امام رضا(ع)، گردان، گردانی با نیرو و فرماندهانی از استان یزد، در سازمان تیپ حبیب بن مظاهر لشکر ۸ نجفِ اشرف.
این گردان از هنگام شکلگیری تا زمان انحلالش تنها در یک عملیات شرکت کرد. پیشینۀ تشکیل آن نیز به حضور شماری از نیروهای استان یزد برمیگردد که پس از شرکت در عملیات محرم (10 آبان ۱۳۶۱ در جنوب شرقی استان ایلام و در منطقة زبیدات عراق)، با ماندن در مناطق جنگی، هستة نخستین این گردان را تشکیل دادند (هدایتی)؛ سپس، با گسیل نیروهای جدید از این استان و پیوستن به آنها، استعدادشان به یک گردان افزایش یافت. پسازاین، با سازماندهی این نیروها، گردانی به نام امام رضا(ع)، زیرامر لشکر ۸ نجف تشکیل شد (فرهنگدوست، ص ۱۸۹؛ سلطانی گردفرامرزی، ص ۷۰). ازآنجاکه شکلگیری آن همزمان با سالروز شهادت امام رضا(ع) در ۲۵ آذر ۱۳۶۱ بود، گردان امام رضا(ع) نامیده و در تیپ ۱ حبیب بن مظاهر لشکر ۸ نجف سازماندهی شد (هدایتی؛ آسایش).
ساختار گردان بدین ترتیب بود: فرمانده، جانشین فرمانده، معاونان، ارکان خدمات رزم و پشتیبانی رزم و سه گروهان چهاردستهای.هر دسته هم فرمانده، جانشین و سه گروه (تیم) داشت. سلاحهای هر دسته نیز، یک قبضه تیربار و دو قبضه آر.پی.جی ۷ بود. هر گروه یک تیربارچی با دو تن کمکی، یا آر.پی.جیزن با دو تن کمکی و چهار نیروی تکور داشت، در گروه سوم افزونبر اینها، دو نیروی امدادگر نیز وجود داشت. فرمانده گردان رضا هدایتی، جانشینش سید حبیبالله میرخلیلی، معاونان اول و دوم فاضل خودستان* و قاسم دِژبُرد بودند. معاونان آموزشی و تسلیحات ماشاءالله فلاح و محمدرضا صدیقی؛ مسئول تدارکات سید محمد حسینی؛ فرماندهان گروهانهای ۱ تا ۳ بهترتیب، فاضل خودستان (با حفظ سمت)، عبدالرسول میرفلاح و ابوطالب محمدی؛ و استعداد گردان نزدیک به سیصد تن شامل پانزده پاسدار و بقیه بسیجی از استان یزد بود (شاهپوری؛ میرفلاح).
در ۲۲ دی ۱۳۶۱، گردان امام رضا(ع) پس از سازماندهی و مسلحشدن، برای شرکت در عملیات به جنوب استان ایلام فرستاده شد و برای کسب آمادگی رزمی و جسمی، در جنگلهای عَمقَر/ امقر (شمال شهر بستان) و تپههای رملی، آموزشهای نظامی و عقیدتی شامل تیراندازی، گذر از کانال، مقابله با عوامل شیمیایی و تاکتیکهای رزمی، احکام و اخلاق را فراگرفت. همزمان، فرماندهان گردان هم در ۲۷ روز، شناسایی محورهای هجوم به خطوط دفاعی ارتش بعثی عراق را انجام دادند. آنان برای هر بار شناسایی، حدود پانزده کیلومتر تا خط اول منطقة عملیات را پیاده میپیمودند؛ نیز پیش از آغاز عملیات، واحد اطلاعاتوعملیات، نیروها را برای آخرین بار، با نقشه، نسبت به منطقة عملیاتی توجیه کرد (همو). در این میان، هواپیماهای عراقی محل استقرار گردانهای تیپ را دو بار بمباران کردند؛ اما آسیبی به گردان نرسید (سلطانی گردفرامرزی، ص ۷۱).
