پارسائیان، محمدرضا (2 مرداد ۱۳۴۳-21 بهمن ۱۳۶۴)، فرمانده گردان امام علی(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
او در محلۀ آبِشور شهر یزد* در خانوادهای متدین و مذهبی تولد یافت. پدرش، حبیبالله، بنا و مادرش، مَرمَر طاهریزاده، خانهدار بود. او پنج برادر و دو خواهر داشت و خود سومین فرزند خانواده بود. در دورۀ کودکی، در مکتبخانه، با قرآن و موضوعات مذهبی و دینی آشنا شد. دورۀ ابتدایی را در دبستان شیخ حسن کرباسی و مقطع متوسطه را در هنرستان شهید رجایی گذراند و در ۱۳۶۱ ش، دیپلم مکانیک عمومی گرفت (ادارۀ ثبتاحوال ... ؛ فرهنگ ... ، ذیل نام؛ ادارۀ آموزشوپرورش ... ).
سالهای نوجوانی وی، که با دورۀ انقلاب اسلامی همزمان بود، با حضور در جلسات مذهبی و انقلابی آیتالله محمد صدوقی*، از روحانیون مبارز و برجستة یزد، گذشت. او از همان زمان، با حضور در راهپیماییها، شعارنویسی و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به فعالیتهای مبارزاتی وارد شد («یادنامه ... »، ص ۳۲).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محمدرضا در ۱۳۵۸ ش، همزمان با تشکیل بسیج مردمی به آن پیوست و به کمک دوستانش، پایگاه مقامت بسیج محلۀ آبشور (شهید سید رضا پاکنژاد کنونی) را پایهگذاری کرد؛ سپس، در ۱۰ تیر ۱۳۵۹، به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد درآمد و حدود ده روز بعد، به همراه نخستین گروه پاسداران یزدی برای دفاع از میهن اسلامی به مناطق مرزی استان کرمانشاه رفت (سپاه ... ، فرم تطبیق ... ).
در آذر ماه همان سال، با مسئولیت جانشین دسته در عملیات مطلعالفجر (20 آذر ۱۳۶۰)، در جبهة میانی، گیلانغرب ـ شیاکوه با هدف آزادسازی بخشی از مناطق شمال غربی گیلانغرب، شرکت کرد و در همان منطقه از ناحیة شکم مجروح شد (همان).
پارسائیان در ۱۳۶۱ ش، در آزمون سراسری دانشگاهها شرکت کرد و در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد ( همسفران ... ، ص ۱۰۲)؛ اما ازآنجاکه اولویت او دفاع از کشور بود، از دانشگاه انصراف داد و بار دیگر، به جبهه رفت و با سمت فرمانده یکی از گروهانهای گردان شهید صدوقی ۲* (دوطفلان مسلم) از تیپ ۸ نجف اشرف، در عملیات محرم (10 آبان ۱۳۶۱)، در جبهة جنوبی، در منطقۀ زبیدات، با هدف تصرف سرپل در منطقۀ العمارة عراق و آزادسازی ارتفاعات مرزی، شرکت کرد (سپاه، فرم وضعیت ... )؛ سپس، با سمت جانشین محور تیپ ۱ لشکر ۸ نجف، در عملیات والفجر مقدماتی( 17 بهمن ۱۳۶۱)، که در جبهة جنوبی، شمال چزابه، بهمنظور پیشروی به سوی العماره و تهدید آن در شرق اجرا شد، حضور یافت (همان، فرم تطبیق). در ادامه، در عملیات والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، در جبهة شمالی، اربیل ـ حاج عمران، با هدف تصرف حاج عمران، تهدید چومان مصطفی، با سمت جانشین گردان امام علی(ع)* از لشکر ۸ نجف شرکت کرد و در این عملیات از ناحیۀ انگشتان دست مجروح شد («یادنامه»، همانجا).
