چشمهای آسمانی، یا خاطرات برادر جواد کمالی اردکانی، اثری دربارۀ خاطرات فرمانده واحد اطلاعاتوعملیات تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر، از جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران (شهریور ۱۳۵۹- تیر ۱۳۶۷) به قلم محمد معینی.
کمالی اردکانی در ۱۳۴۱ ش در شهر اردکان واقع در شمال غربی استان یزد به دنیا آمد (ص ۱۷). در نوجوانی، به فعالیتهای سیاسی بر ضد حکومت پهلوی دوم (1320-1357 ش) وارد شد و در راهپیمایی و جلسات انجمن اسلامی دبیرستان شرف اردکان شرکت میکرد (ص ۲۱-25). پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شهریور ۱۳۵۹، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اردکان درآمد (ص ۳۳) و با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران در مناطق جنگی خوزستان و کردستان با سمت جانشین و مسئول واحد اطلاعاتوعملیات در لشکر ۸ نجف اشرف، قرارگاه عملیاتی قدس و تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر* حضور یافت (ص ۷۱، ۱۱۲، ۱۶۹؛ میرهاشمی). او پس از پایان جنگ تحمیلی، مسئولیتهایی مهم ازجمله فرماندهی سپاه پاسداران اردکان (1383-1386 ش) و پادگان ولیعصر(عج) در اردکان (1386-1389 ش) را بر عهده داشت و در ۱۳۹۰ ش، از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازنشسته شد (ص ۳۷۹-380). به همین منظور، ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد بر آن شد تا اثری دربارۀ وی منتشر کند.
نام کتاب برگرفته از وظیفۀ واحد اطلاعاتوعملیات در جنگ است که بهمنزلۀ چشم یگان شناخته میشد و کمالی اردکانی بیشتر مدت حضورش در جنگ در این واحد سپری شده است.
این کتاب با یک مقدمه و در هجده فصل تدوین شده و در پایان اثر، تصاویر و اسناد مربوط به موضوع آمده است. پس از مقدمهای کوتاه، دربارۀ چگونگی روند مصاحبه با جواد کمالی اردکانی و تدوین مطالب، فصل اول، به وضعیت زندگی و همچنین، مبارزات مردم شهرستان اردکان بر ضد حکومت پهلوی و سپس، پیروزی انقلاب اسلامی و وقایع مربوط به آن در این شهرستان میپردازد؛ همچنین، در ادامۀ این فصل، وقایع مهم غائلۀ پاوه در مرداد ۱۳۵۸ بررسی شده است که در آن، حزب دموکرات شهر پاوه در شمال غربی استان کرمانشاه را محاصره کرده بود و با پیام تاریخی امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، محاصره شکسته شد (ص ۱۳-31؛ نیز برای اطلاع از این پیام تاریخی، نک: امام خمینی، ج ۹، ص ۲۸۵).
در فصل دوم، به فعالیت کمالی در کمیتۀ انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین و همچنین، عضویت وی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اردکان در شهریور ۱۳۵۹ پرداخته شده و در ادامه، نخستین اعزامش به مناطق جنگی خوزستان در ۱۳۶۰ ش همراه گروهی از پاسداران استانهای یزد و اصفهان و سازماندهی در تیپ ۲۵ کربلا روایت شده است (ص ۳۳-44).
موضوع فصل سوم تَک قوای عراقی به خطوط پدافندی نیروهای ایرانی در شوش و تنگ چزابه (شمال غربی اهواز واقع، حدود هفدهکیلومتری شمال غربی شهر بُستان) در بهمن ۱۳۶۰ است که همزمان، راوی در هیئت تکتیرانداز در گردان فاطمبببالزهرا از تیپ ۲۵ کربلا شرکت داشته است. مطلب بعدی ضرورت اجرای عملیات فتحالمبین (2 فروردین ۱۳۶۱) در مناطق شمال غربی خوزستان با هدف آزادسازی این مناطق است که او نیز همراه تیپ ۲۵ کربلا در این عملیات حضور داشته است (ص ۴۵-69).