در ۱۱ بهمن همین سال، احمد کاظمی (شهادت: ۱۹ دی ۱۳۸۴)، فرمانده وقت سپاه هفتم حدید و فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف ، طرح مانور گردان را با نمونکی (ماکت) که روی زمین تعبیهشده بود، برای فرماندهان تشریح کرد (میر فلاح)؛ نیز یک روز مانده به عملیات، جانشین وقت سپاه، علی شمخانی، به توجیه همة رزمندگان لشکر نجف دربارۀ حساسیت عملیات و وضعیت کشور پرداخت. در این عملیات، گردان مأموریت داشت در مرحلة نخست پسازآنکه دیگر نیروهای لشکر، خط دفاعی نیروهای عراقی را شکستند، تک را ادامه دهند و تا پنجاهکیلومتری شهر العماره (مرکز استان میسان عراق و در جنوب شرقی این کشور) در عمق خاک عراق نفوذ و پل عُزیله را برای جلوگیری از حرکت نیروهای عراق به سمت مرز و پشتیبانی از دیگر نیروهای عراقی، تصرف کند (همو؛ میرخلیلی)؛ ازاینرو، سیزده دستگاه نفربر از ارتش به این یگان مأمور شد و چندین دستگاه تانک در اختیار گردان قرار گرفت (میرفلاح؛ لطفاللهزادگان، ص ۲۲).
عملیات والفجر مقدماتی در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، با رمز سه تا «یا الله»، با هدف تصرف پل عُزیله و پیشروی بهسوی شهر العماره، در تاریکی شب آغاز (حسینی، ص ۷۸؛ لطفاللهزادگان، ص ۱۸) و باتوجهبه تقارن زمان عملیات با دهة فجر، نام آن والفجر گذاشته شد (میرفلاح). نیروهای گردان امام رضا(ع)، با نفربر، نزدیک به بیست کیلومتر، جادة خاکی را طی کردند و به خط اول نبرد رسیدند؛ اما هوشیاری نیروهای ارتش دشمن سبب شد، شماری شهید و زخمی شوند که پیشروی نیروهای گردان را کند و با شلیک منورهای هوایی، منطقة نبرد را روشن و با شلیک مسلسل چهار لول ۵/۱۴میلیمتری (شیلیکا)، حرکت نیروهای گردان را کندتر کرد (کمالی، ص ۱۲۰). باوجوداین، نیروها به پیشروی خود ادامه دادند و توانستند خط دشمن را در ۱:۳۰ دقیقه با تأخیر بشکنند. در پی آن، نیروهای گردان بیدرنگ، به سمت خط دوم حمله کردند و تا ساعت ۴ صبح با شکستن آن، از خط دوم هم گذشتند؛ اما بهسبب انبوه آتش دشمن، ادامة پیشروی ناممکن و گردان مجبور به عقبنشینی شد که در جریان آن، شماری از نیروها، در کانالهایی که درون آن، با مازوت (مایعی مرکب از قیر و گازوئیل)، باتلاقی شده بود، به شهادت رسیدند. در این عملیات، ۳۵ تن از نیروهای گردان، شهید و ۶ تن هم اسیر شدند. گردان امام رضا(ع) پس از پایان این عملیات، بهسبب نداشتن پشتیبانی و سازماندهی مناسب، منحل شد (میرفلاح).
