حسنبیکی اِلهآباد، خلیل (28 مرداد ۱۳۳۳-25 دی ۱۳۶۵)، رئیس ستاد تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
او در شهر یزد*، در خانوادهای مذهبی زاده شد. پدرش، عباس، مقنی و مادرش، زهرا نائبکبیری، خانهدار بود. آنان یک پسر و دو دختر داشتند (ادارۀ ثبتاحوال ... ؛ فرهنگ ... ، ذیل نام). خلیل دورۀ ششسالۀ ابتدایی را در دبستان مشیریه (آموزشگاه استثنایی پیام کنونی) در ۱۳۴۶ ش به پایان رساند. او در همین ایام با تأثیرپذیری از امامجماعت مسجد محلۀ نصرآباد، به خواندن نماز علاقهمند و بعدها، مکبر مسجد هم شد (بلانی و دیگران، ص ۲۷، ۳۴؛ حسنبیکی الهآباد، مرضیه).
او پس از دورۀ ابتدایی، بهسبب وضعیت دشوار اقتصادی و برای کمک بیشتر به تأمین مخارج خانواده، تحصیلش را نیمهتمام گذاشت و تماموقت، در یک قنادی مشغول به کار شد؛ اما یک سال بعد تصمیم گرفت در کنار کار، تحصیلش را هم ادامه بدهد؛ درنتیجه، کارش را تغییر داد تا وقت بیشتری برای ادامۀ تحصیل داشته باشد. به دنبال آن در مدرسۀ شبانۀ ۲۵ شهریور نامنویسی کرد؛ اما پس از گذراندن پایۀ یازدهم در ۱۳۵۳ ش، بهسبب مهاجرت خانواده به تهران، بار دیگر، تحصیلش نیمهتمام ماند (سلطانی؛ حسنبیکی الهآباد، مرضیه؛ ادارۀ آموزشوپرورش ... یزد؛ بلانی و دیگران، ص ۴۵-49).
حسنبیکی در تهران، نخست، در کارخانۀ پرده و موکت و سپس، در کارخانۀ لایت به کار مشغول و همزمان به فعالیتهای مبارزاتی بر ضد حکومت پهلوی دوم (1320-1357 ش) وارد شد؛ با همکارانش در جلسات سخنرانی روحانیان مبارز شرکت و نوار سخنرانیهای امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، را در میان مردم توزیع میکرد (همو، ص ۷۰-71؛ سلطانی).
او در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴، به خدمت نظاموظیفه رفت؛ محل خدمتش زندان قزلحصار کرج بود (ارتش ... ). خلیل پس از پایان دورۀ خدمت سربازی، مدتی در تهران به رانندگی مشغول شد؛ اما بعد به همراه خانواده به یزد بازگشت و در مهر همان سال، با دخترعمهاش، اختر علییوسفی صالحآباد، ازدواج کرد (علییوسفی صالحآباد).
او در این دوره، با راهاندازی «شرکت مرغداری سیمرغ یزد»، مدیریت آن را بر عهده گرفت و همزمان، فعالیت مبارزاتی خود را شدت بخشید و ضمن حضور در راهپیماییها، اعلامیهها، نوارها و عکسهای امام خمینی (ره) را در شهر یزد توزیع میکرد. در پی این فعالیتها، ساواک وی را در ۱۷ آذر ۱۳۵۷ دستگیر و شکنجه کرد. پس از چند روز، با وساطت آیتالله محمد صدوقی*، از روحانیون مبارز و برجستۀ یزد، آزاد شد (سلطانی)؛ اما دست از مبارزه برنداشت و در راهپیمایی ۲۰ آذر ۱۳۵۷، به همراه چند تن دیگر، مجسمۀ محمدرضا شاه را در میدان پهلوی (شهید بهشتی) پایین کشید (حسنبیکی الهآباد، مرضیه؛ بلانی و دیگران، ص ۸۵).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اردیبهشت ۱۳۵۸، برای عضویت در این نهاد به تهران رفت و از ۱۲ اردیبهشت در واحد عملیات ستاد مرکزی سپاه به خدمت مشغول شد. در همین ایام، در پی ناامنیهای بخشهای کردنشین مناطق غرب و شمال غربی کشور، در سه نوبت به این مناطق اعزام شد (رادمنش). او در ۱۳ تیر همان سال، برای مقابله با غائلۀ بندر ترکمن، به مدت سه ماه در این منطقه خدمت کرد (سپاه ... ، فرم ... ). او دراینبین، به تحصیلش هم ادامه داد و در خرداد ۱۳۵۹، با شرکت در امتحانات یکی از دبیرستانهای تهران بهصورت متفرقه، در رشتۀ علوم طبیعی دیپلم گرفت (ادارۀ آموزشوپرورش ... تهران).
