پناهنده، تئاتری صحنهای دربارة دفاع مقدس به نویسندگی رامین قادرینسب و کارگردانی جعفر دلدلزاده.
قادرینسب در ۱۳۵۰ ش، در شهر یزد در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او کارشناسی مدیریت آموزشی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد و دانشجوی انصرافی کارگردانی تئاتر دانشگاه سورۀ اصفهان است (قادرینسب).
نویسندگی، بازیگری و کارگردانی تئاتر را از مقطع ابتدایی آغاز کرد و در دورۀ دبیرستان و دانشگاه، بهصورت جدیتر درزمینۀ نمایش فعالیت کرد و با حضور در جشنوارههای متعدد دانشآموزی و دانشجویی، رتبهها و جوایزی را به دست آورد. در ادامه، در زمان عضویت در گروه تئاتر «سپهر جوان» در ۱۳۷۰ ش در شهر یزد، به فعالیت جدیتر درزمینۀ نویسندگی، بازیگری و کارگردانی پرداخت. او در حوزۀ دفاع مقدس، دو نمایشنامه را در کارنامۀ خود دارد: پناهنده و به نام لبخندهای زخمی که به خاطرات رزمندهای جانباز میپردازد که البته تاکنون (1399 ش)، اجرا نشده است (همو).
دلدلزاده در ۱۳۵۶ ش، در شهر یزد به دنیا آمد. او فارغالتحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در ۱۳۸۱ ش، از دانشگاه پیام نور یزد و هماکنون (1399 ش)، دانشجور ترم آخر کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر دانشگاه نبیاکرم (ص) تبریز است. او در ۱۳۷۸ ش به فعالیت هنری در عرصۀ تئاتر وارد شد و در ۱۳۹۵ ش، به عضویت انجمن هنرهای نمایشی استان یزد درآمد. او تاکنون، افزونبر نویسندگی و ترجمۀ چند اثر هنری، درزمینۀ طراحی، اجرای گریم و کارگردانی چندین برنامۀ تلویزیونی و سینمایی نیز فعالیت کرده است. از مهمترین آثار وی درزمینۀ کارگردانی تئاتر میتوان به عطا سردار مقلوب، پناهنده و کاکوتی* اشاره کرد که در دو اثر عطا سردار مقلوب و کاکوتی بازی نیز کرده است(دلدلزاده).
دلدلزاده انگیزۀ کارگردانی پناهنده را بیان حس و حال فرهنگ جبهه و جنگ و رزمندگان میداند (همو).
قادرینسب، متن این نمایش را با الهام از یکی از بخشهای کتاب نورالدین پسر ایران، نوشتۀ معصومه سپهری (تهران: سورة مهر، ۱۳۹۰ ش) دربارۀ خاطرات مربوط به دفاع مقدس سید نورالدین عافی نوشته که ماجرای دزدیدهشدن کیف نورالدین در ترمینال مشهد و بیپول برگشتن او به شهرش است (قادرینسب).
پناهنده روایت داستان دو جوان شهرستانی است که در مشهد (مرکز خراسان رضوی) در اتاقی اجارهای زندگی و ازطریق دزدی مخارج زندگی خود را تأمین میکنند. آنها در پایانة مسافری، ساک فردی را میدزدند و با ترس از اینکه مبادا همسایهها و صاحبخانه متوجه شوند، به اتاقشان میروند و ساک را باز میکنند و در آن، بهجز مبلغی پول، یکدست لباس خاکی رزمنده، سرنیزه و عکس میبینند. پول چند برابر اجارۀ اتاق است؛ بنابراین، تصمیم میگیرند که از این محل شلوغ بروند و جایی دیگر ساکن شوند. در این لحظه، یکی از دو جوان برای شوخی لباس رزمنده را میپوشد و در این هنگام، صاحبخانه وارد اتاق میشود و بهاشتباه فکر میکند که آنها عازم جبههاند و بسیار آن دو را اکرام میکند و به دیگر همسایهها خبر میدهد. یکی از همسایهها پیرزنی است که مبلغی پول، طلا و لباسی بافتنی را که نذر جبهه کرده است، به آنها میدهد. پس از بیرونرفتن پیرزن و صاحبخانه از اتاق، بین دو جوان کشمکش ایجاد میشود. دراینبین، یکی از آنها به نام رضا میگوید نذر جبهه را به کاروانی که در نزدیکی آنجا عازم جبهه است، برسانند؛ اما دوستش مخالفت میکند. کشمکش تا غروب آفتاب ادامه مییابد و در این زمان، صدای نقارۀ حرم امام رضا (ع) به گوش میرسد و رضا رو به دوستش میگوید برای این اجازه نمیداده است نامش را صدا کند که از صاحب اسمش خجالت میکشیده است. در همین حین، دوستش که لباس رزمنده به تن دارد، لباس را درمیآورد و رضا آن را میپوشد و از پنجره که روبهروی حرم امام رضا (ع) است به کاروان عازم جبهه نگاه میکند و رو به حرم میگوید: «من رضا هستم پناهندۀ تو». سپس، میرود که خود را به کاروان برساند و به جبهه برود (دلدلزاده).
بازیگران تئاتر عبارتاند از: محمدرضا اسکندری، محمد بینایی، علی دهقانپور و شیوا معتمدی. طراحی صحنه را نیز محسن حائریزاده بر عهده داشته است (همو).
پناهنده در ۱۳۹۱ ش، در سالن شرفالدین علی یزدی اجرا شد.
این تئاتر منتخب جشنوارۀ استانی است که موفق به کسب رتبۀ اول بازیگری مرد، رتبۀ دوم بازیگری زن، رتبۀ اول طراحی پوستر و بروشور، رتبۀ اول نویسندگی و رتبۀ دوم کارگردانی شد. در جشنوارۀ منطقهای سیستان و بلوچستان نیز رتبۀ سوم کارگردانی و بازیگری و رتبۀ اول طراحی صحنه را به دست آورد؛ نیز در جشنوارۀ تئاتر بسیج هنرمندان، شرکت و جوایزی را دریافت کرد (همو).
مآخذ: دلدلزاده، جعفر (کارگردان تئاتر پناهنده)، مصاحبه با مؤلف، ۸ فروردین ۱۳۹۹؛ قادرینسب، رامین (نویسندۀ تئاتر پناهنده)، مصاحبه با همو، ۱۶ فروردین ۱۳۹۹.