جای خالی خاکریز، کتاب خاطرات محمدحسین سلطانی، از فرماندهان تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر در جنگ عراق علیه ایران (31 شهریور ۱۳۵۹-29 مرداد ۱۳۶۷) به قلم سعید عاکف.
محمدحسین سلطانی در شهریور ۱۳۳۹، در محله گِردفرامرز شهر شاهدیه در استان یزد زاده شد. دورۀ فعالیتهای سیاسی وی در حکومت پهلوی دوم (1320-1357 ش)، به نیمۀ نخست سال ۱۳۵۷ ش، که با اوجگیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت آغاز شده بود، بازمیگردد (سلطانی). پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، او با شرکت در جنگ مسئولیتهای مانند فرماندهی گروهان، معاون و فرمانده یکی از گردانهای تیپ مستقل ۱۸ الغدیر میشود (نک: عاکف، ص ۷-8). نیز با پایان جنگ مسئولیتهای مختلفی ازجمله فرماندهی گردان، فرماندهی دانشکدۀ درجهداری امام رضا(ع) (مشهد) و ریاست ستاد مدیریت بحران منطقۀ غرب تهران را بر عهده داشته و در حال حاضر (تابستان ۱۳۹۹ ش)، مسئول هیئت نظارت و بازرسی قرارگاه مرکزی امام حسین(ع) است که مأموریت آموزش ویژۀ نیروهای بسیج را بر عهده دارد (سلطانی).
نام کتاب برگرفته از وضعیت سخت نیروها و یگانهای عملکننده در عملیاتهای دفاع مقدس است که در آن، امکان ایجاد خاکریز برای دفاع از نیروهای ایرانی نبود (ص ۱۱۶-120). شیوۀ جمعآوری و تدوین مطالب کتاب بهصورت مصاحبۀ شفاهی است که به نظر میرسد بدون دخل و تصرف و به همان صورت خاطرهگویی نوشته شده است.
کتاب فصلبندی ندارد و هر بخش با یک عنوان آغاز شده است. پس از مقدمه و تقدیرنامه، در بخش اول با نام «گروه سینفره»، پس از بررسی کوتاه زندگینامۀ راوی، که شاید از او شناخت مناسبی به مخاطبان نمیدهد، به فراگیری آموزش نظامی مقدماتی وی در بسیج استان یزد برای شرکت در غائلۀ کردستان در ۱۳۵۸ ش، که برخی از احزاب ضدانقلاب مانند کومله و دموکرات خواستار جدایی از ایران بودند، پرداخته میشود (ص ۱۱-13)، بخش بعدی «توطئۀ بهخصوص»، نام دارد که در آن به اعزام او به تهران برای فراگیری آموزش نظامی تخصصیتر اشاره (ص ۱۴-16) و آنگاه به حضورش در کرمانشاه برای حفاظت از ایستگاه رادیو و تلویزیون پرداخته شده است (ص ۱۷-19). در بخش «شهادت من»، مطالبی دربارۀ عضویت سلطانی در سپاه پاسداران استان یزد و حضور او در هویزه، واقع در غرب خوزستان، با سمت فرمانده گروهان بیان شده است. بخش بعدی با نام «آخرین سطر وصیتنامه» به جنگ در مالِکیۀ سُفلا و مالکیۀ عُلیا (روستاهایی در حدود پنجکیلومتری جنوب غربی سوسنگرد؛ نک: اطلس ... ، ص ۷۲) مربوط و بخش بعد با نام «دیدار با چمران»؛ نیز ماجرای دیدار و آشنایی سلطانی با مصطفی چمران، فرمانده ستاد جنگهای نامنظم است (ص ۲۰-29).
در ادامه در بخش «شناسایی دقیق»، به استقرار نیروها در مالکیه و شناسایی عملیات پرداخته میشود (ص ۳۰-31). موضوع بخش بعدی با نام «یک تصویر ناب» خالیشدن شهر سوسنگرد از سکنه و استقرار رزمندگان در آنجاست (ص ۳۲-35)؛ سپس، در بخش «تک سنگین»، شهادت احمد دشتی از اهالی رحمتآباد یزد روایت میشود (ص ۳۸-40).
در بخش بعدی با نام «یک ضیافت ملکوتی»، به نخستین دیدار خصوصی سلطانی با امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و آیتالله عبدالحسین دستغیب، از علمای برجستۀ شیراز پرداخته شده است (ص ۴۱-46). آنگاه بازگشت سلطانی به یزد و قبول مسئولیت آموزش نیروهای رزمنده در مقام مربی در پادگان شهید بهشتی* (باغ خان* سابق)، خاطراتی از رزمندهای نوجوان به نام فتوحی، پذیرش نیرو و موضوع شهادت حسن سعید جوان که به ترتیب در بخشهای «خلد برین»، «میزبانها»، «رزمندهای که سنگر نداشت»، «بهترین دلیل» و «اولین و آخرین عکس یادگاری» روایت شده است (ص ۴۷-66).