تقریباً یک هفته پس از آغاز جنگ عراق بر ضد ایران، در ۷ مهر ۱۳۵۹، با سمت مسئول انتظامات منطقۀ غرب کشور به سرپل ذهاب در غرب کرمانشاه رفت که در جریان این مأموریت، از ناحیۀ گوش مجروح و در بیمارستان پادگان ابوذر در سرپل ذهاب جراحی شد. پس از مداوا، به یزد بازگشت و در ۱۱ مرداد ۱۳۶۰، سرپرست سپاه پاسداران استان یزد (سپاه، همان، تمدید ... ، همسفران ... ، ص ۴۱) و همزمان، محافظ آیتالله محمد صدوقی، امامجمعه و نمایندۀ ولیفقیه در یزد، شد (رادمنش).
خلیل در ۱۸ آذر ۱۳۶۱، بار دیگر به جبهه رفت و به سمت جانشین ستاد تیپ ۱ لشکر ۸ نجف اشرف منصوب شد و در عملیات والفجر مقدماتی (17 بهمن ۱۳۶۱)، در جبهۀ جنوبی، شمال چزابه، بهمنظور پیشروی بهسوی العمارۀ عراق و تهدید آن شرکت کرد (سپاه، فرم).
خلیل در اوایل اسفند ۱۳۶۱، به یزد بازگشت و مسئول انتظامات سپاه یزد منصوب شد (فرهنگدوست)؛ نیز در اوایل سال ۱۳۶۲ ش، مدتی کوتاه ریاست زندان یزد را بر عهده گرفت (رادمنش)؛ سپس در ۷ تیر ۱۳۶۲، به جبهه بازگشت و به ریاست ستاد تیپ ۱ لشکر ۸ نجف ارتقا یافت و در دو عملیات شرکت کرد: ۱. والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، در جبهۀ شمالی، اربیل ـ حاج عمران، با هدف تصرف حاج عمران، تهدید چومان مصطفی و کنترل معابر تردد نیروهای نامنظم؛ و ۲. والفجر ۴ (27 مهر ۱۳۶۲)، در جبهۀ شمالی در منطقۀ سلیمانیه ـ پنجوین با هدف تصرف درۀ شیلر و پنجوین و انسداد معابر تردد ضدانقلاب (سپاه، همان؛ فرهنگدوست؛ شاهپورزادة بافقی).