مآخذ: آسایش، عباس (فرمانده گردان مسلم بن عقیل)، مصاحبه با مؤلف، ۱۵ بهمن ۱۳۹۸؛ حسینی، سید یعقوب، عملیات والفجر مقدماتی، تهران: هیئت معارف جنگ شهید علی صیاد شیرازی، ۱۳۸۹ ش؛ سلطانی گردفرامرزی، ولی، من زمینگیر شدم، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۷ ش؛ شاهپوری، محمود، جلسة بازخوانی گردان امام رضا(ع)، 15 مرداد ۱۳۹۷، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ فرهنگدوست، محمدمهدی، خطشکن کویر (خاطرات)، به کوشش محمدعلی همتی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۴ ش؛ کمالی، جواد، چشمهای آسمانی، به کوشش محمد معینی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۴ ش؛ لطفاللهزادگان، علیرضا، عملیات محرم بهبود شرایط امنیتی و اقتصادی کشور، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۳ ش؛ میرخلیلی، حبیب (نک: همین مآخذ: شاهپوری)؛ میرفلاح، عبدالرسول، همان، ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، موجود در همانجا؛ هدایتی، محمدرضا، همان، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، موجود در همانجا.
/ محمدرضا صمدی و مریم رمضانی/
امام سجاد(ع)، گردان، گردانی از تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از استان یزد.
پیشینه: این گردان از نیروهای ابرکوه، با استعداد ۱۸۸ تن و در تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* تشکیل شد. ازآنجاکه شهر ابرکوه در زمان جنگ عراق بر ضد ایران، مرکز بخشی به همین نام از شهرستان آبادۀ استان فارس بود، نیروهای آن نخست، به لشکر ۱۹ فجر، لشکر ۳۳ المهدی و تیپ امام سجاد(ع) گسیل و در آنجا، سازماندهی و سپس، در یگانهای مانوری، پشتیبانی و خدمات رزم به کار گرفته میشدند. در ۲۴ خرداد ۱۳۶۴، با پیشنهاد محمد فلاحزاده (شهادت: ۲ شهریور ۱۳۶۴) و امامجمعۀ وقت ابرکوه، نیز پیگیری آیتالله سید روحالله خاتمی (آبان ۱۲۸۵- آبان ۱۳۶۷)، نمایندۀ امام خمینی(ره) در استان یزد و اکبر فتوحی از فرماندهان تیپ، گردانی از نیروهای این شهر در تیپ ۱۸ الغدیر تشکیل شد (بابایی ابرقویی، ص ۴۳۳).
ازآنجاکه نامگذاری گردانهای تیپ ۱۸ الغدیر به نام چهارده معصوم بود، این گردان هم به نام امام سجاد(ع) نامگذاری و به پادگان شهید عاصیزاده* در پانزدهکیلومتری جادۀ اهواز - اندیمشک اهواز گسیل شد و در آنجا، با پیوستن صد تن رزمنده به سازمانش، به شکل رسمی، فعالیت خود را آغاز کرد. فرمانده گردان محمدرضا اکرمی ابرکوهی؛ جانشینش علی فلاحزادۀ ابرقویی؛ و فرمانده گروهانهای یاسر، عمار و ابوذر بهترتیب، حسن فاتحی، غلامرضا زارعکلپه* و محمود عادل بودند. در ادامه، این گردان برای گذراندن دورۀ آموزش آبی ـ خاکی در موقعیت شهید محمدرضا پارسائیان* (شوشتری) مستقر شد (فلاحزادۀ ابرقویی؛ بنیفاطمه، ص ۸۵) و درمجموع، در دورۀ فعالیت خود، در سه عملیات آفندی و یک پدافندی شرکت کرد.
عملیات قدس ۵: این عملیات در ۱۵ مرداد ۱۳۶۴، ساعت ۲۲:۵۰، با رمز یا «علی بن ابیطالب(ع)»، در منطقۀ عمومی تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان)، با هدف تصرف پاسگاه الیج ۱ و ۲، سه پاسگاه فرعی و تأمین آبراه تبوک اجرا شد. مأموریت تیپ ۱۸ الغدیر زیرامر قرارگاه عملیاتی سلمان، تصرف اهداف یادشده بود (همو، ص ۸۴). فرماندهان گردان تا ردۀ فرمانده دسته برای شرکت در این عملیات، نخست، از روی کالک و نقشه و سپس از نزدیک با منطقۀ نبرد و معابر وصولی خودی و دشمن آشنا شدند (فاتحی).