محمدرضا در عملیات والفجر ۴ (27 مهر ۱۳۶۲)، که در شهر پَنجوین واقع در استان سلیمانیه (شمال شرقی عراق) با هدف تصرف آن و درة شیلر انسداد معابر تردد ضد انقلاب عراق انجام شد، با سمت جانشین گردان امام علی(ع) از لشکر ۸ نجف شرکت کرد؛ در این عملیات نیز از ناحیة پا مجروح شد و برای مداوا به پشت جبهه بازگشت؛ اما خیلی زود درحالیکه هنوز کامل بهبود نیافته بود، به جبهه بازگشت. یک بار دیگر در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد؛ اما پس از یک سال تحصیل، بار دیگر، به جبهه رفت و در مرداد ۱۳۶۴، فرمانده گردان امام حسن(ع)* از تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر* شد و نیروهای زیرامرش را برای اجرای عملیاتی در انتهای جادة سیدالشهدا در جزایر مجنون آماده کرد؛ اما این عملیات لغو شد (سپاه، فرم تأیید ... ؛ فرهنگدوست).
او همچنین، در تک پشتیبانی عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴)، در جزایر امالرصاص و امالبابی (هر دو از جزایر اروندرود و جزو خاک عراق)، با سمت فرمانده گردان امام علی(ع) شرکت کرد و در این عملیات، براثر اصابت ترکش به سر و پهلویش شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای آرامستان خُلد برین* یزد به خاک سپردند (سپاه، فرم وضعیت؛ ستاد ... ).
برادرش محمدحسین نیز پس از سه سال، در ۶ خرداد ۱۳۶۷، در شلمچه براثر اصابت ترکش به شهادت رسید ( فرهنگ، همانجا).
ویژگیهای بارز اخلاقی وی به نقل از خانواده و همرزمانش، آرامش، خوشرویی، شجاعت، تواضع و کارآیی بود. او در کارهایش اخلاص، دقت، سرعت عمل و نظم و ترتیب داشت. رفتارش با نیروها بسیار دوستانه و درعینحال، در امور نظامی، جدی بود (پارسائیان، محمدجواد، ص ۵-7).
در قسمتی از وصیتنامة شهید آمده است: «برادرانم از شما میخواهم سربازان خوبی برای اسلام، این بهترین مکتب انسانساز، باشید که این امانتی است در دست شماها. سعی کنید دین خود را نسبت به اسلام ادا کنید که مسئولیت ما مشکل بود و مسئولیت شما مشکلتر است. خواهرانم، امید است برادر کوچک خود را ببخشید و فرزندانی صالح تحویل جامعة اسلامی بدهید که جامعة اسلامی به وجود و تربیت فرزندان صالح احتیاج دارد» (بش).
بهپاس نکوداشت وی، خیابانی در شهر یزد شهید محمدرضا پارسائیان نامگذاری شده است.
مآخذ: ادارۀ آموزشوپرورش شهرستان یزد، گواهینامة پایان تحصیلات دورة متوسطه، سند مورخ خرداد ۱۳۶۱، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان یزد، شناسنامه، سند بیتا ، سند بش، موجود در همانجا؛ پارسائیان، محمدجواد، معراج (یادنامۀ شهدای محدودۀ حوزة هفت مقاومت بسیج حضرت روحالله(ره) سپاه ناحیة یزد)، یزد: بنیاد فرهنگی پژوهشی ریحانبببالرسول، ۱۳۸۲ ش؛ پارسائیان، محمدرضا، وصیتنامه، سند مورخ ۱۳۶۴ ش، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، فرم تأیید مسئولیت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، فرم تطبیق ایثارگران، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، فرم وضعیت خدمت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ ستاد معراج شهدا، گواهی شهادت، سند مورخ ۱۳۶۴ ش، سند بش، موجود در همانجا؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ فرهنگدوست، محمدمهدی (فرمانده وقت گردان امام علی(ع) تیپ مستقل پیادة ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مؤلف، ۲۵ بهمن ۱۳۹۸؛ همسفران خورشید (زندگینامة سرداران شهید استان یزد)، به کوشش حسن واحدیان اردکانی و مهدی واحدیان اردکانی، تهران: کنگرۀ سرداران و چهارهزار شهید استان یزد، ۱۳۸۱ ش؛ «یادنامة سردار رشید اسلام شهید محمدرضا پارسائیان»، الغدیریان، یزد: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد، ۱۳۹۰ ش، شم ۴۹.