فصل چهارم روایت کمالی اردکانی از حضورش در عملیات محرم در جنوب غربی ایلام با عضویت در واحد اطلاعاتوعملیات تیپ ۸ نجف اشرف است. او در این خاطره، به موانع و استحکاماتی اشاره میکند که نیروهای عراقی در این منطقه ایجاد کرده بودند (ص ۷۱-109).
موضوع فصل پنجم عملیات والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱) در جنوب ایلام است که در این زمان، راوی پس از ارتقای تیپ نجف اشرف به لشکر، جانشین اطلاعات تیپ ۱ میشود. در این بخش نیز به موانعی اشاره شده است که نیروهای عراقی در غرب ارتفاعات میشداغ در غرب استان خوزستان ایجاد کرده بودند (ص ۱۱۱-127).
در فصل ششم، به گسترش سازمان رزم و تشکیل سپاه هفتم پرداخته شده است که در آن، کمالی اردکانی در واحد اطلاعاتوعملیات لشکر ۸ نجف اشرف به شناسایی مناطقی در شمال شرقی شهر العماره (واقع در جنوب شرقی عراق) برای اجرای عملیات والفجر ۱ (21 فروردین ۱۳۶۲) اقدام میکند. در همین بخش، به دلاوریهای نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ع) (که در کتاب تیپ عنوان شده است) در عبور از تلههای انفجاری اشاره میشود که در جریان آن، شمار زیادی از ایشان به شهادت میرسند (ص ۱۲۹-140).
موضوع فصل بعد اعزام کمالی به کردستان در ۱۳۶۲ ش و شرح فعالیت احزاب ضدانقلاب کومله/ کوموله و دمکرات در این منطقه است. در این خاطره، به شناسایی ارتفاع بَرکَچَل در جنوب غربی بانه اشاره شده است که نیروهای اطلاعاتوعملیات آن را انجام دادند. در ادامه، ماجرای شناسایی ارتفاعات آسمانبین، تَخت نادر و لالهحُمْرِه در جنوب بانه و سپس، شناسایی ارتفاع لَری در شمال شرقی استان سلیمانیه (واقع در شمال شرقی عراق) روایت شده است؛ همچنین، گزارشی از عملیات والفجر ۴ (27 مهر ۱۳۶۲) در شمال شرقی عراق واقع در استان سلیمانیه (شهر پنجوین) و چگونگی شهادت ذبیحالله عاصیزاده* آمده است (ص ۱۴۱-167).
فصل هشتم به چگونگی تشکیل تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر در مهر ۱۳۶۲ میپردازد. در ادامه، راوی از اعزامش به منطقه در اسفند ۱۳۶۲، در سمت مسئول واحد اطلاعاتوعملیات به همراه تیپ برای تحویلگرفتن خط پدافندی در جنوب غربی خوزستان (واقع در پاسگاه مرزی طلائیه) و شرکت در عملیات خیبر میگوید. در این فصل، همچنین، طرح تیپ الغدیر برای گذر از کانالهای ایجادشده به دست نیروهای عراقی و ساخت پل خیبر گزارش شده است (ص ۱۶۹-193).
در فصل نهم، نخست موضوع پدافند از تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان) و سپس، شرح وضعیت خط پدافندی نیروهای تیپ الغدیر در جزیرۀ مجنون جنوبی (شرق تالاب هورالهویزه) و نیز تحویلگرفتن خط پدافندی پاسگاه زید (حدود ۴۵ کیلومتری شمال شرقی بصره) و شرکت در پاتک زید آمده است (ص ۱۹۵-208).