او بعدازاین عملیاتها، به یزد بازگشت و در ۱ آذر ۱۳۶۲، برای مدتی کوتاه، فرماندهی سپاه پاسداران بخش هرات شهرستان خاتم استان یزد را بر عهده گرفت (سپاه، حکم ... ، سند مورخ ۱ آذر ۱۳۶۲ ). اندکی بعد در ۱۵ دی ۱۳۶۲، به تیپ تازهتأسیس مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر*، که از نیروهای یزدی تشکیل شده بود، پیوست و ریاست ستاد تیپ را بر عهده گرفت. او در این سمت، مدتی در خط پدافندی تیپ در طلائیه (جنوب غربی دشت آزادگان در غرب استان خوزستان) حضور داشت و در عملیات خیبر (3 اسفند ۱۳۶۲)، که در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان) با هدف گذر از آن منطقه و تهدید بصره اجرا شد، شرکت کرد (فرهنگدوست؛ سپاه، فرم، حکم، سند مورخ ۲۵ دی ۱۳۶۲ ). در نیمههای خرداد ۱۳۶۳، بهمنظور پیگیری امور پشتیبانی تیپ ۱۸ الغدیر، به یزد بازگشت و مدیر داخلی سپاه پاسداران استان یزد شد (همان، فرم، حکم، سند مورخ ۱۹ خرداد ۱۳۶۳). چهار ماه بعد، در ۲۹ مهر ۱۳۶۳، به جبهه بازگشت و جانشین ستاد تیپ شد. در ۹ دی ۱۳۶۳، با حفظ سمت، مسئولیت محور خط پدافندی در شلمچه واقع در جنوبی غربی خوزستان را بر عهده گرفت. اندکی بعد در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳)، در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه با هدف قطع جادۀ بصره ـ العماره و تهدید بصره، حضور یافت (همان، فرم؛ فرهنگدوست).
خلیل در ۱ تیر ۱۳۶۴، به مدت سه ماه، مسئول واحد تدارکات تیپ ۱۸ الغدیر شد و در این مدت، در عملیات قدس ۵ (15 مرداد ۱۳۶۴)، که در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه با هدف تصرف پاسگاه الیج در آن منطقه اجرا شد، شرکت کرد. پسازآن، در ۲ مهر ۱۳۶۴، بار دیگر جانشین ستاد تیپ شد و در تک پشتیبانی عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴)، در جزایر امالرصاص و امالبابی (هر دو از جزایر اروندرود و جزو خاک عراق)، شرکت کرد (همو؛ سپاه، همان). از ۲۶ تیر ۱۳۶۵ به مدت یک ماه، از طرف تیپ ۱۸ الغدیر، مسئولیت حمل وسایل تدارکاتی از یزد به خوزستان را در پادگان شهید عاصیزاده* (در پانزدهکیلومتری شمال اهواز) بر عهده داشت (همان، حکم، سند مورخ ۲۶ تیر ۱۳۶۵).
حسنبیکی در ۱۲ آبان ۱۳۶۵، برای شرکت در دورۀ عالی جنگ به تهران فرستاده شد (همان، فرم)؛ اما با اطلاع یافتن از آغاز عملیات کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵)، که در جبهۀ جنوبی، ابوالخصیب، با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصرۀ نیروهای مستقر در شبهجزیرۀ فاو (جنوب شرقی عراق) و تهدید بصره اجرا شد، به تیپ بازگشت و در این عملیات حضور یافت و از ناحیۀ کمر مجروح شد. او پس از مداوا، بار دیگر، جانشین ستاد تیپ شد و در مأموریت پدافندی از خط شلمچه (پاسگاه بوبیان) و همزمان با آغاز عملیات تکمیلی کربلای ۵ (3 اسفند ۱۳۶۵) که با هدف ترمیم خط خودی در شلمچه اجرا شد، براثر اصابت ترکش گلولۀ توپ به سرش به شهادت رسید. پیکرش را پس از تشییع، در گلزار شهدای آرامستان خُلدِ بَرین* زادگاهش به خاک سپردند (همان، فرم، گواهی ... ؛ فرهنگدوست؛ شاهپورزادة بافقی).
شهید خلیل حسنبیکی انسانی شجاع، پرتلاش، فعال و درعینحال، شکیبا و خوشاخلاق بود. در کارها و مسئولیتها بر نظم و انضباط تأکید بسیار داشت. افزونبر این، سخنرانی توانا بود و مخاطبان مجذوب وی میشدند. بهسبب حضور مداوم در جبهه و جنگ، اطلاعاتی گسترده از جبهههای جنوب و غرب داشت و به همین سبب، به «کتاب کهنۀ جنگ» شهرت یافته بود و بر همین اساس، کتابی با عنوان خلیل، کتاب کهنۀ جنگ دربارۀ او نوشته شده است (بلانی و دیگران، ص ۱۴۰-142؛ حسنبیکی الهآباد، مرضیه).
