دشتی رحمتآبادی، حسن (1 اسفند ۱۳۳۷-1 بهمن ۱۳۶۵)، رئیس ستاد تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
او در محلۀ رحمتآباد در جنوب شرقی شهر یزد* زاده شد. پدرش، جواد، کارگر کورهپزی و مادرش، نصرت دشتی رحمتآبادی، خانهدار بود و آنان شش فرزند (سه پسر و سه دختر) داشتند (ادارۀ ثبتاحوال ... ؛ یزدانی، ص ۳؛ سپاه ... ، فرم تطبیق ... ). حسن در ششسالگی برای فراگیری قرآن به مکتبخانه فرستاده شد و افزونبر فراگیری روخوانی قرآن با تعالیم دینی هم آشنا شد. او دورۀ ابتدایی را در دبستان زُمردی و مقطع متوسطه را در دبیرستان کیخسروی گذراند و در ۱۳۵۷ ش، در رشتۀ علوم تجربی دیپلم گرفت (همان، نیز فرم گواهی ... ؛ ادارۀ آموزشوپرورش ... ؛ یزدانی، همانجا).
حسن هنگام تحصیل در دورۀ متوسطه، با حضور در نماز جماعت مسجد روضۀ محمدیه* (حظیرۀ سابق)، در مجالس سخنرانی آیتالله محمد صدوقی*، از روحانیان مبارز و برجستۀ یزد نیز شرکت میکرد و همین امر، سبب آشنایی او با نهضت امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، شد. ازجملۀ فعالیتهای او در این دوره، تکثیر و توزیع اعلامیههای آیتالله محمد صدوقی بر ضد حکومت پهلوی دوم (1320-1357 ش) و همچنین، تهیه و توزیع عکس امام خمینی (ره) در سطح شهر یزد و مدارس آن بود (یزدانی، ص ۵۲-53).
فعالیتهای انقلابی حسن پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با عضویت در بسیج شهر یزد و حضور در گشتهای شبانه ادامه یافت تا آنکه در ۱ مرداد ۱۳۵۹، به مدت شش ماه برای حفاظت از بیت امام (ره) به تهران فرستاده شد (همو، ص ۲۱، ۱۲۱؛ دشتی). پس از پایان این مأموریت در بهمن ۱۳۵۹، با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد*، مسئول واحد تدارکات شد (سپاه، اطلاعات ... ، فرم گواهی، فرم تطبیق).
او در ۲۳ دی ۱۳۶۰، با ناهید فتاحی ازدواج کرد (یزدانی، ص ۱۲۲). آنگاه به جبهه رفت و تا مرداد ۱۳۶۱، در منطقۀ عمومی آبادان در استان خوزستان به خدمت مشغول شد (همو، ص ۸۶، ۱۳۲)؛ پسازآن، به سپاه یزد بازگشت و از ۱۸ آبان همان سال به سپاه شهرستان بافق* مأمور شد و نخست، معاون بسیج و سپس، مسئول سپاه این شهرستان شد. او در مهر ۱۳۶۲، با تشکیل تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر*، با سمت جانشین واحد تدارکات به این تیپ پیوست و در نخستین عملیات آن، خیبر (3 اسفند ۱۳۶۲)، در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان)، که با هدف گذر از هور و تهدید بصره صورت گرفت، شرکت کرد. نخستین اقدام مهم او در این سمت ایجاد سیستم پخت و توزیع غذای گرم در خط مقدم، حتی در جریان عملیات و نیز توزیع آب معدنی و بستههای غذایی بود. مدتی بعد، باتوجهبه اقدامات شایستهاش، مسئولیت واحد تدارکات تیپ به او واگذار شد و در عملیات پدافندی ۱۳۶۳ ش، در مناطق جزیرۀ مجنون، زید ـ کوشک، پاتک زید و شلمچه حضور یافت (رضوی). افزونبراین، در عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳)، که در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه، با هدف قطع جادۀ بصره ـ العمارۀ عراق و تهدید بصره اجرا شد، شرکت کرد و در پشتیبانی واحدهای رزم نقشی مهم داشت (سپاه، فرم تطبیق؛ فرهنگدوست).
