به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

خواجه‌حسینی، جعفر

استان یزد

خواجه‌حسینی، جعفر

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده گردان و همطراز (جانشین یا معاونین)
استان یزد
آخرین ویرایش: ۱۴۰۳/۱۰/۰۵ چاپ

خواجه‌‌‌‌حسینی،  جعفر (2 تیر ۱۳۴۲-20 دی ۱۳۶۵)، معاون دوم گردان ابوذر تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

جعفر خواجه‌‌حسینی، فرزند میرزامحمد و نصرت عبدالرحیم پورهَنزایی در روستای هَنزاء از توابع شهرستان مهریز واقع در جنوب استان یزد زاده شد. پدرش روحانی و مادرش خانه‌دار بود و چهار خواهر و دو برادر داشت. در کودکی، از مادرش قرآن خواندن را آموخت و تا سال دوم دبستان را در روستای زادگاهش درس خواند و بقیۀ دورۀ ابتدایی را به‌سبب مهاجرت خانواده به یزد، در دبستان شاه‌ولی این شهر گذراند. دورۀ راهنمایی را نیز در مدرسۀ محمد طاهری خواند. در ۱۳۵۷ ش، در راه‌پیمایی‌های مردمی بر ضد حکومت پهلوی شرکت داشت و ازجملۀۀ کسانی بود که اعلامیه‌های امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، در سطح شهر توزیع؛ همچنین، در مجالس محمدتقی فلسفی، از روحانیان و سخنرانان برجسته بر ضد نظام پهلوی، شرکت می‌کرد. در همین سال و گویا، به‌سبب فعالیت‌های انقلابی، تحصیل را رها کرد (ادارۀ ثبت‌احوال ... ؛ ادارۀ آموزش‌وپرورش ... ، حسینی فهرجی، ص ۹۸).

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، مدتی را در مغازۀ قنادی کار کرد و بعد هم به کاشی‌کاری پرداخت؛ پس‌‌ از آغاز جنگ، در ۱۰ مرداد ۱۳۶۱، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد درآمد و برای گذراندن دورۀ آموزشی عمومی نظامی سه‌ماهه، به پادگان الغدیر اصفهان فرستاده شد و در پی آن، مدتی را با سمت محافظ آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی، امام‌جمعۀ وقت اردکان، فعالیت کرد (سپاه ... ، خلاصه ... ؛ خواجه‌حسینی، حسین‌علی؛ کلانتری سرچشمه و آقایی، ص ۶۱).

خواجه‌حسینی در پاییز ۱۳۶۱ ش، به جبهه رفت و در عملیات محرم (۱۰ آبان ۱۳۶۱)، با هدف آزادسازی ارتفاعات حَمرین، منطقه‌ای میان دهلران و مهران واقع در غرب ایلام انجام شد، شرکت کرد. در این عملیات، بی‌سیم‌چی یکی از گروهان‌های گردان ۲ شهید صدوقی* از تیپ ۸ نجف اشرف بود (خبرگی)؛ پس‌ازآن، در ۱۳۶۲ ش، به فرماندهی دستۀ یکی از گروهان‌های گردان امام حسین(ع)* منصوب شد و در عملیات والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، با هدف تصرف حاج عمران (منطقه‌ای در استان سلیمانیه واقع در شمال شرقی عراق)، شرکت کرد (فرهنگ‌دوست).

در ۱۷ مهر ۱۳۶۲، حدود ده روز پس از تشکیل تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر*، خواجهحسینی به دستور ذبیح‌الله عاصی‌زاده اردکانی*، فرمانده تیپ، برای تشکیل گردان پدافند هوایی* تیپ انتخاب و برای آموزش توپ ۵۷ میلی‌متری ضدهوایی به واحد پدافند لشکر ۸ نجف اشرف فرستاده شد؛ اما با شهادت ذبیح‌الله عاصی‌زاده اردکانی، مأموریت آموزشی را رها کرد؛ پس‌ازآن، به واحد عملیات سپاه یزد منتقل و دو ماه بعد، برای مدت نود روز، به سپاه پاسداران سیستان و بلوچستان مأمور شد. پس از پایان مأموریت، بار دیگر، به سپاه یزد بازگشت و در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۳، با زهره حسینی فَهرجی ازدواج کرد (خواجه‌حسینی، جعفر، یادداشت‌، بش؛ سپاه، نامه ... ، وضعیت ... ، فرم تأییدیه ... ؛ سازمان ... ).