در قسمتی از وصیتنامۀ شهید چنین آمده است: «خدا را سپاس که لیاقت پیدا کردم که بتوانم بهعنوان خدمتگزار بسیجیان در این عملیات شرکت کنم ... دنیا فناپذیر و مرگ در پی همۀ ماست، بکوشید تا کولهباری از معنویت بر دوش داشته باشید ... از کینه و دورویی بپرهیزید» (بش).
از شهید خلیل حسنبیکی سه فرزند پسر به نامهای ابوالفضل، کارمند شرکت کابلهای مخابراتی شهید قندی یزد؛ ابوذر، کارمند آرامستان بهشتزهرا در تهران؛ و ابراهیم کارمند صنایع دفاع در تهران به یادگار مانده است.
بهپاس نکوداشت شهید، نام وی بر یکی از خیابانهای شهر یزد نهاده شده است (علییوسفی صالحآباد).
مآخذ: ادارۀ آموزشوپرورش شهرستان تهران، گواهینامۀ پایان امتحانات دورۀ متوسطه، سند مورخ خرداد ۱۳۵۹، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ ادارۀ آموزشوپرورش شهرستان یزد، گواهینامۀ تحصیلی پایۀ یازدهم، سند مورخ خرداد ۱۳۵۳، سند بش، موجود در همانجا؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان یزد، شناسنامه، سند مورخ ۴ اسفند ۱۳۳۳، سند بش، موجود در همانجا؛ ارتش شاهنشاهی ایران، کارت پایان خدمت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ بلانی، راضیه و دیگران، خلیل کتاب کهنۀ جنگ (زندگی سردار رشید اسلام شهید خلیل حسنبیکی)، یزد: کنگرۀ بزرگداشت سرداران و ۳۷۰۰ شهید استان یزد، ۱۳۷۸ ش؛ حسنبیکی الهآباد، خلیل، وصیتنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ حسنبیکی الهآباد، مرضیه (خواهر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۳۱ تیر ۱۳۹۹؛ رادمنش، محمدعلی (معاون انتظامات غرب)، مصاحبه با همو، ۱۴ مرداد ۱۳۹۹؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، تمدید مأموریت، سند مورخ ۱۰ مرداد ۱۳۶۰، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ همان، حکم مأموریت، سند مورخ ۱ آذر ۱۳۶۲، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۲۵ دی ۱۳۶۲، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۱۹ خرداد ۱۳۶۳، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، سند مورخ ۲۶ تیر ۱۳۶۵، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، فرم تطبیق ایثارگران، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، گواهی شهادت، سند مورخ ۲۵ دی ۱۳۶۵، سند بش، موجود در همانجا؛ سلطانی، حامد (خواهرزادۀ شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۲۸ تیر ۱۳۹۹؛ شاهپورزادة بافقی، محمود (فرمانده وقت گردان ابوذر تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با همو، ۲۹ تیر ۱۳۹۹؛ علییوسفی صالحآباد، اختر (همسر شهید)، مصاحبه با همو، ۲۹ تیر ۱۳۹۹؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ فرهنگدوست، محمدمهدی (فرمانده یکی از گردانهای تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با سید داوود سیدمحسنی، ۲۶ اسفند ۱۳۹۸؛ همسفران خورشید (زندگینامۀ سرداران شهید استان یزد)، به کوشش حسن واحدیان اردکانی و مهدی واحدیان اردکانی، تهران: کنگرۀ سرداران و چهارهزار شهید استان یزد، ۱۳۸۱ ش.
/ محدثه عرب بَنادَکی/