پسازآن، در بخش «بچههای سختکوش کویر»، به حضور سلطانی از شهریور ۱۳۶۳ به بعد، در استان خوزستان پرداخته شده است. در این دوره، او نخست، به سمت معاون گردان ادوات* و سپس، معاون فرمانده محور از تیپ مستقل ۱۸ الغدیر انتخاب شد (ص ۶۷-75). در بخشهای بعد با نامهای «از گنجینۀ خاطرات جنگ»، «راه»، «بشر مافوق»، «توقف عملیات»، «استقبال باشکوه»، «نجوا» و «هدیۀ الهی»، سلطانی خاطراتی از حضورش در گردان رزمی حضرت رسول(ص) (محمد رسولالله*) را در سمت معاون برای اجرای عملیات بدر در جنوب غربی خوزستان روایت میکند (ص ۷۶-96). در ادامه، بخشهای «مسجدی در زیرزمین»، «زینلی»، «اسیر آبی»، «غروب سرخ»، «موتورسواری شبانه»، «دفاع بهاصطلاح متحرک» و «اوج مظلومیت» آمده که ذیل آنها، به فعالیت پدافندی سلطانی در سمت فرمانده گردان در جزیرۀ مجنون، واقع در جنوبی شرقی عراق در هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان)، نخستین مجروحیت جدی او، در این منطقه و پسازآن، چگونگی انتقال وی به بیمارستان امام علی(ع) قم و سپس، به یزد برای سپریکردن دورۀ نقاهت پرداخته شده است (ص ۹۷-120).
بخشهای بعدی با عناوین «پیروزی خیالی»، «غنیمت معنوی»، «وضعیت خاص» و «کتاب کهنۀ جنگ»، شرح عملیات کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵)، با هدف تصرف شهر ابوالخصیب در جنوب استان بصره عراق و کربلای ۵ (19 دی ۱۳۶۵) با هدف آزادسازی شلمچه و مناطق شرق بصره، در شمال غربی خرمشهر و جنوب شرقی عراق است؛ همچنین، آشنایی سلطانی با فرماندهان تیپ مستقل ۱۸ الغدیر ازجمله حسن دشتی رحمتآبادی*، رئیس ستاد و خلیل حسنبیکی الهآباد*، جانشین رئیس ستاد تیپ، که پسازآن، چگونگی شهادت خلیل حسنبیکی روایت شده است (ص ۱۲۱-135).
موضوع مهم بخشهای بعدی کتاب با نامهای «کلت، عکس و افسار اسب»، «عکسهای خونین»، «شهیدی که از دست امام شربت نوشید»، «تبرک»، «استاد اکبر»، «بازی با مرگ»، «لحظههای التهاب»، «مسافرت خانوادگی»، «مأموریت بیسابقه»، «جادهای در حد بخورونمیر»، «قدرانی»، «تپهماهورها»، «طعمۀ عالی» و «مظلوم» اعزام سلطانی درمقام فرمانده گردان به عملیات بیتالمقدس ۲ (25 دی ۱۳۶۶) در شمال شرقی عراق واقع در استان سلیمانیه با هدف نزدیکشدن به شهر سلیمانیه است. آنگاه راوی ضمن یادآوری اهمیت ارتفاعات شاخ شمیران (واقع در شمال شرقی عراق)، بهسبب متکیبودن عملیات بیتالمقدس ۴ (5 فروردین ۱۳۶۷) با هدف تصرف مناطق جنوبی سد دربندیخان، بر آن، خاطراتی کوتاه از زمان حضورش در آن منطقه و رزمندۀ مجروحی که در این عملیات به شهادت رسید، آورده است (ص ۱۳۶-193).
موضوع بخش پایانی با نام «لحظههای خونین» دربارۀ تحویلدادن ارتفاعات شاخ شمیران به لشکر ۹ بدر است. در این خاطره، مطالبی دربارۀ دو تن از نیروهای تیپ مستقل ۱۸ الغدیر یزد که در یک زمان، به شهادت رسیدند، آمده است. در اینجا، آنها بهسبب شباهت نام فامیلشان، برادر دانسته شدهاند، درحالیکه نام یکی از آنها حسین جعفری کافیآبادی و دیگری عبدالمجید جعفری است (ص ۱۹۵-198؛ فرهنگدوست، ص ۵۹۲؛ دربارۀ تاریخ شهادت آنها، نک: فرهنگ ... ، ذیل نامها). در این بخش، به حفظ موقعیت ارتفاعات شاخ شمیران بهمنزلۀ آخرین مأموریت پرماجرای وی در جنگ پرداخته شده، هرچند پسازآن، مأموریتهای دیگری نیز داشته، هیچیک به اندازۀ این مأموریت مهم نبوده است (ص ۱۹۹-200). در صفحات پایانی کتاب نیز عکسهایی از محمدحسین سلطانی و دیگر همرزمان وی آمده است.
نثر کتاب بسیار ساده و روان و شمار واژههای عربی در آن کم است. نکتۀ درخور توجه آنکه به تاریخ دقیق وقایع و نام گردانها و منطقۀ عملیاتها اشاره نشده است و کتاب فهرست اعلام ندارد. جای خالی خاکریز نخستینبار، در ۱۳۸۷ ش به همت انتشارات مُلک اَعظَم مشهد در قطع رقعی به چاپ رسیده و تا ۱۳۹۲ ش، هشت بار تجدید چاپ شده است.
مآخذ: اطلس راههای ایران، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۹۵ ش؛ سلطانی، محمدحسین، جای خالی خاکریز، به کوشش سعید عاکف، مشهد: ملک اعظم، ۱۳۸۷ ش؛ عاکف، سعید مقدمه بر جای خالی خاکریز (نک همین مآخذ، سلطانی)؛ فرهنگدوست، محمدمهدی، خطشکن کویر (خاطرات)، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۵ ش؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش.
/ فاطمه غلامی/