جعفر در اواخر تابستان ۱۳۶۳ ش، به جبهه بازگشت و در شهریور همان سال، فرماندهی دستۀ گروهان مقداد گردان امام حسن(ع)* تیپ ۱۸ الغدیر، مستقر در خط پدافندی کوشک (جنوب غربی خوزستان) را بر عهده گرفت (فرهنگ‌دوست). مدتی بعد، در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳)، که در تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان)، با هدف تصرف جادۀ بصره‌ ـ العمارۀ عراق اجرا شد، با همان سمت مسئولیت شکستن خطوط دفاعی نیروهای عراقی پیرامون روستای الصُخرۀ عراق را بر عهده گرفت (خواجه‌حسینی، جعفر، دست‌نوشته‌، بش) که در جریان همین عملیات براثر اصابت ترکش به سرش مجروح و برای درمان به بیمارستان گلستان در اهواز منتقل شد (سپاه، فرم بهداری؛ سازمان).

او پس از بهبود، در آبان ۱۳۶۴، به ‌سمت معاون یکی از گروهان‌های گردان امام حسن(ع) منصوب شد و مدتی در خط پدافندی شلمچه حضور یافت. در پی‌ آن، در تک پشتیبانی عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴)، که در جزایر ام‌الرصاص و ام‌البابی (هر دو از جزایر اروندرود و جزو خاک عراق) اجرا شد، شرکت کرد (فرهنگ‌دوست) و در جریان آن، با اصابت ترکش به دست چپش مجروح شد و در بیمارستان سوانح و سوختگی شهید صدوقی، در یزد بستری شد (سپاه، گواهی پذیرش ... ).

او پس از بهبود، در ۱۱ خرداد ۱۳۶۵، در واحد آموزش عقیدتی سپاه پاسداران یزد با سمت مربی قرآن مشغول خدمت شد و به موازات آن، به ادامۀ تحصیل در مدرسۀ رزمندگان پرداخت.

خواجه‌حسینی در زمستان ۱۳۶۵ ش، به تیپ ۱۸ الغدیر بازگشت و به جانشینی دوم گردان ابوذر منصوب شد. اندکی بعد، در عملیات کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵)، که در جبهۀ جنوبی، ابوالخصیب با هدف تصرف آن منطقه و محاصرۀ نیروهای مستقر در شبهجزیرۀ فاو (جنوب شرقی عراق) و تهدید بصره اجرا شد، شرکت کرد (فرهنگ‌دوست)؛ پس‌ازآن، در عملیات کربلای ۵ (19 دی ۱۳۶۵)، در جبهۀ جنوبی، شلمچه با هدف تصرف این منطقه و پیشروی به‌سوی بصره، همان سمت را بر عهده داشت. مأموریت گردان وی به همراه چند یگان‌ دیگر شکستن خطوط دشمن در جناح راست، تأمین مناطق تصرف‌شده در پاسگاه بوبیان و ادامۀ پیشروی به سمت کانال پرورش ماهی بود (همو). جعفر در جریان همین عملیات، براثر اصابت ترکش به ناحیۀ چپ سینه‌اش، به شهادت رسید و پیکرش پس از تشییع، در گلزار شهدای آرامستان خُلدِ بَرین* در یزد به خاک سپرده شد (سپاه، گواهی شهادت).