گردان دو روز پیش از عملیات، برای پدافند و احتیاط یگانهای مانوری، جایگزین گردان امام حسن(ع)* در منطقۀ شطعلی شد؛ اما بهسبب موفقیت گردانهای عملکننده، وارد عمل نشد (فتوحی، ص ۲۲۸-229)؛ سپس در ۱۷ مرداد، به دستور فتحعلی فلاح، فرمانده محور عملیات، مناطق فتحشدۀ پاسگاه الیج و سه پاسگاه فرعی را از گردان امام علی(ع)* تحویل و مسئولیت پدافند از مناطق یادشده را بر عهده گرفت. پس از یک روز، فرمانده گردان مجروح و به عقب منتقل شد و علی فلاحزادۀ ابرقویی، فرمانده جدید گردان، توانست چندین پاتک نیروهای عراقی را دفع کند. در یکی از این پاتکها، باتوجهبه آتش شدید، ارتش بعث عراق بهناچار از یکی از پاسگاههای فرعی عقبنشینی کرد؛ اما پس از یک روز، به مواضع ازدسترفته حمله کرد و پاسگاه را پس گرفت. در ۳۰ مرداد ۱۳۶۴، مأموریت گردان پایان یافت و به پادگان شهید عاصیزاده در اهواز بازگشت. نیز نیروهایش، به همراه نیروهای دیگر گردانها، چهار روز تشویق و برای زیارت به مشهد فرستاده شدند (حسینشاهی اردکانی، ص ۹۸؛ فلاحزادة ابرقویی).
پدافند از منطقۀ فاو: تیپ الغدیر از ۱۲ تیر ۱۳۶۵ تا ۲۷ آذر ۱۳۶۶، زیرامر قرارگاه عملیاتی کربلا، مأموریت داشت برای پدافند از جادۀ فاو ـ بصره و کارخانۀ نمک، به این منطقه گسیل شود (بنیفاطمه، ص ۱۲۲). به دنبال آن، برای اجرای این مأموریت، گردان امام سجاد(ع) در ۱۵ مرداد ۱۳۶۵، در موقعیت شهدای بدر* در اهواز سازماندهی شد. فرمانده گردان، سید محمد میردهقان و جانشین او، شکرالله ابراهیمی و استعدادی برابر با سیصد تن نیرو و سه گروهان ِیاسر به فرماندهی محمدعلی ضیاء قاسمی، عمار به فرماندهی ناصر احرامیان و ابوذر به فرماندهی مصطفی انوری را در اختیار داشت. نیروهای گردان پس از گذراندن آموزش، برای اجرای مأموریت به منطقۀ فاو (جنوب شرقی عراق) روانه و در نخستین گام، کادر فرماندهی گردان با منطقۀ پدافندی آشنا شدند؛ سپس، از ۱۸ شهریور ۱۳۶۵، همۀ نیروهای گردان در این منطقه استقرار یافتند و به پدافند از منطقه، تحکیم مواضع و تبادل آتش پرداختند. در ۱۴ مهر ۱۳۶۵، گردان منطقۀ پدافندی را به گردان محرم* از تیپ ۱۸ الغدیر تحویل داد و به عقب برگشت (بنیفاطمه ، ص ۱۲۵؛ ضیاء قاسمی).
عملیات کربلای ۸: این عملیات در ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ و با رمز «یا صاحبالزمان(عج)»، در منطقۀ شلمچه (شمال غربی خرمشهر)، با هدف تأمین کانال زوجی و توسعۀ منطقۀ تصرفشده در غرب کانال پرورش ماهی (شمال منطقۀ عمومی شلمچه) اجرا (اطلس ... ، ص ۷۹) و تیپ الغدیر با قرارگرفتن در هدایت قرارگاه عملیاتی قدس، بهمنظور تصرف خط اول ارتش بعث عراق و تکمیل عملیات کربلای ۵، در کانال پرورش ماهی وارد عمل شد (بنیفاطمه، ص ۱۶۸). در این عملیات، گردان امام سجاد(ع) بهسبب کمبود نیرو، با استعداد یک گروهان به فرماندهی محمدصادق دهقان اشکذری در احتیاط یگانهای عملکننده، قرار گرفت و وارد نبرد نشد؛ سپس به مدت یک ماه، با همان مأموریت در خط مستقر ماند و پسازآن به پادگان شهید عاصیزاده بازگشت (همو، ص ۱۶۹؛ دهقان اشکذری).