در فصل بعد، راوی از وظایف تیپ ۱۸ الغدیر ازجمله تحویلگرفتن خط پدافندی شلمچه (جنوب غربی خوزستان) سخن گفته و ضمن برشمردن موانع و استحکامات ایجادشده، به اعزام مجدد نیروهای واحد اطلاعاتوعملیات تیپ ۱۸ الغدیر به تالاب هورالهویزه برای اجرای عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳) اشارهکرده است (ص ۲۰۹-231).
موضوع فصل یازدهم، عملیات محدود قدس ۵ (15 مرداد ۱۳۶۴) است که تیپ الغدیر بهطور مستقل، با هدف تصرف پاسگاه الیج (در متن: الیچ، مقر تاکتیکی فرماندهی گروهانهای نیروهای عراقی در حدود بیستکیلومتری مرز ایران) در شرق تالاب هورالهویزه انجام داد (ص ۲۳۳-247).
راوی در فصل بعد، عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴) را با هدف تصرف شهر فاو (در جنوب شرقی دهانۀ خلیجفارس) شرح میدهد و به نقش تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر در تک پشتیبانی این عملیات و چگونگی تصرف جزیرۀ امالرصاص (از جزایر اروندرود و جزو خاک عراق) و نقش غواصان در آن میپردازد (ص ۲۴۹-280).
در فصل سیزدهم، نخست اعزام نیروهای تیپ الغدیر به فکه (در جنوب غربی ایلام) و سپس، وقایع تیر ۱۳۶۵ شرح داده شده است که به بازپسگیری مهران در عملیات کربلای ۱ (9 تیر ۱۳۶۵) انجامید (ص ۲۸۱-293).
موضوع فصل چهاردهم عضویت راوی در واحد اطلاعاتوعملیات قرارگاه عملیاتی قدس و اعزامش در سِمَت مسئول واحد شناسایی از تالاب هورالهویزه تا نزدیکیهای فاو برای اجرای عملیات کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵) است (واحد شناسایی در کتاب به اشتباه، گردان قلمداد شده است؛ ص ۲۹۸-380، دربارۀ مسئولیت کمالی اردکانی در این عملیات، قس: ص ۳۹۰). به گفتۀ وی، باوجود آگاهی نیروهای عراقی از عملیات کربلای ۴، سرانجام، عملیات در دی ۱۳۶۵ در شلمچه انجام شد و تیپ الغدیر بهمنزلۀ نیروی احتیاط در منطقه حضور یافت که بهسبب هوشیاری دشمن، در این عملیات شرکت نکرد. در ادامۀ این فصل، شرح عملیات کربلای ۵ (19 دی ۱۳۶۵) در شلمچه با هدف آزادسازی این منطقه و همچنین، نقش گردان اطلاعات قرارگاه عملیاتی قدس در این دو عملیات آمده است (ص ۲۹۵-328).
فصل بعد روایت بازگشت به تیپ ۱۸ الغدیر و استقرار تیپ در شلمچه و عملیات کربلای ۸ (18 فروردین ۱۳۶۶) و بمباران شیمیایی منطقۀ عملیاتی به دست نیروهای عراقی است (ص ۳۲۹-336). در ادامه، به اعزام بخشی از نیروهای تیپ الغدیر برای شرکت در عملیات نصر ۷ (14 مرداد ۱۳۶۶) اشاره شده است که در استان سلیمانیه در شمال شرقی عراق با هدف تصرف ارتفاعات دوپازا و بُلفَت انجام شد (ص ۳۳۶-344).