در تیر ۱۳۶۴، به ریاست ستاد تیپ ارتقا یافت و در این عملیاتها شرکت کرد: ۱. قدس ۵ (15 مرداد ۱۳۶۴)، در جبهۀ جنوبی، تالاب هورالهویزه، با هدف تصرف پاسگاه الیج؛ ۲. تک پشتیبانی عملیات والفجر ۸ (20 بهمن ۱۳۶۴) در جزایر امالرصاص و امالبابی (از جزایر اروندرود و جزو خاک عراق)؛ 3. کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵)، در جبهۀ جنوبی، ابوالخصیب، با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصرۀ نیروهای عراقی مستقر در شبهجزیرۀ فاو (جنوب شرقی عراق) و تهدید بصره؛ و ۴. کربلای ۵ (19 دی ۱۳۶۵)، در جبهۀ جنوبی، شلمچه، با هدف تصرف آن منطقه و پیشروی بهسوی بصره. سرانجام حسن در همین عملیات در منطقۀ شلمچه، براثر اصابت ترکش بهصورت، دستوپا به شهادت رسید. پیکر مطهر وی پس از تشییع، در گلزار شهدای رحمتآباد به خاک سپرده شد (فرهنگ ... ، ذیل نام؛ سپاه، گواهی ... ).
براساس منابع موجود، حسن دشتی در چند نوبت مجروح شده بود که یکی از آنها، از ناحیۀ پا بود، مدتی در بیمارستان اهواز بستری شد. او در عملیات کربلای ۵ و پیش از شهادت نیز شیمیایی شد (همان، فرم تطبیق).
حسن در همۀ این عملیاتها با درایت و تدبیر، امور ستادی تیپ را انجام میداد. با همه برخوردی دوستانه و صمیمی داشت و درعینحال، در کارش جدی و قاطع بود و هرگز سستی در آن راه نداشت. او در راه حفظ میهن از همهچیز خود گذشته بود و حاضر نبود کمترین وقتی را به امور شخصی اختصاص دهد؛ هرچند در راه رفاه و آسایش پدر و مادرش، ذرهای کوتاهی روا نمیداشت. شبهای جمعه دعای کمیل میخواند و در حین خواندن زیارت عاشورا میگریست. بیشتر روزها روزه میگرفت. در کارهای فرهنگی، هنری دیدی عمیق داشت. در اوقات فراغت، نقاشی میکشید و داستان مینوشت (یزدانی، ص ۳).
در بخشی از وصیتنامۀ شهید اینگونه آمده است: «مردم شریف و قهرمان، این را بدانید که اسلام در خطر کفر است و دشمنان اسلام برای مقابله با آنها جبههای گشودند. امید است با حضور گستردۀ شما در جبهه و دفاع همهجانبه از حریم آن جرثومۀ متجاوز را به گورستان تاریخ بسپارید و بدانید که امروز روز آزمایش خداوندی است و این هم تکلیف است که از هیچکس ساقط نمیشود. جبهههای نبرد امروز مرکز رویارویی مستکبران و قدرتهای بزرگ با اسلام است ... بدانید که دنیا محل گذر است و مقر ماندن دیار دیگری است. کمر همت ببندیم و دین خدا را یاری کنید و شر اجانب را از کشور رسولالله (ص) کوتاه نمایید و این قرن، قرن سرافرازی مستضعفین و قرن خفت و زبونی مستکبرین است» (بش).
از شهید دو فرزند دختر به نامهای وحیده و فهیمه برجایمانده است که بهترتیب، کارمند دانشگاه مالک اشتر در اصفهان و خانهدارند. بهپاس نکوداشت وی، یکی از بلوارهای شهر حمیدیا در استان یزد به نام او شده است. افزونبر این، چندین تصویر در سطح شهر یزد از وی وجود دارد (دشتی).
مآخذ: ادارۀ آموزشوپرورش شهرستان یزد، گواهینامۀ پایان تحصیلات دورۀ متوسطه، سند مورخ خرداد ۱۳۵۷، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان یزد، شناسنامه، سند بیتا، سند بش، موجود همانجا؛ دشتی، عباسعلی (دوست شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۵ اسفند ۱۳۹۸؛ دشتی رحمتآبادی، حسن، وصیتنامه، سند مورخ ۱۳۶۳ ش، سند بش، موجود در همانجا؛ رضوی، سید محمد (جانشین واحد تدارکات تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مؤلف، ۷ آبان ۱۳۹۸؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد، اطلاعات پرسنلی، سند بیتا، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ همان، فرم تطبیق ایثارگران، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، فرم گواهی مسئولیت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ همان، گواهی شهادت، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ فرهنگدوست، محمدمهدی (فرمانده یکی از گردانهای تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر)، مصاحبه با مؤلف، ۱۲ آبان ۱۳۹۸؛ یزدانی، کرامت، پرواز تا جبرئیل (زندگی سردار رشید اسلام شهید حاج حسن دشتی)، یزد: کنگرۀ بزرگداشت سرداران و چهارهزار شهید استان یزد، ۱۳۸۹ ش.
/ علی ذبیحی علیتپه/