عملیات بیتالمقدس ۴: تیپ ۱۸ الغدیر در اوایل فروردین ۱۳۶۷، زیرامر قرارگاه عملیاتی کربلا، برای شرکت در این عملیات با مأموریت تصرف روستای زرین (شمال غربی عراق، منطقۀ دربندیخان)، خط شاخ شمیران را از لشکر ۵۷ ابوالفضل(ع) تحویل گرفت (فرهنگدوست، ص ۵۷۵). گردان امام سجاد(ع) به فرماندهی محمدصادق اکرمی ابرقویی و با استعداد سه گروهان به فرماندهی محمود شاکر، عباسعلی امراللهی و محمدعلی زارع در موقعیت شهدای بدر در اهواز، سازماندهی شد و بیدرنگ، به موقعیت شهید موحدین* در سقز (شمال استان کردستان) برای آموزش شیوۀ نبرد در کوهستان انتقال یافت؛ سپس، به منطقۀ جوانرود روانه و پس از آشنایی با منطقه و روش اجرای مانور عملیات، در ۹ فروردین، به منطقۀ عملیاتی در ارتفاعات شاخ بَرددَکان گسیل شد؛ اما پیش از آغاز نبرد، ارتش عراق منطقۀ نبرد را بمباران شیمیایی کرد و شمار زیادی از نیروهای گردان، مصدوم و شهید شدند که درنتیجۀ آن، گردان کارایی خود را از دست داد و به عقب بازگشت. باقیماندۀ نیروهای آمادۀ رزم گردان در دیگر یگانهای تیپ سازماندهی شدند و گردان هم منحل شد (بنیفاطمه، ۲۲۵-228؛ بابایی ابرقویی، ص ۷۰؛ اکرمی ابرقویی).
مآخذ: اطلس جنگ ایران و عراق: فشردة نبردهای زمینی ۳۱ شهریور ۱۳۵۹-29 مرداد ۱۳۶۷، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،۱۳۹۲ ش؛ اکرمی ابرقویی، محمدصادق (فرمانده گردان امام سجاد(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مهدی عظیمینیا، ۴ مرداد ۱۳۵۹؛ بابایی ابرقویی، محمدرضا، شلیک نرم، یزد: مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه الغدیر، ۱۳۹۶ ش؛ بنیفاطمه، سید هدایت، شناسنامۀ تیپ الغدیر در دوران دفاع مقدس، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۹ ش؛ حسینشاهی اردکانی، علی، گذر از تنگۀ احد (تاریخ شفاهی)، به کوشش ولی سلطانی گردفرامرزی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۹ ش؛ دهقان اشکذری، محمدصادق (فرمانده گردان امام سجاد(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با محمدمهدی روحپرور، ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰؛ ضیاء قاسمی، محمدعلی (فرمانده یکی از گروهانهای گردان محمد رسولالله(ص) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با همو، ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰؛ فاتحی، حسن (فرمانده یکی از گروهانهای تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با همو، ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰؛ فتوحی، اکبر، قطرهای از اقیانوس (خاطرات)، به کوشش ولی سلطانی گردفرامرزی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۷ ش؛ فرهنگدوست، محمدمهدی، خطشکن کویر (خاطرات)، به کوشش محمدعلی همتی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۵ ش؛ فلاحزادۀ ابرقویی، علی (فرمانده گردان امام سجاد(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با محمدمهدی روحپرور، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹.
/ محمدرضا صمدی/