فصل شانزدهم با اشاره به عملیاتهای زنجیرهای در منطقۀ ماؤوت (در شمال شرقی عراق در استان سلیمانیه) به موضوع استقرار تیپ ۱۸ الغدیر روی ارتفاعات گَردهرَش پرداخته است. موضوع بعدی این فصل شرح عملیات شناسایی در ارتفاعات صعبالعبور شمال شرقی عراق و پاکسازی سنگرهای عراقی میان بارش برف و کولاک شدید است. راوی جنگ در این منطقه را بیشتر جنگِ با طبیعت میداند تا ارتش عراق. پسازآن؛ نیز بهضرورت تداوم عملیات در ارتفاعات غرب شهر ماؤوت و اجرای عملیات بیتالمقدس ۲ (25 دی ۱۳۶۶) میپردازد. او در ادامه، به عملیات والفجر ۱۰ (24 اسفند ۱۳۶۶) در شهر حلبچه واقع در شمال شرقی عراق (حدود ۲۵ کیلومتری مرز ایران) اشاره کرده است که تیپ الغدیر برای احتیاط و پشتیبانی در مریوان مستقر میشود (ص ۳۴۵-367).
فصل بعد به اعزام تیپ الغدیر به ارتفاعات سورمِر و شمیران در شمال شرقی عراق پرداخته است؛ سپس، موضوع شناسایی منطقه برای عملیات بیتالمقدس ۴ (5 فروردین ۱۳۶۷) با هدف آزادسازی بخشی از ارتفاعات شرق سلیمانیه در جنوب منطقۀ عملیاتی دربندیخان و شرح عملیات روایت میشود (ص ۳۶۹-373).
موضوع فصل هجدهم شرکت راوی در دورۀ دافوس (دورههای آموزش عالی فرماندهی و ستاد) و همچنین، حملۀ شیمیایی گستردۀ ارتش عراق به شلمچه و تجاوز زمینی مجدد آن به خرمشهر است. موضوعات دیگر این فصل پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران و شرح تهاجم ارتش بعث عراق و سازمان مُجاهدین خلق (منافقین) به خرمشهر و کرمانشاه است (ص ۳۷۶-378).
در پایان کتاب، عکسها و اسنادی از راوی کتاب آمده است. عکسها بیشتر به جواد کمالی اردکانی و همرزمانش در فاصلۀ زمانی عملیاتهای والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱) تا عملیات قدس ۵ (15 مرداد ۱۳۶۴) مربوط است. نکتۀ مهم دراینباره ضبط بیدقت نام افراد و نیز بیتوجهی به ترتیب زمانی در آوردن عکسهاست (ص ۳۸۲-387)، اسناد نیز به سوابق راوی و چند برگ از گزارشهای گشت شناسایی و هدایت و راهبری عملیات والفجر ۸ مربوط است (ص ۳۹۰-394).
چشمهای آسمانی نثری ساده دارد و نگارنده کوشیده است فحوای کلام راوی را حفظ کند. این کتاب اطلاعاتی مهم دربارۀ فعالیت نیروهای واحد اطلاعاتوعملیات در شناسایی عملیاتهای جنگ تحمیلی به دست میدهد؛ البته، در بخش منابع، نکتههایی دیده میشود که در چاپ کتاب به آنها توجه نشده است: ۱. در بخش منابع، ترتیب الفبایی رعایت نشده است؛ ۲. اطلاعات کتابشناسی برخی منابع ارجاع دادهشده در متن، در منابع نیامده است؛ ازجمله گروه نویسندگان کتاب شوش (ص ۶۱، حاشیۀ ۱)؛ و ۳. اطلاعات کتابشناسی برخی منابع ازجمله منبع مرکز اسناد و کتابخانۀ دفاع مقدس کامل نیست (ص ۳۹۶-397).
این کتاب در ۱۳۹۴ ش، به کوشش محمد معینی و همت انتشارات خطشکنان ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد در قطع رقعی چاپ شده است.
مآخذ: امام خمینی (رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران)، صحیفه، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378 ش؛ کمالی اردکانی، جواد، چشمهای آسمانی، به کوشش محمد معینی، یزد: خطشکنان، ۱۳۹۴ ش؛ میرهاشمی، علی(از نیروهای اطلاعاتوعملیات قرارگاه عملیاتی قدس)، مصاحبه با علی ذبیحی علیتپه، ۱۱ خرداد ۱۴۰۲.
/ مریم رمضانی/