ازجمله خصوصیات اخلاقی وی میتوان به پرهیزکاری، صبر و بزرگواری اشاره کرد. افزون‌بر این، او در حسن خلق و متانت زبانزد بود. از بذله‌گویی و شوخی بی‌جا پرهیز میکرد. اهل تهجد و نماز شب و مربی قرآن بود و صفت بارز او رازداری دربارۀ موضوعات مربوط به انقلاب و جنگ بود. از این شهید گرانقدر اشعاری با تخلص «خواجه» و «سائل» به یادگار مانده است (نک: حسینی فهرجی، ص ۱۰۵).

در قسمتی از وصیت‌نامۀ شهید این‌گونه آمده است: «حمایت از ولایت‌فقیه یک امر واجب برای عموم مسلمانان جهان مخصوصاً ملت قهرمان و شهیدپرور ایران است و برای شما بگویم ایران با ولایت‌فقیه هیچ‌گاه آسیب نخواهد دید؛ زیرا ولایت برگشت به امام زمان (عج) و در نهایت خدا می‌ماند. از شما برادران پاسدارم عاجزانه می‌خواهم همچنان پروانه دور شمع ولایت‌فقیه پرسه بزنید و خود بسوزید تا آن امانت گران‌بها که به دست ما سپرده‌شده است برجای خود سالم بماند. ای برادران بسیج، سنگر شما در جبهه همیشه پر خواهد بود، اما همیشه به یاد داشته باشید که سنگرتان در شهرها یعنی پایگاه‌های محل هم باید پر باشد و خدای‌نکرده روزی دشمن حمله کرد، باید جوابش را از همین پایگاه‌ها بگیرد. هرچه شما کردید بدانید در شهرها پاسداری از خون شهید آمدن در پایگاه محل است» (بش).

از او فرزندی به نام فاضله باقی است که با مدرک کارشناسی ارشد هم‌اکنون، مدرس دانشگاه آزاد یزد است (خواجه‌‌‌حسینی، فاضله).


مآخذ:  ادارۀ آموزش‌وپرورش شهرستان یزد، گواهی‌نامۀ تحصیلی پایۀ دوم دورۀ متوسطه، سند مورخ شهریور ۱۳۵۸، سند بش، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ ادارۀ ثبت‌احوال شهرستان مهریز، شناسنامه، سند مورخ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، سند بش، موجود در همان‌جا؛ حسینی فَهرجی، یوسف، ترنم خاطره (واکاوی خاطرات شهدای روستای فهرج استان یزد)، یزد: خط‌شکنان، ۱۳۹۴ ش؛ خبرگی، رضا (هم‌رزم شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۵ آبان ۱۳۹۸؛ خواجه‌حسینی، جعفر، یادداشت‌، بی‌تا، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ همو، وصیت‌نامه، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ خواجه‌حسینی، حسین‌علی (برادر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۰ آبان ۱۳۹۸؛ خواجه‌حسینی، فاضله (دختر شهید)، مصاحبه با همو، ۱۰ آبان ۱۳۹۸؛ سازمان منطقه‌ای بهداری استان یزد، گواهی پذیرش، سند مورخ ۱۳۶۴ ش، سند بش، موجود در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، خلاصۀ اطلاعات پرسنلی، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، فرم بهداری، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، فرم تأییدیه و حکم مأموریت، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، گواهی پذیرش در بیمارستان شهید صدوقی، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، گواهی شهادت، سند مورخ ۱۳۶۵ ش، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، نامۀ پذیرش، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ همان، وضعیت خدمتی، سند بی‌تا، سند بش، موجود در همان‌جا؛ فرهنگ‌دوست، محمدمهدی (هم‌رزم شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۲ آبان ۱۳۹۸؛ کلانتری سرچشمه، محمدرضا و صدیقه سادات آقایی، بهشت جمال (یادنامۀ شهدای هنرمند دیار قنات و قنوت استان یزد)، یزد: سید علی‌زاده، ۱۳۹۲ ش.

/ محدثه شریفیان/

خواجه‌حسینی، جعفر

شناسه مدخل۶۴۱۰۲۸
شناسه مقاله۱۳۴۶
استانیزد
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده گردان و همطراز (جانشین یا معاونین)
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشچهارشنبه، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر