموریتی که گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل، به فرماندهی خود او، دومین گردان بعد از گردان ۱۵۵، برای پیشروی به سوی منطقة ابوالخصیب داشت، از ناحیۀ شکم به شدت مجروح شد و بعد از مراقبت‌های اولیه به بیمارستان فخریۀ ملایر منتقل شد (همو، ص ۲۱۶- 224).

تاجوک با وجود جراحت شدید، در دی ۱۳۶۵ برای شرکت در عملیات کربلای ۵ (با رمز «یا زهرا(س)» جبهة جنوبی ـ شلمچه و با هدف تصرف شلمچه و پیشروی به سمت بصره) به آبادان رفت (همو، ص ۲۲۹ و ۲۴۰). او بعد از این عملیات، به ملایر بازگشت و برای جایگزینی و جبران کمبود نیروی گردان، به چند روستای ملایر رفت و توانست ۶۵ نفر از جوانان روستا را جذب گردان نماید (همو، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۵).

تاجوک پس از مدتی، برای شرکت در عملیات بیت‌المقدس ۲ (در ۲۵ دی ۱۳۶۶ با رمز «یا زهرا(س)» و با هدف گسترش وضعیت خودی در شمال شرق سلیمانیه با تصرف قمیش در سلیمانیه ـ ماؤوت) همراه گردانش به منطقة ماؤوت عراق رفت. گردان ۱۵۱ افزون بر خط تعریف شدة خود، خط گردان ۱۵۹ اسدآباد را نیز تثبیت کرد (نظرلو، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۰). در بهار ۱۳۶۷ رزمندگان ملایر به فرماندهی او در محور گَردِه‌رَش در جنوب غربی ماؤوت مستقر شدند (میرزائی، ص ۹۳۰). او در خرداد همین سال، به فرماندهی تیپ دوم کربلای لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) منصوب شد؛ سپس مسئولیت پدافندی در عملیات پدافندی منطقة ماؤوت (حکم ابلاغ فرماندهی تیپ، بش ۴۹۹۵) را به عهده گرفت.

تاجوک، با وجود سرکوب عده‌ای از نیروهای دشمن، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سر، به شهادت رسید (میرزائی، ص ۹۳۱؛ اداره کل ...، گواهی شهادت، سند شم ۸۴/6/2 ـ ۹/208: 2). پیکر شهید بعد از تشییع در بهشت هاجر ملایر به خاک سپرده شد. یکی از خیابان‌های شهر ملایر به اسم شهید حسن تاجوک نام‌گذاری شده است (تاجوک).

 از مهم‌ترین خصوصیات اخلاقی شهید می‌توان به تواضع، مردمداری، بیعلاقگی و بی‌توجهی به مادیات، شجاعت و بردباری، توجه به نماز جماعت و نماز اول وقت، عزت نفس و مناعت طبع، مهربانی و شوخطبعی او اشاره کرد (‌سند شم ۸۴/9 ـ ۲/6/208).

 

فرازی از وصیتنامة شهید حسن تاجوک: «خدایا تو خود می‌دانی که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و کورکورانه نیست و می‌دانم که به راهی که همان لقای توست، می‌روم... عزیزان قدر امام را می‌دانید، بهتر بدانید. مواظب باشید جبهه‌ها را خالی نگذارید که دشمن اگر قدرت بگیرد، جنبنده‌ای در روی زمین ایران آسایش نخواهد داشت. به جبهه‌ها بروید و هرچه زودتر این جانی را نابود کنید که در روز قیامت شرمندة اهل بیت(ع) و شهدا نباشید.... . پدر و مادر و همسر و خواهران... عزیزان همة شما را خیلی دوست دارم؛ ولی این را بدانید که خدا و اسلام را خیلی بیشتر از شما دوست دارم و باید به ندای حسین زمان لبیک گفت» (تاجوک، حسن، وصیتنامه، سند شم ۴۳/18 ـ ۱۷/55/56).

مآخذ: اداره کل حفظ آثار سپاه، گواهی مسئولیت، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۸، سند شم ۴۹۹۵؛ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، اما‌م‌زادگان عشق، پی وای شهدا، سند شم ۴۳/18 ـ ۱۷/55/56؛ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، زندگینامه و وصیت‌نامة شهید، سند شم ۸۴/9 ـ ۲/6/208؛ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، گواهی مجروحیت، سند شم ۳۴/17 ـ ۲/59/65؛ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، گواهی مسئولیت، سند شم ۱/15/42/5؛ بابایی، گلعلی و حسین بهزاد، از الوند تا قراویز (کارنامة تاریخی استان همدان در انقلاب و حماسة دفاع مقدس)، چ دوم، تهران: انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ۱۳۸۹ ش؛ تاجوک، محمدصادق (فرزند شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۳اردیبهشت ۱۳۹۸؛ حسام، حمید، آب هرگز نمی‌میرد (خاطرات سردار جانباز میرزا محمد سلگی)، چ اول، تهران: صریر، ۱۳۹۳ ش؛ صیفی‌کار، محسن، حدیث حاضر غایب (شهید حسین همدانی به روایت جعفر مظاهری)، چ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۸ ش؛ همو، ملازم اول؛‌ غواص، خاطرات محسن جامه‌بزرگ، تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۸ ش؛ همو، ده متری چشمان کمین، چ دوم، ناشر: آل احمد، ستاد کنگره شهدای استان همدان، ۱۳۸۸ ش؛ کائید، جاسب (سرهنگ)، مصاحبه با مؤلف، ۲۸ دی ۱۳۹۹؛ میرزائی، رضا، حماسه‌های نامداران گمنام (خاطرات) چ اول، تهران: انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ۱۳۹۴ ش؛ نظرلو، مرضیه، عزیزکرده؛ زندگینامة مستند شهید حسن تاجوک، چ اول، تهران: صریر، ۱۳۹۷ ش؛ همدانی، حسین، مهتاب خیِّن، روایت شفاهی فرمانده‌ بسیجی سردار حسین همدانی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس، به اهتمام حسین بهزاد، چ سوم، انتشارات فاتحان، ۱۳۸۹ ش.

/عباس نوری/

 

 

 

تاجُوک، حسن

شناسه مدخل۶۴۰۴۲۸
شناسه مقاله۱۸۶۹
استانهمدان
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده تیپ و همطراز (جانشین یا معاونین)
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر